«نظم جدید جهانی» و نقش ایران در تغییر معادلات بینالملل
عقلانیت گردش به شرق
دکتر ابراهیم متقی
رئیس دانشکده علومسیاسی دانشگاه تهران
تقسیمبندی روابط بینالملل به «غربی» و «شرقی» اساس روابط در دکترین بینالملل محسوب میشود و در ابتدای انقلاب ناظر به این تقسیمبندی شعار «نه شرقی و نه غربی» به عنوان اصلیترین راهبرد سیاست خارجی در دستور کار قرار گرفت. اما پرسشی که این روزها بسامد بالایی پیدا کرده است اینکه آیا امروز در سیاست خارجیمان همچنان در همان مسیری که ابتدای انقلاب پیش گرفته بودیم، حرکت میکنیم یا منافع و مصالح امروز ایجاب میکند، مواضع دیگری اتخاذ کنیم؟
سیاست خارجی هر کشوری تابعی از ساختار نظام بینالملل است. از اینرو، زمانی که ساختار دو قطبی باشد و کشوری همچون جمهوری اسلامی در یک تنهایی ژئوپلیتیکی و تنهایی راهبردی با رویکرد مقاومت قرار داشته باشد، طبیعتاً «سیاست نه شرقی نه غربی» موضوعیت خواهد یافت. در خصوص همین مباحث و انگارهها، در کتابم «نظام دو قطبی و جنگ ایران و عراق» بر همین ساختار دو قطبی و تأثیری که بر محدودیت ایران در عرصه بینالملل داشته، تأکید کردهام. شاهد این مدعا، فشار و تنگناهایی است که کشورهای اروپای شرقی، اتحاد شوروی، امریکا و اروپای غربی بر ایران وارد میکردند. در آن مقطع زمانی، از این وضعیت جهانی تحت عنوان «سلطه متوازن» سخن به میان میآمد.
زمانی که قدرتهای بزرگ در وضعیت «سلطه متوازن» قرار میگیرند، یک «بازیگر انقلابی» قطعاً در فضای محدودیت قرار خواهد گرفت. اینجا است که ایران با اتکای به خود و با استراتژی خودیاری میکوشد تا الگوی رفتار و کنش خود را شکل داده و معنا ببخشد.
سوءهاضمه قدرتهای بزرگ
در دوران بعد از جنگ سرد، ساختار نظام بینالملل با تغییراتی روبهرو شد. در دهه 1990 امریکاییها توانستند یک نظم جدید جهانی را به نفع خود ایجاد کنند که البته این تفاوتی در وضعیت ایران ایجاد نمیکرد و ما همچنان در «وضعیت مقاومت» باقی ماندیم. از این زمان به بعد، ساختار نظام بینالملل به سمت «ساختار سلطه» رفت و این مسألهای نبود که تنها از سوی ما طرح شده باشد، اتفاقاً خود امریکاییها هم به آن معترف بودند و زبیگنیو برژینسکی در کتابی با عنوان «انتخاب؛ سلطه یا رهبری» از قرار گرفتن امریکا در وضعیت سلطه صحبت کرد و ایران را در مرکزیت نظام ضد سلطه قرار داد. چرا که به واقع ایران در مقابله با این نظام سلطه تحرکات بسیاری داشت.
اما نظم جهانی که امریکا به نفع خود طراحی کرده بود، چندان پایدار نماند، هلن کارر دانکوس در کتاب «برادر بزرگتر» عنوان میکند که قدرتهای بزرگ به خاطر سوءهاضمه دچار فروپاشی میشوند؛ یعنی آنقدر میبلعند که نمیتوانند هضم کنند و امریکا این وضعیت را در قرن بیست و یک پیدا کرد؛ حمله به افغانستان و عراق قدرت او را تضعیف کرد و همین امر باعث شد تا در روسیه یک «جنبش مقاومت» به وجود آید و به دنبال آن، کارگزارانی که نگاه ناسیونالیسم ضدامریکایی و ضدمداخلهگرایی اروپایی داشتند، سر برآوردند که نتیجه این امر ظهور پوتین بود. پوتین خیلی تلاش کرد که سیاست موازنه با امریکاییها را در پیش بگیرد، اما احساس کرد که «سیاست موازنه» منجر به «سیاست سازش» خواهد شد و نتیجه این سازش هم از دست رفتن حوزه منطقهای بود که روسها در ابتدا از آن تحت عنوان جامعه مستقل مشترکالمنافع یاد میکردند و اینجا بود که در یک وضعیت و فضای واکنشی واقع شدند. از اینجا بود که روسیه به سمت ایران کشش پیدا کرد؛ چرا که ایران در مرکزیت نظام ضد سلطه قرار داشت. بر این اساس، «شرق» امروز، به مثابه مقاومت است نه بلشویک شرق.
تعامل متوازن
در یک دورهای، فضای دو قطبی در جهان حاکم بود و هر دو طرف شرقی و غربی هم علیه ایران متحد بودند. اما فضای فعلی کاملاً متفاوت است. در نظام سلطه جهانی، ایرانی که در شرایط تحریم و مقاومت قرار دارد، جاذبه پیدا کرده است و اینجا روسیه باید بین ایران و ایالات متحده یکی را انتخاب کند.
در نظم بینالمللی امروز، ایالات متحده در فضای «کنش تهاجمی» و ایران در فضای «کنش تدافعی» قرار دارد و به همین دلیل است که سیاست خارجی روسیه متمایل به سیاست خارجی ایران میشود. برخی انصاف راهبردی ندارند و تحت تأثیر شبکههای معاند خارجی، ایران را مستعمره روسیه قلمداد میکنند؛ غافل از اینکه امروز تعامل ایران و روسیه، یک «تعامل متوازن» است اما یک نکته بسیار بنیادینی وجود دارد و آن این است که هنوز روسیه و چین نگاهشان به غرب، از نوع مماشات است؛ ولی نگاه ایران یک نگاه مقابلهجویانه است.
ما در ایران دنبال «تغییر سیستم» system change هستیم، روسیه دنبال «تغییر سیستماتیک» systemic change است و چین دنبال «تغییر روندی» change processional است. در «تغییر سیستم» system change که ما در سیاست خارجی خود دنبال میکنیم هم با بازیگر(actor)، هم با ساختار(structure)، هم با سازکار (process) و هم با سرشت (nature) نظام سلطه جهانی مخالف هستیم و نظام جهانی مسلط را که مبتنی بر سلطه و توسعهگرایی است، برنمیتابیم و رویکردمان براندازی این سیستم و تغییر آن است.
اما در رویکرد «تغییر سیستماتیک» systemic change که روسیه در دستور کار دارد، نسبت به اصل نظام سلطه حساسیتی وجود ندارد، اما شکلبندی رفتاری، محل نقد و مخالفت است. به عبارت دیگر، روسیه نظام مسلط جهانی را قبول دارد ولی به شکلی موازی آن را میپذیرد و سلطه یکجانبه را برنمیتابد و میخواهد ساختار (structure) را تغییر دهد. اما چین دنبال «تغییر روندی» change processional و تغییر سازکارها است.
بازیگری ایران در «نظم جدید جهانی»
تغییر سیستم «system change» همواره در تفکر ایرانی وجود دارد، یعنی هم در ساختار دو قطبی دوره حضرت امام(ره) وجود داشت و هم در نظام سلطه جهانی امروز موضوعیت دارد. بنابراین اگر تغییری در روابط بینالملل و سیاست خارجی دیده میشود و چرخشهایی به سمت شرق احساس میشود؛ این تغییرات ناظر به نظام بینالملل و پیوستن برخی از بازیگران این فضا همچون چین و روسیه، به نظام فکری ماست.
بنابراین در پاسخ به آنانی که مدعی میشوند، منافع و مصالح امروز ما ایجاب میکند که مواضع متفاوتی اتخاذ کنیم، باید گفت نظم بینالملل به سمت ما چرخش پیدا کرده است، نه اینکه ما به سمت یکی از دو قطب شرق و غرب حرکت کرده باشیم. ما در همان موضع «تغییر سیستم» هستیم. این نکته بسیار مهمی است که نباید در خصوص نوع تعاملات بینالمللی امروز و اکنون ایران اسلامی از نظر دور داشت.
مکتوب حاضر، متن ویرایش و تلخیص شده «ایران» از سخنرانی دکتر متقی است که در سلسله گفتوگوهای انتقادی «ارغنون خرد» با عنوان «عقلانیت گردش به شرق» در محل پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و اجتماعی و تمدنی وزارت علوم ارائه شد.
بــــرش
نوع مواجهه کشورها با نظام سلطه
ما در ایران به دنبال «تغییر سیستم» نظام سلطه هستیم؛ یعنی هم با بازیگر، هم با ساختار، هم با سازکار و هم با سرشت نظام سلطه جهانی مخالف هستیم و نظام جهانی مسلط را که مبتنی بر سلطه و توسعهگرایی است، برنمیتابیم و رویکردمان براندازی این سیستم و تغییر آن است. اما در رویکرد «تغییر سیستماتیک» که روسیه در دستور کار دارد، نسبت به اصل نظام سلطه حساسیتی وجود ندارد، اما شکلبندی رفتاری، محل نقد و مخالفت آنان است. به عبارت دیگر، روسیه نظام مسلط جهانی را قبول دارد ولی به شکلی موازی آن را میپذیرد و سلطه یکجانبه را برنمیتابد و میخواهد ساختار را تغییر دهد، اما چین دنبال «تغییر روندی» و تغییر سازکارها است.