گفتوگو با نویسنده متفکر و مبارز فلسطینی
«وحدت میدان ها» دشمن را به هراس انداخته است
حضور در زمان و مکان مناسب یا نا مناسب می تواند پایه گذار بسیاری از تحولات در زندگی هر شخصی باشد. منیر شفیق از آن دست افراد است که در یکی از حساس ترین زمان ها و مکان ها در تاریخ بشریت زاده شد. زمان تولد او 1936، اوج جنگ جهانی دوم و مکان آن بیت المقدس بود. شفیق فقط 11 سال داشت که مقابل چشمانش زادگاهش عرصه نبردهای خونینی شد که یک سال بعد اشغالگری رژیم صهیونیستی و تبدیل بیت المقدس به کانون توجه جهانی را به دنبال داشت. با این حال این تمام چیزی نبود که زندگی او را جهت داد. شفیق در کنار این زمان و مکان حساس، زاده یک خانواده فلسطینی مسیحی، با پدری چپگرا بود که بعد از آغاز اشغالگری فلسطین از پسرش خواست، هرگز وارد سیاست نشود، پندی که او به گوش نگرفت و در 16 سالگی عضو گروه های چپگرای کمونیست شد و بعد از آن به فعالیت های سیاسی خود شتاب بخشید. نکته دیگری که او را فردی متمایز نشان می دهد، تغییر مذهب از مسیحیت به اسلام است. مجموع این ویژگی ها باعث شد تا منیر شفیق با نگاه نافذی که نسبت به وقایع پیرامون خود از کودکی تا جوانی داشته است، تبدیل به معدود نویسندگان متفکر و استراتژیست فلسطینی شود که خاطرات او از این رویدادها خود بیانگر تاریخ آمیخته به ظلمی است که بر مردم فلسطین رفته است. منیر شفیق در کتاب خود، «اخگر به گریبان» که با ترجمه حسین جابری انصاری در انتشارات موسسه ایران به چاپ رسیده، از این تاریخ سخن می گوید و شرح می دهد که چگونه از حزب کمونیست جدا شد و مسیر دفاع از فلسطین را در پیش گرفت. او در این کتاب همچنین تاریخچه ای از مسایل داخلی فلسطین را نیز ترسیم کرده است. با توجه به اهمیت چهره منیر شفیق در تاریخ فلسطین، رسانه عربی KHAMENEI.IR اخیراً گفتوگویی با وی درباره آخرین تحولات صحنه فلسطین و موازنه جدید قدرتی که بین نیروهای جریان مقاومت و رژیم اشغالگر رخ داده داشته که ترجمه فارسی آن را می خوانید:
شما وضعیت مقاومت فلسطین را چگونه میبینید و آیا تحرکات اخیر یک تحول محدود و گذرا یا یک تحول ریشهای و عمیق است؟
به طور کلی و با توجه به تحولاتی که در مقاومت فلسطین و در کرانه باختری و مسجدالاقصی به صورت خاص اتفاق افتاده است، میتوان گفت یک پیشرفت بیسابقه در مقاومت رخ داده است؛ پیشرفتی که بسیاری از کارشناسان حوزه فلسطین آن را پیشبینی نمیکردند.
برای مثال در ماه مبارک رمضان امسال باید بگویم تصمیم رژیمصهیونیستی برای عدم فرستادن شهروندان خود به منظور حمله به مسجدالاقصی، بهعنوان یک شکست سنگین برای صهیونیسم تلقی شد؛ رژیم صهیونیستی که طرح و برنامه اصلی خود را در چهارچوب تقسیم مسجدالاقصی در وهله اول و سپس تغییر نام آن به منظور نابود کردن هویت آن و همچنین ساخت هیکلِ سلیمان مورد ادعای خود در آن تنظیم کرده بود، امروز به چنین وضعی رسیده است.
آیا در سالهای اخیر و پیش از این هم کرانه باختری چنین مقاومتی را از خود نشان داده بود یا این اتفاق جدیدی است؟
در اینجا باید به ندای رهبر انقلاب در چند سال قبل یعنی تأکید ایشان بر لزوم تسلیح کرانه باختری اشاره کنم. در آن زمان ایشان با نگرش آیندهنگرانهشان اهمیت انتقال قدرت مقاومت به کرانه باختری و قدس را مورد توجه قرار دادند.
طبیعتاً در آن زمان چنین چیزی وجود نداشت و کرانه باختری مسلح نبود، اما آنچه اکنون اتفاق افتاده است ـ به اعتقاد منـ صحت دیدگاه رهبر انقلاب و دوراندیشی ایشان در خصوص لزوم حمایت از مقاومت در قدس، تسلیح آن و نیز لزوم خیزش کرانه باختری را نشان داد.
ما از همان زمان تاکنون از یک مقاومت قدرتمند در نوار غزه برخوردار هستیم. بدیهی است که همواره اهتمام ویژهای به تحکیم و تقویت مقاومت در غزه وجود داشته است. با این حال اتفاق جدید امروز آن چیزی است که در کرانه باختری به وقوع پیوسته و سلاح در آنجا ظهور و بروز پیدا کرده است؛ چه در گردان اردوگاه جنین و چه نزد گروههای عرینالاسود در نابلس. وجود سلاح در کرانه باختری امروز به یک پدیده فراگیر تبدیل شده است و ما همواره خبری از شکلگیری گردانهای جدید در هر یک از اردوگاهها، روستاها و شهرهای کرانه باختری میشنویم.
به نظر شما چه عواملی باعث شد در سطح کرانه باختری به این مرحله برسیم و چنین مقاومتی را شاهد باشیم؟
طبیعتاً باید به صورت علمی و دقیق تحولات را مورد بررسی قرار دهیم. در وهله اول باید قرائت و بررسی دقیقی از موازنههای قدرت داشته باشیم. من فراتر از توجه به اراده و اقدامات فلسطین و رژیمصهیونیستی، به مسأله تغییر و تحولات در موازنههای قدرت نگاه میکنم.
سؤال این است که موازنههای قدرت چگونه دستخوش تغییر و تحول شدند؟ طبیعتاً ما فلسطینیان بخشی از موازنههای قدرت هستیم و جایگاه مهم خود را داریم. ما میتوانیم این پدیده ظهور و بروز سلاح در جنین، شکلگیری عرینالاسود یا پدیده مادران شهدایی را که با روحیه ایمان، فداکاری و شجاعت از فرزندان شهیدشان استقبال به عمل آوردند، بررسی و تفسیر کنیم. چنین روحیهای پیشتر تنها نزد تعداد معدودی از مادران وجود داشت، اما در حال حاضر به یک پدیده عمومی تبدیل شده است به گونهای که به ندرت مادری پیدا میشود که چنین روحیهای نداشته باشد و فرزندانش را به ادامه مسیر جهاد تشویق و ترغیب نکند.
موازنه قدرت در این دوران چه تغییراتی کرده است؟
در حال حاضر در عرصه بینالملل یک تحول مهم در موازنه قدرت رخ داده است؛ از جمله اینکه امریکا در حال از دست دادن هیمنه و قدرت خود در نظام بینالمللی است و قطبهای منطقهای و بینالمللی مهمی در حال ظهور و بروز هستند. وضعیت اکنون در حال تغییر است.
جنگ کنونی در اوکراین، نبرد میان امریکا و چین و نیز نقشی که ایران ـهمچنین ترکیهـ در سطوح مختلف ایفا میکنند، جملگی نشانههای این تغییر هستند. تمامی این اتفاقات حکایت از آن دارد که جهان حرکت خود به سمت یک نظام بینالمللی جدید را آغاز کرده تا یک معادله بینالمللی نوین رقم بخورد.
اکنون که میگوییم امریکا در حال ضعیف شدن است، این بدان معناست که رژیمصهیونیستی نیز همین وضعیت را دارد، زیرا قدرت آن اساساً برگرفته از قدرت امریکا و غرب است.
رژیمصهیونیستی در جنوب لبنان شکست خورد و سال ۲۰۰۰ ناگزیر دست به عقبنشینی بیقیدوشرط از آنجا زد. این رژیم در جنگ سال ۲۰۰۶ نیز متحمل شکست شد. در آن زمان هیبت رژیمصهیونیستی بهعنوان یک رژیم شکستناپذیر درهم شکست. پس از آن نیز صهیونیستها تقریباً در پنج جنگ با مقاومت غزه شکست خوردند که از جمله مهمترین آنها میتوان به جنگهای سالهای ۲۰۰۸، ۲۰۱۲، ۲۰۱۴ و جنگ «سیف القدس» در سال ۲۰۲۱ اشاره کرد. در نبرد «سیف القدس» اوضاع نسبت به نبردهای قبل از آن کاملاً فرق کرده بود.
شکستهای رژیمصهیونیستی چه تأثیراتی بر مهاجرین و ساکنین سرزمینهای اشغالی گذاشته است؟
شکستهای رژیمصهیونیستی منجر به ایجاد تفاوتها و شکاف عمیقی در جامعه صهیونیستی بین دو طرف اصلی که در قضیه فلسطین دیدگاه یکسانی داشتند، شده است.
اختلافات قابلتوجهی بین صهیونیستها به وجود آمده است و آنها خودشان را به نابودی میکشانند. همچنین مشخص شده است که دلهای آنان با یکدیگر نزدیک نیست. دشمن امروز ضعیف و ناتوان است. ما در فلسطین یک ضربالمثل داریم که میگوید:«از چشم میافتی.» این به چه معناست؟ یعنی حمله به تو بسیار آسان میشود و دشمنت دیگر از تو نمیترسد و به تو حمله میکند. من میبینم که مردم و جوانان فلسطین و همچنین مادران، هیبت دشمن دیگر از چشمشان افتاده است. منظورم این است که صهیونیستها دیگر آن هیبت سابق را ندارند و آنچه امروز از سوی جوانان فلسطینی مشاهده میکنیم، عملیات هجومی و نه دفاعی است؛ یعنی عملیاتی که به آنها «عملیات فردی» میگویند.
تمام عملیات جوانان هجومی بوده و مهمترین نکته آن است که نشانگر خواست و اراده مردم برای تکرار چنین عملیاتی است. جوانی که دست به این عملیات میزند، یک اقدام فردی نشأت گرفته از یک تصمیم شخصی را انجام نمیدهد، بلکه چنین عملیاتی بیانگر اراده مردمی است، زیرا وقتی عامل عملیات به شهادت میرسد، مردم به گرمی از او [پیکر او] استقبال و صحنههای بیسابقهای را خلق میکنند. افکارعمومی پس از چنین عملیاتی، توجه ویژهای به پدر و مادر عامل عملیات میکند. این نشان میدهد ما وارد مرحله جدیدی از عملیات هجومی علیه صهیونیستها شدهایم.
اگر بخواهیم این روحیه و میل جدید مردم برای مقاومت را تحلیل کنیم به نظر شما امروز محور مقاومت مقابل رژیمصهیونیستی کجا ایستاده است؟
طبیعتاً اینجا باید به موازنه قدرت و همچنین ضعف امریکا اشاره کنیم. از سوی دیگر باید بگوییم در حال حاضر یک جهان چندقطبی شکل گرفته است. در منطقه، محور مقاومت ایستادگی کرد. ایران نیز برابر محاصره و حملات بسیار و اقدامات دیگر مقاومت کرد. از همین رو، موازنه قدرت به نفع مقاومت در سطح منطقه رخ داده و آرایش قبلی دستخوش تغییر شده است.
امروز حزبالله از قدرت موشکی بالایی برخوردار است تا جایی که دشمن میگوید این گروه حدود ۱۵۰ هزار موشک ـ شاید هم بیشترـ در اختیار دارد. این برآورد دشمن است و اجازه دهید ما به همین برآوردهایی که آنها دارند، بسنده کنیم.
این حجم از قدرت موشکی از کجا آمده است و معنا و مفهوم آن چیست؟ این موشکها به کجا میروند؟ ملت فلسطین این ماجرا را میداند. امروز یک قدرت مستحکم در چهارچوب محور مقاومت ایجاد شده است؛ قدرتی که دیگر امریکا و رژیمصهیونیستی نمیتوانند به آسانی آن را مورد هجوم قرار دهند. معتقدم در حال حاضر گزینههای جنگ علیه ایران، حزبالله، حماس و جهاد اسلامی در فلسطین از روی میز برداشته شده است.
این شرایط چه تفاوتی با دوران گذشته مقاومت کرده است؟
من سال ۱۹۸۲ را به یاد میآورم؛ زمانی که مقاومت موشک کاتیوشا در اختیار داشت و این موشک قادر به طی کردن مسافتی بیش از ۴۰ کیلومتر نبود. کاتیوشا در آن زمان عملاً خطری برای دشمن محسوب نمیشد.
رژیمصهیونیستی سال ۱۹۸۲ جنگ خطرناکی را که تقریباً ۸۵ روز به طول انجامید علیه لبنان به راه انداخت. صهیونیستها در طول جنگ، بمبارانهای شدید را در دستور کار قرار دادند و در نهایت مقاومت فلسطین را به تونس تبعید کردند. این دستاوردی بود که تلآویو در سال ۱۹۸۲ محقق ساخت. با این حال امروز زمانی که صهیونیستها قدرت مقاومت را در لبنان مشاهده میکنند، میبینند که دیگر قادر به راه انداختن جنگ علیه آنها نیستند. این خود نشانه آشکار ضعف و هراس صهیونیستها است.
قطعاً اگر صهیونیسم از قدرت خود در راهاندازی جنگ و تحقق پیروزی در آن اطمینان داشت، دست به چنین اقدامی میزد و هیچچیز جلودارش نبود. امروز صهیونیستها حتی از ورود به جنگ هوایی ـ نه زمینیـ هم هراس دارند، زیرا میدانند متحمل خسارتهای غیرقابل تحملی خواهند شد.
بر اساس آنچه گفته شد، ما امروز وارد مرحله جدیدی شدهایم که درست نقطه مقابل استراتژی بینالمللی که مبتنی بر حمایت از رژیمصهیونیستی از زمان تأسیس آن تاکنون بوده است، قرار دارد. بر اساس این استراتژی، رژیمصهیونیستی امروز باید از قدرت و برتری کامل بر تمامی کشورهای منطقه و نیز از توانایی لازم برای حمله به این کشورها برخوردار میبود.
این وضعیت رژیم را با شرایط قبلی مقایسه کنید، مثلاً زمانی که عراق برای تأسیس یک مرکز هستهای یا چیزی شبیه آن تلاش کرد. صهیونیستها آن را مورد هجوم قرار دادند و نابود کردند. صهیونیستها سال ۱۹۶۷ در مصر چه کردند؟ آنها ضمن هجوم به مصر، صحرای سینا را اشغال کردند و کرانه باختری، قدس و جولان را نیز تحت اشغال خود درآوردند.
آیا تغییر و تحولات منطقهای و بینالمللی و دستاوردهایی که محور مقاومت محقق ساخت، این انگیزه و روحیه را نزد گروههای فلسطینی به وجود آورد که داخل فلسطین نیز معادله را تغییر دهند؟
بله، امروز شما جوانانی را که علیه صهیونیستها دست به عملیات میزنند، میبینید. آنها با خودرو، سلاح سرد یا سلاح گرم به دشمن حمله میکنند. خطری که در این مرحله صهیونیستها را تهدید میکند این است که حمل سلاح از کنترل آنها خارج شده است. دشمن نمیتواند این سلاحها را جمعآوری کند و این مشکل بزرگی برای آن است.
امروز کاری که دشمن در جنین و نابلس انجام میدهد، نفوذ پنهانی و مخفیانه و سپس ترور یک، دو یا سه فلسطینی در آنجاست. اسرائیلیها بهگونهای رفتار میکنند که گویی در حال رفتن به «منطقه دشمن» هستند و نه «منطقه تحت اشغال خود.»
بهعنوان مثال سال ۲۰۰۲ دشمن صهیونیستی زمانی که نشانههای مقاومت قدرتمندانه را مشاهده کرد، چه کرد؟ به اردوگاه جنین حمله کرد. این جنگ ۱۴ روز به طول انجامید و موجب تغییر دو ژنرال شد. در آن زمان دشمن صهیونیست با مقاومت شجاعانه و قهرمانانهای مواجه شد، هرچند قتل و کشتار بسیاری انجام داد و افراد زیادی را به اسارت گرفت.
اکنون وضعیت فرق کرده است و دشمن دیگر نمیتواند کارهایی را که در گذشته انجام میداد امروز به انجام برساند، زیرا هراسان است.
شما ریشه و علت این ضعف و ترس رژیم را در چه میدانید؟
مقصودم این نیست که دشمن فاقد ارتش است، بلکه برعکس، دشمن از ارتش، تسلیحات و پهپادها برخوردار است اما هراس دارد که اگر دست به حمله بزند، شاید این اقدام به یک انفجار بزرگ منجر شود و به دنبال آن، ساکنان غزه و حتی ساکنان اراضی سال ۱۹۴۸ به حرکت درآیند و تمام اقشار ملت فلسطین بیش از پیش با یکدیگر متحد و یکپارچه شوند.
همچنین دشمن هراس دارد که مقاومت لبنان نیز ـ در چهارچوب وحدت محورها و میدانها ـ به حرکت درآید؛ درست مانند اتفاقی که در ماه مبارک رمضان رخ داد و موشکهایی از لبنان و سوریه شلیک شد. به دنبال این اتفاقات، دشمن از وحدت محورها و میدانها سخن گفت. این بدان معناست که ما وارد مرحله جدیدی شدهایم.
این مرحله جدید چه مختصاتی دارد؟ شرایط مقاومت مردم فلسطین و جبهه مقاومت چگونه است و دشمن در چه وضعیتی سیر میکند؟
من اعتقاد دارم که ملت فلسطین در مقایسه با وضعیتی که در طول ۱۰۰ سال اخیر داشته است، امروز در بهترین وضعیت ممکن به سر میبرد. همچنین رژیم صهیونیستی با بدترین وضعیت خود در طول ۱۰۰ سال گذشته مواجه است. رژیم صهیونیستی هیچگاه در چنین وضعیت بدی قرار نداشته است؛ نه در عرصه داخلی، نه در عرصه روابط خارجی و نه در سطح ارتش خود.
ما هیچگاه از چنین قدرتی که امروز داریم، برخوردار نبودهایم. چگونه و چه زمانی ما از یک پایگاه مقاومت قدرتمندانه در نوار غزه برخوردار شدیم؟ این منطقه پنج جنگ با رژیم صهیونیستی را پشت سر گذاشته و اکنون دستش روی ماشه است. پس از شهادت شیخ خضر عدنان، قهرمان اسطورهای فلسطین، غزه 100 موشک به سمت رژیم صهیونیستی شلیک کرد. این اتفاق چه معنا و مفهومی دارد؟ مشخص است.حضرت آیتالله خامنهای در بسیاری از بیانات و سخنرانیهای خود از ملت فلسطین و برخی از مستلزمات پیشرفت مقاومت ازجمله وحدت میدانها سخن گفتهاند. آیا ما میتوانیم آنچه را در چهارچوب معادله وحدت میدانها محقق شده است، در کرانه باختری امتداد بدهیم؟ برای تحقق شعار وحدت میدانها در عرصه واقعیت ما نیاز به تغییر در موازنه قدرت داریم. زمان نیاز است تا این احساس به وجود آید که یک اتفاق ویژه و ملموس در حال رخدادن است و سخن گفتن از آن در حد آمال و آرزو نیست.
به نظر شما برای تحقق شعار «وحدت میدانها» باید چگونه عمل کرد؟
«وحدت میدانها» تصمیم بزرگی است. این تصمیم فلسطینیان در میدانهای مختلف فلسطین بوده و بدان معناست که اگر اتفاقی برای مسجدالاقصی رخ دهد، غزه به آن ورود پیدا میکند. این یک بازی یا شوخی نیست.
همچنین در رابطه با لبنان، منطقه و حتی در رابطه با ایران باید گفت که اتخاذ چنین تصمیمی برای وحدت میدانها نشاندهنده شجاعت بسیار زیاد و نگرش ژرف بلندنظرانه به امور است. این یک تصمیم استراتژیک است که نتایج خاص خود را دارد. یکی از این نتایج، وقوع جنگ است و در جنگ نیز پیروزی و شکست وجود دارد.اگر شما چنین تصمیمی را اتخاذ کنید، این بدان معناست که در یک موقعیت هجومی قرار گرفتهاید و تقریباً مطمئن هستید که پیروز میشوید. بر این اساس، من معتقدم که تصمیمات رهبر انقلاب تصمیمات حسابشدهای است که از روی هیجان اتخاذ نشدهاند. یعنی این مواضع فقط برای افزایش روحیه مبارزان بیان نشدهاند. این تصمیمات نشان میدهد که ما وارد مرحله جدیت شدهایم، وارد مرحله مواجهه شدهایم.
شاید روزگاری به دلیل تفاوتهای زیادی که میان ما و دشمن وجود داشت و دشمن نسبت به ما برتر بود و تحکم میکرد، ما برای مقاومت و ایستادگی نیاز به افزایش روحیه و هیجان داشتیم. با این حال، امروز اگر شما سخنرانیهای رهبر انقلاب را بادقت مطالعه کنید، خواهید یافت که این بیانات کاملاً حسابشده و جدی هستند. چرا دشمن در برابر مقاومت مردد شده است؟ زیرا بهخوبی دریافته است که اینجا همه چیز جدی پیش میرود.
شما در خصوص مقاومت در منطقه و دستاوردهای آن سخن گفتید. آیا فلسطینیها امروز به این ایده «وحدت میدانها» اعتقاد دارند و برای اجراییشدن آن در عرصه عمل گام برمیدارند؟
میخواهم این اطمینان را به شما بدهم که ملت فلسطین امروز یک ملت باتجربه است. سؤال این است که امروز چه چیزی تغییر کرده است؟ امروز چه چیزی متفاوت از گذشته رخ میدهد؟ امروز لزوماً فقط آگاهی، بصیرت و بینش ملت فلسطین افزایش نیافته است، بلکه فلسطینیان به این نتیجه رسیدهاند که دنیا تغییر کرده است و میتوانند کاری را که میخواهند، انجام دهند. آنها به این باور رسیدهاند که حتی میتوانند حمله کنند.
زمانی که شما از قدرت برخوردار باشید، شاید طرف مقابل را مورد هجوم قرار دهید. اگر طرف مقابل، شما را ضعیف ببیند، به شما حمله میکند؛ لذا زمانی که ملت فلسطین مقاومت خود را شروع میکند و کارهایی را که امروز میبینید، انجام میدهد، این بدان معناست که احساس میکند قادر است قدرتش را به منصه ظهور برساند. زمان و تجربه لازم بوده است تا چنین احساسی در فلسطینیان شکل گیرد. طبیعتاً این احساس خلقالساعه نیست. ما دهها سال مبارزه کردهایم.
کسانی که سلاح به دست گرفتند و پرچم مقاومت را در جنین بالا بردند، اگر مطمئن نبودند که دشمن قادر به شکستشان نیست، شاید چنین کاری نمیکردند. هیچ چیز نمیتوانست این جوانان را وادار به چنین کاری کند. با این حال، آنها به این باور رسیدند که میتوانند بر دشمن غلبه کنند. من در اینجا تلاش میکنم تا حقایق میدانی را بازگو و تشریح کنم.
مردم [فلسطینیان] همواره آماده فداکاری و جانفشانی هستند. آنها همیشه شجاعاند، اما گاهی شجاعت در صبر کردن نهفته است و نه در قیام کردن و به پاخاستن. این [شجاعت] چیزی است که با زندگی، مبارزه و مقاومت شکل گرفته است. مردم تحولات را دنبال میکنند و آن را میفهمند. در طول عمرم همواره شرایطی پیش میآمد که از مردم میخواستیم دست به برگزاری تظاهرات بزنند. به آنها میگفتیم به خیابانها بیایید و تظاهرات کنید. آنها به حرفهای ما گوش نمیدادند. پلیس هم میآمد و ما را ـ که چند نفر بودیم ـ بازداشت میکرد. در نهایت هم پس از آنکه مورد ضرب و شتم قرار میگرفتیم، به زندان میافتادیم. دفعات دیگر، مردم را دیدیم که به خیابانها ریخته و همهجا را پر کردهاند.
زمانی که انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی رسید، همین وضعیت حاکم بود [همه به خیابانها آمدند]. برای وقوع یک انقلاب چنین اتفاقی باید رخ دهد. در خرداد سال ۱۳۴۲ مردم کاری را که در بهمن ۱۳۵۷ کردند، انجام نداده بودند، زیرا عواملی وجود دارند که اساساً از سنتهای خداوند هستند.
زمانی که از موازنه قدرت سخن میگویم، برخی از مردم هستند که اعتقاد دارند موازنه قدرت با «ایمان» در تعارض است. خیر اینطور نیست. موازنه قدرت از سنتهای الهی است.
شما به اعتماد به نفس و واقعیات میدانی اشاره کردید. اگر امروز بخواهیم به سخن رهبر انقلاب درباره افول رژیم صهیونیستی بازگردیم، میبینیم که این سخن پیرامون ۲۵ سال آینده رژیم صهیونیستی بود. اکنون عمر رژیم صهیونیستی کمتر از این میزان تخمین زده میشود. مردم فلسطین چقدر از شنیدن چنین چیزی احساس امیدواری میکنند؟
برخی از مردم زمانی که این سخن را شنیدند، سؤال کردند: چنین چیزی درست است؟! چرا ۲۵ سال؟ زمانی که چنین سخنی را از یک شخص مسئول، صاحب احترام، یک شخصیت معتبر و مهم میشنویم، نمیتوانیم بگوییم که او صرفاً خواسته خود را مطرح کرده است، زیرا چنین شخصیتی محاسبات و برآوردهایی دارد که ما بخشی را میدانیم و بخشی را هم نمیدانیم.
امروز امکان افول رژیم صهیونیستی به یک موضوع در حال بحث و بررسی تبدیل شده است و دیگر در حد افکار و اندیشهها و تصورات نیست. زمانی که چنین چیزی را مطرح میکنید، یعنی اینکه درهمشکسته شدن مستکبران را میبینید و میخواهید آنها را به چالش بکشید.
توجه داشته باشید که ما دو نوع به چالش کشیدن داریم؛ در گذشته به چالش کشیدن در صبر و ایستادگی معنا پیدا میکرد و امروز در تحقق پیروزیها. این یعنی به چالش کشیدن دشمن به طور ملموس دیده میشود.
ما امروز وارد یک مرحله جدید از موازنه قدرت شدهایم. من شخصاً هیچگاه تصور نمیکردم موازنه قدرت را بهگونهای که اکنون وجود دارد، بتوانم ببینم. موازنه قدرتی که امروز میبینیم، حتمی و قطعی شده است.
برای تحقق آنچه که رهبر انقلاب پیشبینی کرده بود، نیاز بود که کرانه باختری به سپری برای قدس تبدیل شود. زمانی که رهبر انقلاب نظریه «تسلیح کرانه باختری» را مطرح کردند، تحقق آن اصلاً آسان نبود. چه کسی جرأت و جسارت داشت درباره این موضوع صحبت کند؟ حقیقتاً چنین کاری آسان نبود. تلاشهای زیادی انجام شد و تغییرات و تحولات مهمی اتفاق افتاد که شرایط امروز در کرانه باختری رقم بخورد. تحقق چنین اموری به ایمان نیاز دارد. البته دو نوع ایمان وجود دارد؛ ایمان برای مبارزه و فداکاری و ایمان به اینکه میتوانید پیروز شوید و دشمن را شکست دهید.
اگر اجازه دهید از عالَم ایمانی خود کمی خارج شوم و عبارتی از «مائو تسه تونگ» نقل کنم که مرا شگفتزده میکند. او میگوید: «باید جرأت پیروزشدن را داشته باشیم.» این بدان معناست که تحقق پیروزی نیازمند جرأت و جسارت است. سخنی که رهبر انقلاب مطرح کردند، نشاندهنده جرأت و جسارت پیروزشدن بود.
کسی که میگوید من میخواهم در چهارچوب معادله وحدت میدانها در کنار ملت فلسطین بایستم، این کار آسانی نیست. امکانات و ظرفیتهای دشمن را نیز باید در نظر داشت. دشمن بهتنهایی با شما مبارزه نمیکند. باید دانست که تحقق پیروزی نیازمند جرأت و جسارت و پذیرش مواجهه با دشمن است. رقمخوردن پیروزی کار آسانی نیست، اما قابلتحقق است.بر اساس آنچه که گفته شد، من اعتقاد دارم که این سخن نابودی رژیم صهیونیستی ناشی از هیجان و برای بالابردن روحیه مبارزان مقاومت نبوده است. این سخن با هدف آمادهسازی برای مرحله آتی و مبتنی بر یک نگرش ژرفاندیشانه و بلندنظرانه مطرح شده است.پیبردن به اهمیت این پیشبینی و موضع رهبر انقلاب کار آسانی نیست؛ درست مانند اهمیت اقدام امام خمینی ـ رحمةاللهعلیه ـ در تعیین آخرین جمعه ماه مبارک رمضان بهعنوان روز قدس. من خود در آن زمان شاید در تهران بودم. با خود گفتم: بسیار خب... اکنون چه اتفاقی قرار است رخ دهد؟ چه چیزی باعث شده است ایشان مسأله قدس را پیش بکشند؟ ما در صحنه فلسطین معتقد بودیم که قدس مانند دیگر مسائل و قضایا، مسألهای است که وجود دارد. با این حال، امام(ره) با این اقدام خود، قدس را به مسأله محوری تبدیل کردند و امت اسلامی را بر سر آن متحد ساختند و آن را به اولین نقطه و محور برخورد با دشمن در میدان نبرد تبدیل کردند.
بــــرش
نیاز بود که کرانه باختری به سپری برای قدس تبدیل شود
برای تحقق آنچه که رهبر انقلاب پیشبینی کرده بود، نیاز بود که کرانه باختری به سپری برای قدس تبدیل شود. زمانی که رهبر انقلاب نظریه «تسلیح کرانه باختری» را مطرح کردند، تحقق آن اصلاً آسان نبود. چه کسی جرأت و جسارت داشت درباره این موضوع صحبت کند؟ حقیقتاً چنین کاری آسان نبود. تلاشهای زیادی انجام شد و تغییرات و تحولات مهمی اتفاق افتاد که شرایط امروز در کرانه باختری رقم بخورد. تحقق چنین اموری به ایمان نیاز دارد. البته دو نوع ایمان وجود دارد؛ ایمان برای مبارزه و فداکاری و ایمان به اینکه میتوانید پیروز شوید و دشمن را شکست دهید. این وجود دارد.
اگر اجازه دهید از عالَم ایمانی خود کمی خارج شوم و عبارتی از «مائو تسه تونگ» نقل کنم که مرا شگفتزده میکند. او میگوید: «باید جرأت پیروزشدن را داشته باشیم.» این بدان معناست که تحقق پیروزی نیازمند جرأت و جسارت است. سخنی که رهبر انقلاب مطرح کردند، نشاندهنده جرأت و جسارت پیروزشدن بود.
کسی که میگوید من میخواهم در چهارچوب معادله وحدت میدانها در کنار ملت فلسطین بایستم، این کار آسانی نیست. امکانات و ظرفیتهای دشمن را نیز باید در نظر داشت. دشمن بهتنهایی با شما مبارزه نمیکند. باید دانست که تحقق پیروزی نیازمند جرأت و جسارت و پذیرش مواجهه با دشمن است. رقمخوردن پیروزی کار آسانی نیست، اما قابلتحقق است.بر اساس آنچه که گفته شد، من اعتقاد دارم که این سخن نابودی رژیم صهیونیستی ناشی از هیجان و برای بالابردن روحیه مبارزان مقاومت نبوده است. این سخن با هدف آمادهسازی برای مرحله آتی و مبتنی بر یک نگرش ژرفاندیشانه و بلندنظرانه مطرح شده است.پیبردن به اهمیت این پیشبینی و موضع رهبر انقلاب کار آسانی نیست؛ درست مانند اهمیت اقدام امام خمینی ـ رحمةاللهعلیه ـ در تعیین آخرین جمعه ماه مبارک رمضان بهعنوان روز قدس. من خود در آن زمان شاید در تهران بودم. با خود گفتم: بسیار خب... اکنون چه اتفاقی قرار است رخ دهد؟ چه چیزی باعث شده است ایشان مسأله قدس را پیش بکشند؟ ما در صحنه فلسطین معتقد بودیم که قدس مانند دیگر مسائل و قضایا، مسألهای است که وجود دارد. با این حال، امام(ره) با این اقدام خود، قدس را به مسأله محوری تبدیل کردند و امت اسلامی را بر سر آن متحد ساختند و آن را به اولین نقطه و محور برخورد با دشمن در میدان نبرد تبدیل کردند.