درشب عملیات جست و جوی پیرمرد مفقود شده چه گذشت؟

صدای جن در دره تاریک

زهرا علی هاشمی/ خانواده پیرمرد 83 ساله‌ای که در ارتفاعات طالقان مفقود شده بود تصور می‌کردند که او جانش را از دست داده است و از نیروهای هلال احمر می‌خواستند تا جسدش را برایشان پیدا کنند.
علی شهبازی، نجاتگر هلال احمر با درجه ایثار، که از سال 1383 عضو این جمعیت است، به خبرنگار «ایران» می‌گوید: «ساعت 10 شب شنبه ۳۰ اردیبهشت ماه مردی ۸۳ ساله در ارتفاعات روستای کش بالا طالقان مفقود شد. به ما گزارش شد که این پیرمرد مبتلا به آلزایمر، دیابت و بیماری قلبی است و به علت ابتلا به آلزایمر از خانه بیرون رفته و هیچ نوع تغذیه و لباس مناسبی برای حضور در ارتفاعات همراهش نیست. خانواده این پیرمرد، احتمال می‌دادند که او جانش را از دست داده باشد.»
شهبازی می‌گوید: «قبل از اینکه گم شدن پیرمرد به هلال احمر اعلام شود، دختر او، به همراه چند نفر دیگر و درست زمانی که هوا روشن بود، اقدام به جست و جو برای یافتن جسد وی می‌کنند. آنها به طور کلی اینکه پیرمرد مفقود شده زنده باشد را محال می‌دانستند. آنها بعد از چند ساعت جست و جوی بی‌حاصل، موضوع مفقودی پیرمرد را به ما اعلام کردند. زمانی تیم چهار نفره ما، به ارتفاعات روستای کش بالا رسید، که هوا کاملاً تاریک، بارانی و مه آلود شده بود. این اتفاق، کار را برای تیم عملیات جست و جو، بشدت سخت کرده بود.»
صدای جن در دره تاریک
این نجاتگر هلال احمر می‌افزاید: «چند نفر از اهالی محلی به ما گفتند که پیرمرد را در حالی دیده‌اند که به سمت دره‌ای حرکت کرده است. تیم چهار نفره ما، از سمت ارتفاعات شروع به جست و جو کرد. اهالی محلی و خانواده پیرمرد نیز از پایین دره، اقدام به تفتیش کردند. من به اعضای تیم عملیات هلال احمر گفته بودم که دائماً پیرمرد را صدا کنند تا شاید پاسخی بشنویم. در نهایت، بعد از یک ساعت جست و جو و حرکت به سمت پایین ارتفاعات، یک صدا شنیدیم و بعد از آن هرچه پیرمرد را صدا کردیم، دیگر چیزی نشنیدیم. ما متوجه شدیم یک نفر آنجا حضور دارد که صدایش به گوش ما می‌رسد؛ اما اهالی محل به ما گفتند حتماً جن بوده است.»
باران و مه
علی شهبازی با اشاره به اینکه تصور اعضای هلال احمر این بود که اگر پیرمرد در جایی گیر افتاده باشد قطعاً پس از شنیدن صدای ما، با داد و فریاد ما را متوجه حضورش می‌کرد، می‌گوید: «ولی ما فقط تک صدایی را شنیدیم که در بین باران و مه گم شد. 40 دقیقه دیگر پایین‌تر رفتیم. ما امیدوار بودیم که اثری از پیرمرد پیدا کنیم و اهالی دائماً تأکید می‌کردند که ما صدای جن‌ها را شنیده بودیم؛ چراکه تصور همه این بود که اگر کسی گیر افتاده باشد، با داد و بیداد کردن حتماً تیم امداد را به سمت خودش می‌کشاند.»
پیرمرد بانمک
«شرایط خیلی سخت بود. بعد از ساعت‌ها جست و جو، ما به هیچ چیزی نرسیده بودیم وخانواده پیرمرد از ما می‌خواستند که عملیات جست و جو برای یافتن جسد را به زمانی که هوا روشن است موکول کنیم. تا اینکه باز هم صدایی شنیدیم.» اینها را علی شهبازی، نجاتگر هلال احمر می‌گوید و می‌افزاید: «ما به صدا نزدیک‌تر شده بودیم. من نور چراغ قوه را این طرف و آن طرف می‌چرخاندم تا اثری از مبدا صدا پیدا کنم. در نهایت به یک صخره رسیدیم که دیدیم پیرمرد آنجا رفته و به ما نگاه می‌کند. او با چهره‌ای بانمک، به ما نگاه می‌کرد و از دیدنمان خوشحال بود. کمی که احوال او را بررسی کردیم، در کمال ناباوری، متوجه شدیم که نه تنها هیچ آسیبی ندیده است؛ بلکه اصلاً نترسیده و دلش می‌خواست همچنان به گشت و گذارش ادامه دهد.»
او در پایان می‌گوید: «ما از این دست حوادث بسیار زیاد دیده بودیم. مخصوصاً در این سن و سال، احتمال نجات پیدا کردن خیلی کاهش می‌یابد ولی در این عملیات، یک معجزه رخ داد. ساعت چهار صبح، پیرمرد را صحیح و سالم به دست خانواده‌اش رساندیم.»

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و صد و نود و هشت
 - شماره هشت هزار و صد و نود و هشت - ۱۰ خرداد ۱۴۰۲