گزارش تفصیلی «ایران» از الگوهای رفتاری گروهک های تجزیه طلب
علیه تمامیت ایران
امیر فرشباف
روزنامه نگار
مسأله آسیب دیدن وحدت سرزمینی ایران و جدا شدن مناطقی از آن، موضوعی است که منحصراً مرتبط به انقلاب اسلامی نبوده بلکه از زمان تشکیل هویت ملی جدید ایران، یعنی پس از صفویه - که مقارن با شروع دوران تجدد در غرب بود - تاکنون همواره به عنوان راهبردی ثابت توسط دشمنان ایران در ادوار مختلف پیگیری شده است. با این حال، پدیده «تجزیهطلبی» پدیدهای مدرن و با رخدادهای پیشامدرن است.
اگر بخواهیم سه دوره تاریخی قاجاریه، پهلوی و جمهوری اسلامی را با هم مقایسه کنیم، خواهیم دید که در دوران حاکمیت قاجار و جدایی مناطقی از شرق و شمال غرب ایران، آنچه تعیینکننده بوده، دخالت نیروهای بیگانه مانند انگلیس بود و نه تنها محرک داخلی قابل توجهی برای تجزیه وجود نداشته است بلکه مردم آن نواحی قلباً مخالف جدایی از ایران بودند. اصلیترین نیروی بیگانه برای تجزیه مناطقی از غرب و شمال غرب و حتی شمال شرق ایران، دولت روسیه در دورههای تزاری و اتحاد جماهیر شوروی بود، به بیان دیگر، اقوام کردزبان، آذریزبان و ترکمن، سه قوم هدف دولتهای تزاری و کمونیستی روسیه بودند که گاهی با جنگ و گاهی با ابزارهای نرم فرهنگی و اجتماعی سعی میکردند این اقوام را به سوی خودمختاری و جدایی از سیستم مرکزی تحریک کنند.
دولت انگلستان نیز به طور سنتی روی دو منطقه خوزستان و بلوچستان متمرکز بود. پس از فروپاشی شوروی و نظام تکقطبی، بازیگران حامی تجزیهطلبی در ایران نیز تغییر کردند؛ دولتهای امریکا، حزب بعث عراق، ارتجاع عرب منطقه، انگلیس و رژیم صهیونیستی هر یک به نوعی و بنا به اهدافی پیگیر تحریک اقوام مستقر در مرزهای ایران بودهاند.
علاوه بر قاجار در دوران پهلوی اول و دوم نیز بخشهایی از کشور ازجمله مناطق قرهسو و آرارات در آذربایجان و دشت ناامید در سیستان و بلوچستان و جزیره بحرین از کشور جدا شدند؛ تفاوت این دوره با دوره پیش از خود در این است که در دوره پهلوی این مناطق بدون درگیری نظامی با نیروهای بیگانه و کاملاً با رضایت شاهان پهلوی جدا شدند. نکته دیگر در خصوص دوران پهلوی اینکه همان گونه که صورتی ناقص از تجددطلبی براساس الگوهای غربی و ناسیونالیسم ضداسلامی در کشور پدید آمد، همزمان نطفه «تجزیهطلبی» به معنای حقیقی و مدرن آن نیز در همین دوره شکل گرفت و اقوامی پرچم تجزیه برافراشتند که با سرکوب دولت مرکزی همچون آتش زیر خاکستر پنهان شدند.
به بیان دیگر باید گفت تجزیهطلبی، مفهومی متعلق به جهان مدرن است که گروههایی برحسب عواملی همچون خاک (سرزمین) و خون (نژاد) مدعی استقلال میشوند. یکی از بسترهای رویش و گسترش نیروهای تجزیهطلب، مواقع سستی و فترت حکومت مرکزی یا در هنگامه منازعات داخلی است. عظمت انقلاب اسلامی زمانی قابل درک است که به این حقیقت توجه کنیم که نه تجاوز نظامی، نه فعال کردن گسلهای قومیتی، نه اغتشاشات داخلی و نه حمایت مالی و تسلیحاتی از نیروهای ضدانقلاب مسلح در مناطق مرزی، هیچ یک باعث تجزیه کشور نشده است.
ساختار عملیاتی گروهکهای تجزیهطلب
اگر ساختار عملیاتی گروهکهای تجزیهطلب را بخواهیم ترسیم کنیم باید مجموعهای از قطعات تشکیلدهنده این مجموعه را در کنار یکدیگر ملاحظه کنیم؛ این ساختار شامل ابزارهای سخت تجزیهطلبی، شیوههای متنوع عملیاتی، گفتمان ایدئولوژیک یا جنبههای نرمافزاری و نهایتاً نسبت میان قطعات این مجموعه میشود:
گروههای تجزیهطلب که گفته شد اغلب در مناطق مرزی فعال هستند، به لحاظ سختافزاری عمدتاً از اسلحه سبک (اعم از خودکار و نیمهخودکار) و بعضاً نیمهسنگین، ادوات انفجاری مانند نارنجک و تجهیزات ارتباطی نسبتاً پیشرفته خارجی استفاده میکنند. صورت کلی عملیاتی ایشان نیز به طور عمده ناظر به اقداماتی همچون حملات ایذایی به پاسگاههای مرزی، ترور مقامات محلی (شامل نمایندگان مجلس، فرماندهان انتظامی، سپاه، بسیج، فرمانداران و قضات و...)، حمله به تأسیسات حیاتی اقتصادی مانند انفجار در خطوط لوله نفت و گاز، ایجاد راهبندان و ارعاب شهروندان، کمین در معابر نیروهای نظامی از طریق تیراندازی یا استفاده از مینهای کنار جادهای و تلههای انفجاری است. البته همانطور که گفته شد این صورت کلی عملیات مسلحانه گروههای تجزیهطلب بود و با بررسی دقیقتر و جزئیتر مصادیق اقدامات این گروهکها قطعاً تنوع عملیاتی بیشتری تشخیص داده خواهد شد؛ تنوعها و گوناگونیهایی که میتواند برآمده از تفاوتهای جغرافیایی و عوامل طبیعی یا حتی فرهنگی و نیز عوامل خارجی و بیرونی باشد. به طور مثال با بررسی تطبیقی شیوههای کمینگذاری جندالله در بلوچستان در دهه ۸۰ و مقایسه با شیوههای گروهک دموکرات در اوایل انقلاب و سایر گروههای تروریستی در کردستان ملاحظه خواهد شد که عوامل طبیعی مانند پوشش گیاهی یا موقعیت کوهستانی چقدر در تعیین فرم عملیات مؤثر بوده و با مناطق پست و بیابانی کاملاً متفاوت و متباین است.میدان توزیع اسلحه گرم در مناطق مرزی در کنار میزان تبلیغ رسانهها و کانالهای ضدانقلاب در جهت آموزش ساخت و استفاده از اقسام سلاح در این نواحی یک دلالت مرکزی دارد و آن طراحی و برنامهریزی دشمن برای مسلح کردن تمام اقوام مرزی کشور است. اختلافی که هست در عدد کشفیات است، وگرنه نیروهای امنیتی در تمام نوارهای شرقی و غربی مرزی و چند استان مهم مرکزی کشور (حداقل 17 استان) درگیر مبارزه با قاچاق و توزیع اسلحه بوده و هستند.
نرمافزار تجزیهطلبی
اما به لحاظ گفتمانی و نرمافزاری باید به عواملی اشاره کرد که از یک سو تعیینکننده الگوی رفتاری و عملیاتی این گروهکها و جریانها هستند و از سوی دیگر، هم پیوند و هم تمایز این احزاب و گروهها نیز به آن عوامل وابسته است. در کنار توجه به عوامل نرم تشکیل هویت تجزیهطلبی، از نقش ابزار رسانه برای تحقق اهداف اشرار تجزیهطلب نباید به سادگی گذشت. در طول تاریخ معاصر ایران، چپگرایی (اعم از مارکسیسم-لنینیسم متقدم و چپ پست مدرن فرانسوی) در کنار گرایشهای ناسیونالیستی قومی، یکی از اصلیترین محملهای نرم تجزیهطلبی بودهاند که اندیشه گسست از مرکز را بازتولید و تسهیل کرده و میکنند.علاوه بر ظرفیتسنجی فکری تجزیهطلبی باید به توان رسانهای این جریانها و مهمترین مصادیق آن نیز اشاره کرد؛ وبسایتها، کانالها و صفحاتی مانند کمپین فعالین بلوچ، مزاران گمنام بلوچستان و حال وش (با مدیریت شیراحمد شیرانی) مهمترین مراجع خبرسازی ضدانقلاب در بلوچستان هستند، اما در خصوص مناطق کردنشین باید به شبکه چندرسانهای ههنگاو مستقر در نروژ و اقلیم کردستان به عنوان یکی از اصلیترین منابع خبری ضدانقلاب و سازمانهای حقوق بشری ضدایرانی اشاره کرد، همچنین ناسیونالیسم کردی وابسته به حزب آزادی کردستان (پاک)، کولبر نیوز و حسابهای مجازی عبدالله مهتدی (دبیرکل حزب کومله) دیگر ابزارهای تصویرسازی تجزیهطلبان غرب کشور هستند.
یکی از تورهای مهم سرویسهای بیگانه، مصادره ظرفیت خبررسانی محلی و سوءاستفاده از نیروی انسانی بومی برای تولید و تهیه خوراک خبری و حتی جاسوسی از نواحی مرزی است. پس از تشکیل شبکه زنجیرهای - عملیاتی «جوانان محلات» توسط جریان نفاق، ملاحظه میشود که این شبکه نه فقط در نواحی مرکزی، بلکه به طور پیوسته در شهرهای مرزی نیز فعال بوده و در حال تثبیت جای پای خود از طریق عضوگیری تشکیلاتی و کنش رسانهای است. با تأسیس و گسترش این تشکیلات، توان نرم منافقین در توان نرم تجزیهطلبی ضرب شده و نیروی مضاعفی ایجاد شد که توسط سازمانهای بینالمللی ضدایرانی و رسانههای مرجع ضدانقلاب هم پشتیبانی میشود. کلیدواژه و محور عملیات روانی این رسانهها بازنمایی انگاره «سرکوب سیستماتیک قومی و مذهبی اقلیتها و اقوام توسط جمهوری اسلامی» است که با پشتیبانی رسانهای اکثر جریانهای ضدانقلاب صورت میگیرد.رسوخ اوهام تجزیهطلبانه در اذهان برخی اهالی نواحی مرزی، غیر از محرکهای خارجی، قطعاً دارای بسترهای داخلی نیز است؛ ذات سیستم حکمرانی شبهمدرن پهلوی، با به رسمیت نشناختن تکثرات فرهنگی، انحلال کثرتهای قومی و زبانی در فرهنگ مرکزی و سرکوب خرده فرهنگها و رسوم محلی، یکی از بسترهای تاریخی بروز چنین گرایشهایی بوده است. جمهوری اسلامی با اینکه در تغییر ریلگذاری فرهنگی و نزدیکسازی اقوام به مرکز موفقتر از پهلوی بوده، اما ملاحظه میشود در برهههایی که رویکردهای توسعه محور غربی بر حکمرانی کشور سیطره داشته، توفیق چندانی حاصل نشد.
به رسمیت شناختن و اعتباربخشی به جوانب فرهنگ محلی و قومی و اعطای حس خویشی به اقوام، خصوصاً اقوام مرزی درکنار توجه و بازتاب رسوم و آیینهای ملی، تاریخی و مذهبی قومیتها ازجمله نمودهای توفیق در تغییر ریلگذاری فرهنگی دولت سیزدهم در خصوص اقوام بوده است.