بررسی «عدالت فرهنگی در سیره امام رضا(ع)»
لازمه عدالت فرهنگی مدارا با تنوع فرهنگی است
دکتر احمد اولیایی
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
جستوجوی مفاهیم مدرن در سیره ائمه کار دشواری است. «عدالت فرهنگی» مانند دیگر عدالتهای مضاف، مقولهای است که در دولتهای مدرن و معاصر طرح و بسط پیدا کرد و با «عدالت فردی» که در فقه و اخلاق بحث میشود یا «عدل الهی» که در علم کلام گفته میشود، متفاوت است. به عبارتی، مفهوم عدالت در این دوران یک تطور تاریخی داشته است. بنابراین برای بررسی «عدالتفرهنگی در سیره امام رضا(ع)» با این پرسش مقدماتی مواجه هستیم که «عدالت فرهنگی» را چگونه باید در منابع روایی و سیره ائمه کشف کرد؟
وقتی از «ساختار عدالتمحور» بحث میکنیم، از افرادی مثل امام جماعت عادل، شاهد عادل، دادگاه عادل و... فاصله میگیریم و به بحث «توزیع عادلانه خیرات اجتماعی در جامعه» میپردازیم که یک مقوله کاملاً ساختاری است و از رویهها و توزیع مواهب و خیرات جمعی و مانند اینها صحبت میکند. اما بررسی «عدالت فرهنگی در سیره امام رضا(ع)» چرا برای امروز ما اهمیت دارد؟
اقامه عدالت؛ وظیفه مردم یا حاکمیت؟
تلفیق عاملیت «فردی» و «ساختاری» در بسط عدالت، در زمان امام رضا(ع) اتفاق افتاد که متفاوت با دیگر ائمه(ع) است. یک سؤال اصلی که در بحث از «عدالت اجتماعی» همواره طرح میشود، این است که بسط دهنده عدالت چه کسی است؟ یا به عبارتی، عامل و agent عدالت کیست؟ آیا مردماند؟ آیا حاکمیتها و Stateها این مهم را بر عهده دارند؟
خداوند متعال در آیه 25 سوره حدید، اقامه عدالت را بر دوش مردم گذاشته است و تأکید میکند که پیامبران آمدهاند تا مردم اقامه عدالت کنند. این در حالی است که در دنیای امروز عمده منابع و مواهب دست حاکمیتهاست و مردم نقشی در توزیع آن ندارند؛ بهطور مثال، منابع انرژی، آب، برق، گاز، پول، ثروت، رودخانه، جنگل و بهویژه آنها که در حوزه اقتصاد هستند، در اختیار مردم نیست که بتوانند اقامه عدالت کنند و بیشتر حاکمیتها، قدرت توزیع عادلانه دارند.
اهمیت عدالت در سیره امام رضا(ع) از اینرو است که ایشان توانستند با پذیرفتن ولایتعهدی، تلاشهایی در بسط عدالت از حوزه فردی به حوزه ساختاری صورت دهند؛ یعنی از آن فرصت ویژه حضور در حاکمیت برای بسط «عدالت ساختاری» بهره گرفتند که البته ابعاد سیاسی و اجتماعی عدالت و سهم ایشان در این حوزهها محل بحث این نوشتار نیست و در این گفتار سهم ایشان در نهادینهکردن عدالت فرهنگی آن هم به شکل ساختاری محل تمرکز است؛ چراکه مطالبه زمانه امام رضا(ع) بهعنوان یک کنش ساختاری در بسط عدالت، میتواند یک موضوع حائزاهمیت باشد.
اهتمام امام رضا(ع) برای اجرای «عدالت فرایندی»
در زمان امام رضا(ع) ما با نوعی «عدالت فرایندی» مواجه هستیم؛ به این معنا که فرایندها، ساختارها و رویههایی برای بسط عدالت فرهنگی در دستور کار قرار میگیرد که در آن زمانه امری بهغایت مغتنم است. بهعنوان مثال، مناظره (به روش معیار آن) یک ساختار و فرایند عادلانه است که بستر توزیع عادلانه فرهنگ (در اینجا به معنای حقایق اعتقادی و...) را فراهم میسازد. ممکن است که این، عدالت توزیعی نباشد؛ یعنی خود حضرت وارد مناظره یا گفتوگو و توزیع نشوند ولی ایشان با تسهیل امر مناظره ذیل امنیت حاکمیتی در واقع یک نوع عدالت فرایندی در عرصه فرهنگ را رقم میزنند. حضرت برای بسط عدالت، از فعالیتهای فردی ائمه(ع) پیشین خود که همه عادلانه بود، فراتر رفته و پس از پذیرش ولایتعهدی عملاً از «ساختار» برای بسط عدالت بهره گرفتند.
تنوع فرهنگی گاه بسط عادلانه فرهنگی را دشوار میکند
یکی از چالشها در حوزه عدالت فرهنگی، مسأله «تنوع فرهنگی» است؛ بدین معنا که وقتی ما میخواهیم در حوزه فرهنگ، انسان اجتماعی امروز را به سمت فرهنگ متعالی سوق دهیم در عین حال با این مسأله مواجه میشویم که ضمن این حرکت تعالیجویانه، چگونه حقوق فرهنگی افراد را تضییع نکنیم. این مناقشه را به عینه میتوان در امروز و اکنون جامعه ایرانی و در مقولهای مانند حجاب ردگیری کرد. در این مقوله رسیدن به نسخهای که توأمان «انتخاب و آزادیهای فردی» را در کنار «خیر جمعی» که حرکت مطلوب جامعه به سمت مطلوبیتهای متناظر با فطرت، ایدئولوژی، جهانبینی، دین و... است، مراعات کند؛ یک چالش جدی است و به همین دلیل است که تنوع فرهنگی گاه بسط عادلانه فرهنگی را دشوار میکند.
مواجهه امام رضا(ع) با این تنوع فرهنگی دومین دلیلی است که اهمیت مطالعه عدالت فرهنگی در سیره ایشان را برجسته میکند. ایشان، تفاوت و تنوع فرهنگی را به رسمیت میشناسد و به تعبیری برای آحاد مردم و سلیقههای مختلف حتی ادیان دیگر شخصیت حقوقی قائل میشوند که البته قائل شدن این شأن به معنای تأیید نیست بلکه آنها را بهعنوان یک طرف گفتوگو به رسمیت شناخته و با آنان وارد گفتوگو و مفاهمه میشود تا به نوعی آنها را وارد بازی توزیع خیرات و مواهب فرهنگی کند. بر این اساس، اگر گفتوگو و دستیابی به مطلب حق، یک «خیر فرهنگی» باشد همه مردم اعم از سلیقهها و ادیان مختلف هم حق دارند که از آن بهره برده و به آن دسترسی داشته باشند. به همین دلیل هم هست که بر مقوله «مدارا» تأکید جدی میکنند، چراکه لازمه بسط عدالتفرهنگی مدارا با تنوع فرهنگی است.
«فرهنگ مدارا» و رابطهاش با عدالت فرهنگی
مدارا و رابطهاش با عدالت فرهنگی، خود مبحثی را باز میکند که شاید در عدالت اقتصادی چندان موضوعیت نداشته باشد. در حوزه اقتصادی عملاً با منابع و هزینههای مشخصی مواجه هستیم و نهایتاً عدالت میبایست توزیع برابری از این امکانات را صورت بخشد. اما در مقوله فرهنگ ما با «رشد»، «تعالی»، «سیر» و «فرایند» مواجه هستیم که باید حق فرهنگی هر کسی به آن اعطا شود. لذا امام رضا(ع) بهدلیل ارتباط خوبی که با ساختار برقرار کرده بودند، میکوشیدند تا به نوعی اوج مسائل فرهنگی که در آن زمان وجود داشت اعم از در خطر بودن رهبری شیعه، انحرافات عقیدتی که با نهضت ترجمه وارد ایران شده بود (در زمانی که مباحث فلسفی از یونان و کشورهای دیگر ترجمه میشد و وارد جهان اسلام میشد و این خود میتوانست یک زنگ خطر در امر فرهنگ باشد)، فرقههای گوناگون، انحرافاتی که از سنت نبوی صورت گرفته بود، جعل احادیث و حتی فریبکاری حکومت و... را سازماندهی کرده و به بسط ساختاری عدالت فرهنگی جامه عمل بپوشانند.
«خیر جمعی» در نگاه امام رضا(ع)
اندیشه اسلامی برای فرهنگ در سطوحی قائل به ذات است که میتوان آن را به «فطرت» هم تعبیر کرد. البته افرادی همچون دکتر حمید پارسانیا یا مرحوم دکتر عماد افروغ در نظریه فرهنگی خود از این امر تحت عنوان «معرفت مشترک» یاد کردهاند و معتقدند که این بخش از فرهنگ در وجود همه افراد وجود دارد.
از دیگر مناقشهها در عدالتپژوهی، بحث «وظیفهگرایی» و «غایتگرایی» است. در خوانش غایتگرایانه وقتی میخواهیم حقوق را تعریف کنیم باید غایات محل نظر باشد؛ یعنی «خیر اصلی» را تصور کنیم و بعد حقوق را متناظر با آن تعریف کنیم. اما در خوانش وظیفهگرایانه همچون نظریه جان رالز، دیگر داشتن تصوری از «خیر اصلی» موضوعیتی ندارد و حق لزوماً مبتنی بر تصور خاصی از خیر تعریف نمیشود.
واقعیت این است که ما در نظریههای اسلامی بیشتر به «خوانش غایتگرایانه» نزدیک هستیم و عمدتاً یک خیری را تصور میکنیم؛ یعنی معتقدیم که خداوند مقصدی را تعیین کرده و مسأله این است که برای رسیدن به مقصد فرد باید از چه حقوقی برخوردار باشد تا حرکت به سمت آن مقصد، برایش تسریع شود. در این راستا، امام رضا(ع) «ربوبیت» و «معرفت» را طبق آیات قرآن دو خیر جمعی تعریف میکند و بر این باور است که آن نگاهی که در وجوهی برای فرهنگ ذات قائل میشود، میتواند در رسیدن به این دو خیر جمعی تسهیلگر و راهگشا باشد.
بــــرش
اهمیت «تنوع فرهنگی» نزد امام رضا(ع)
امام رضا(ع) تفاوت و تنوع فرهنگی را به رسمیت میشناسد و برای آحاد مردم و سلیقههای مختلف شخصیت حقوقی قائل میشوند و آنها را طرف گفتوگو قرار میدهد تا ایشان را وارد معادله توزیع خیرات و مواهب فرهنگی کند. به همین دلیل، بر مقوله «مدارا» تأکید جدی دارد، چراکه لازمه بسط عدالت فرهنگی، مدارا با تنوع فرهنگی است