طرح مدیریت پایدار چه زمانی اجرایی میشود؟
وقتی جنگلها بیدرخت شوند
شهلا منصوریه
خبرنگار
بلاتکلیفی طرح مدیریت پایدار جنگلهای هیرکانی، در حالی بر سر نگین سبز شمال سایه افکنده که کارشناسان بر این باور هستند؛ سازمان جنگلها و منابع طبیعی کشور در این زمینه مبهم رفتار میکند. طرحی که قرار بود طی یک تا 3 سال تهیه و اجرایی شود، همچنان در حد مطالعه و تحقیقات مانده و هنوز رنگ اجرایی به خود نگرفته است اما معاون امور جنگل سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور در گفتوگو با «ایران» سه رکن اساسی مدیریت پایدار، از جمله تکمیل نشدن به دلایل مالی و اعتباری تا به امروز، مطالعه عمیق و گسترده و اجرای همزمان را از دلایل تأخیر این طرح میداند.
عدم شفافیت
استاد دانشگاه فردوسی مشهد به عدم شفافیت سازمان در خصوص این طرح اشاره میکند و به «ایران» میگوید: گویا طرح جایگزین مدیریت جنگل، یک موضوع بسیار مرموز است که تمام اتفاقات در خصوص این طرح را مخفی نگه داشتهاند.
دکتر مهدی کلاهی معتقد است: تصمیمات سازمانی، در صورتیکه مخفیانه و به دور از نظرات کارشناسی و اطلاعرسانی باشد، قطعاً دارای نقاط ضعف بالایی است. برای همین عناصر دهگانه حکمروایی خوب منابع طبیعی که شفافیت و مشارکت عمومی جزو آن هستند باید رویه اصلی سازمان باشد.
این استاد دانشگاه فردوسی مشهد معتقد است که ما به سمت جنگلهایی میرویم که دیگر درخت ندارند. مثلاً تعریف سازمان از جنگل، عرصه با پوشش درختی با حداقل مساحت نیم هکتاری و تاج پوشش بیشتر از 5 درصد است. در صورتی که تعریف جهانی جنگل، تاج پوشش درختان باید بیشتر از 10 درصد باشد تا جنگل نامیده شود، یعنی حتی تعریف جنگل را هم دستکاری کردهایم.
او با بیان اینکه طرح جنگلداری فقط برای جنگلهای هیرکانی تهیه شده است، میگوید: باقی جنگلها، اکثراً از اولویت داشتن طرح مدیریت در مضیقه بودند. حتی همان طرحهای جنگلداری، بیشتر طرحهای بهرهبرداری چوب بوده است. این یعنی در قرن ۲۱، باز هم جنگل را مزرعه چوب میانگاشتیم. به هر حال، باید به سمت مدیریت جنگل چندمنظوره و کلنگر با تأکید بر ارزشهای اکوسیستمی و محیطزیستی جنگلها برویم ولی متأسفانه تفکر بهرهبردارانه و درک تقلیلگرایانه به کارکرد جنگل صرفاً برای تولید چوب، مانع و ترمز این کار شده است.
آنگونه که کلاهی میگوید: بدنه سازمان به لحاظ نیرو، کم تعداد و اکثراً پا به سن گذاشته است که به همین جهت این سازمان در بخش نظارت و اجرا بسیار ضعیف برخورد میکند. همچنین سازمان در خصوص تعامل و مشارکت با دانشگاهیان، مراکز تحقیقاتی، سمنها و تشکلهای مردمی و مدنی که در این زمینه تخصصی کار میکنند، بسیار کمرنگ ظاهر میشود و عدم همگرایی، اجازه تفکر جدید را به بدنه کهنه سازمان نمیدهد.
طرحی که طرح نیست
یک متخصص جنگلداری و عضو هیأتعلمی دانشگاه لرستان نیز طرح تنفس را بهدلیل اینکه فاقد برنامههای اجرایی و پایش است، طرح نمیداند. به گفته دکتر رحیم ملکنیا، طرح تنفس صرفاً قرار بود یک دوره برای استراحت جنگل و گذار مدیریت از شکل سنتی و کلاسیک خود به مدیریت بر مبنای اصول مدیریت پایدار جنگل باشد.
او معتقد است، با گذشت نیم دهه از توقف اجرای طرحهای سابق، هیچ طرحی برای مدیریت جنگلهای هیرکانی وجود ندارد که بتوان آن را مورد قضاوت قرار داد. تنها مسأله قابل قضاوت، ناتوانی یا عدم اراده سازمان منابع طبیعی برای برون رفت از این وضعیت است.
ملکنیا میگوید: طرح تنفس، در واقع یک وقفه در اجرای طرحهای جنگلداری است که قرار بود در این بازه زمانی، هم فرصتی برای اکوسیستم جنگلی جهت احیا فراهم شود و هم فرصتی در اختیار سازمان منابع طبیعی قرار گیرد تا بتواند با بازنگری در طرحهای جنگلداری سنتی، آنها را بر اساس اصول مدیریت پایدار جنگل به روز کند.
عضو هیأتعلمی دانشگاه لرستان معتقد است که یکی از مهمترین ایرادات وارد بر سازمان منابع طبیعی، عدم وجود آمار و اطلاعات برای پایش وضعیت جنگلهاست. در مدت زمان توقف بهرهبرداری از جنگلهای شمال، برنامهای علمی برای پایش وضعیت جنگل وجود ندارد؛ به همین جهت، بیان تأثیر توقف بهرهبرداری بر تغییر کاربری یا قاچاق چوب دشوار است.
به گفته او، تنها در صورتی میتوان در این مورد قضاوت کرد که سازمان منابع طبیعی دارای اطلاعات مربوط به این متغیرها در قبل و بعد از توقف بهرهبرداری باشد. به اعتقاد این استاد دانشگاه، آنچه که در مورد تأثیر بر قاچاق یا هر متغیر دیگری از مدیریت جنگل بیان میشود، یک تفسیر شخصی از شرایط است و نه تحلیلی بر اساس آمار و دادهها.
با گذشت چندین سال از وعده سازمان برای اجرای طرح جایگزین، هنوز نسخه نهایی این طرح رونمایی نشده و نسخههای موجود را هم سازمان، ناقص میداند. به همین جهت است که ملکنیا میگوید: نمیتوان به روشنی بیان کرد آیا سازمان به بهرهبرداری چوبی در مناطق دارای پتانسیل معتقد است یا خیر؟ اما اگر سازمان به این نتیجه رسیده که میتواند بخشهایی از جنگل هیرکانی را در خصوص بهرهبرداری از چوب صنعتی مدیریت کند، باید آن را بر اساس یک طرح مدون انجام دهد.
ارکان اساسی مدیریت
معاون امور جنگل سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور، تکمیل نشدن دلایل مالی و اعتباری تا به امروز، مطالعه عمیق و گسترده و اجرای همزمان را سه رکن اساسی مدیریت پایدار در عوامل تأخیر این طرح میداند. به گفته نقی شعبانیان، در این طرح باید سه رکن اساسی مدیریت پایدار، یعنی مطالعات اکولوژیکی، مطالعات اقتصادی و مطالعات اجتماعی با همدیگر باشند. او معتقد است: با در نظر گرفتن یکی از این ارکان، شاید بتوان مدیریت کرد، اما پایدار نیست.
شعبانیان به سه فاز اساسی طرح مدیریت پایدار جنگلهای هیرکانی اشاره میکند و به «ایران» میگوید: این طرح دارای سه فاز مطالعات نیمهتفصیلی، فاز مطالعات تفصیلی و فاز اجرا و پایش و نظارت است. در حال حاضر فاز نیمه تفصیلی طرح مدیریت پایدار جنگلهای هیرکانی به اتمام رسیده است. در این فاز کاربریهای درخور برای 104 حوضه آبخیز در مساحت 2 میلیون هکتار تعیین و نقشههای پهنهبندی تهیه شده است.
او در خصوص فاز دوم این طرح میگوید: در این فاز باید کارشناسان وارد عرصههای جنگلی شوند و با مطالعات اقتصادی، اجتماعی و اکولوژیکی دقیق و تحلیل دادههای جمعآوری شده برای تمامی این حوزهها، طرح مدیریت پایدار تهیه کنند. اکنون 19 حوزه از 104 حوزه این مطالعات در حال انجام است و امیدوارم طی 4 سال آینده طرح مدیریت پایدار تهیه شده و به مرحله اجرا برسد.
به گفته شعبانیان، به منظور سرعت بخشیدن به تهیه این طرح، اقداماتی نیز صورت گرفته است. تجهیز و آموزش گروههای کارشناسی در بدنه ادارات کل سازمان منابع طبیعی، درخواست همکاری از شرکتهای مشاورهای معتبر، دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی از جمله این اقدامات است. همچنین تا تکمیل طرحهای مدیریت پایدار، طرح فنی-حفاظتی مثل مرمت و بازسازی جادههای جنگلی، فنسکشی، جنگلکاری و حفاظت از عرصههای جنگلی در حال اجرا است.
او میگوید: فاز اجرا و پایش، مرحله نهایی است که بعد از تکمیل فاز تفصیلی و تهیه طرحهای مدیریت پایدار جنگلهای هیرکانی قرار دارد. به گفته شعبانیان، اجرای این طرح، با ساختار کنونی مشکل خواهد بود که در حال تشکیل ساختار مناسب برنامهریزی و نظارت در ستاد، استانها و حوضه آبخیز در کل بدنه سازمان منابع طبیعی هستیم.
معاون امور جنگل سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور معتقد است: با اجرای طرح مدیریت پایدار جنگلهای هیرکانی، تنوع زیستی حفظ شده و بهبود پیدا میکند و شاخصهای کمی و کیفی ارتقا مییابد و با افزایش توان پایداری اکوسیستم روبهرو میشویم. با ممنوعیت بهرهبرداری چوب، میتوان از سایر ظرفیتهای غیرچوبی نیز استفاده کرد. بدین ترتیب سطح فرهنگ عمومی و مسئولیتپذیری اجتماعی و نهادهای مدنی تقویت و ارتقا مییابند و موجب بهبود وضعیت معیشت مردم در مناطق روستایی شده و همچنین ارتباط بین مراکز علمی و تحقیقاتی با بخش اجرا بیشتر میشود.