عروس و داماد میلیون دلاری
محمدهادی جعفرپور حقوقدان / در سالن دادگاه خانواده منتظراعلان جلسه رسیدگی بودم که مشاجره جوان سی و چندسالهای با مرد میانسالی توجهم را جلب کرد.
جوان با عصبانیت فریادگونه میگفت :آن شب که به زور و تهدید به بهانه رسیدن به منافع خودتون و شراکت با پدر من روی زندگی من ودخترتون قمارکردید از خدا خواستم تا تقاص این زورگویی ومنفعت طلبی را ازتون بگیره.
شرح ماجرا
ازدواج زهره و رضا بدون رضایت این دو با اجبار خانوادهها سر گرفته بود.از آن دست ازدواجهایی که والدین عروس وداماد به خیال واهی و غیرمنطقی، تحقق عشق و علاقه بین زوجین را به پس از زندگی مشترک حواله میکنند و به اشتباه باور دارند شناخت و علاقه پیش از ازدواج چندان اهمیتی ندارد و در جریان زندگی عشق و علاقه ایجاد خواهد شد.
وعدهای که احتمال عملی شدن آن غیر ممکن نیست اما در زندگی زهره و رضا عملی شدن چنین وعدهای غیر ممکن شده بود. دعوا و مرافعه تنها وجه اشتراک زندگی این دو بود، زن و مردی که تنها در شناسنامه عنوان همسر داشتند وهیچ نشانهای از زندگی مشترک در روابطشان ولو به ظاهر دیده نمیشد.
پدر رضا نماینده انحصاری شرکتی شناختهشده در شهرستان بوده که متوجه میشود پدر زهره در صدد اخذ نمایندگی از شرکت رقیب است.
پدر رضا با این احتمال که با تأسیس چنین نمایندگی بِرَند تجاری و منافعش در خطر ورشکستگی قرار خواهد گرفت، به فکر حذف رقیب افتاده و کمهزینهترین راهکار و مؤثرترین مانع در دفع چنین خطری را پیشنهاد شراکت میداند. پس از طرح موضوع، پدر زهره برای قبول شراکت، شرط عجیبی میگذارد؛
ازدواج زهره با رضا آن هم با مهریه 2000 سکهای!
رضا گفت: همان روزهای ابتدایی متوجه شدم که پدر زهره با خواستگار سمج و دلباخته دخترش به جهت اوضاع مالی نامناسب وی مخالفت میکند.بنابراین با یک تیر دو نشان را هدف گرفته هم از شر خواستگار بیپول خلاص میشود هم از طریق مشارکت با پدرم به نان و نوایی میرسد. زهره هم که از قصد پدر مطلع بوده برای قبول پیشنهاد وی و ازدواج با من یک سهم از سهام شراکت پدرش را گرفته لذا مطمئن بودم، ترس از دست دادن سهام شرکت مانع هر اقدامی از سوی زهره خواهد بود وگرنه لحظهای معطل نمیکرد و مهریهاش را اجرا میگذاشت تا مرا وادار به قبول شرایطش کند، منتها آنقدر وابسته آن یک سهم شراکت بود که بهرغم کم محلیهای من جرأت چنین کاری نداشت من هم تعمداً زندگی را رها کرده، عاطل و باطل برای خودم زندگی میکردم و کل هزینه زندگی را پدر زهره و من تأمین میکردند.
زهره بهرغم رضایت نداشتن از زندگی با رضا، بابت شرط و شروط پدرش جرأت مطرح کردن موضوع طلاق را نداشته به هر طریق و راهی متوسل میشد تا رضا را وادار به طلاق کند، رضا هم که از شرط و شروط پدرزهره مطلع بود تنها راه جدایی و متارکه را طلاق توافقی و بخشش کل مهریه اعلام کرده بود، مسیری که برای زهره غیرممکن بود. به قول رضا دختر و پدر شبیه هم بودند و کل زندگی و روابطشان را با آدمها، بر مبنای قیمت دلار و میزان پولی که ممکن است در آن رابطه نصیبشان شود میدیدند.
زهره با جستوجو در اینترنت و فضای مجازی متوجه میشود، چنانچه همسرش محکوم به مجازات زندان شود میتواند به استناد ماده۱۱۳۰قانون مدنی درخواست طلاق به جهت عسر و حرج مطرح کند.
لذا موضوع را با همان خواستگار سابقش در میان گذاشته پس از مشورت به این نقشه میرسند که با جاساز کردن مواد مخدر در خودروی رضا و سپس گزارش به پلیس و تشکیل پرونده، شرایط برای طرح دعوی عسر و حرج و طلاق فراهم خواهد شد.
چند روز بعد مواد مخدر مورد نیاز را تهیه کرده، با جاساز کردن مواد در ماشین رضا نقشه طراحی شده عملی میشود.اما...
زهره طی گزارشی به اداره مبارزه با مواد مخدر شماره پلاک ماشین رضا را به عنوان خودروی حامل مواد اعلام میکند.غافل از اینکه «چاه نکن بهرکسی/ اول خودت بعداً کسی.» پیش از آنکه نقشه زهره به مرحله نهایی برسد، نیمه شب همان روز زهره با صدای زنگ تماس مادرش از خواب پریده، متوجه میشود حال پدرش خوب نیست و اورژانس پدر زهره را به درمانگاه اعزام کرده است.
زهره دستپاچه و با عجله، سوئیچ ماشین رضا را برداشته و به سمت بیمارستان حرکت میکند. در ورودی بیمارستان، زهره به اتهام حمل مواد مخدر بازداشت میشود!
بازداشت زهره، موقعیت مناسبی را برای رضا فراهم میکند تا شرط و شروط متارکه از وی را عملی کند.پس از اینکه زهره با تودیع وثیقه از بازداشت خلاص میشود، هردو خانواده دورهم جمع میشوند تا صحبتهای این دو را بشنوند.
زهره:« این آقا میگه کل مهریهام رو ببخشم تا طلاقم بده اما من راضی به چنین شرطی نیستم و اگر منع و شرط پدر نبود تا الان مهریهام را اجرا گذاشته بودم و امروز به جای من ایشون زندان بودند، حالا هم که این اتفاق افتاده و آب از سرم گذشته حاضر به طلاق با چنین شرطی نیستم.»
رضا:« اتفاقاً منم قصد طلاق و متارکه ندارم بلکه قصد تجدید فراش دارم، بالاخره مردی که همسرش در حبس هست این حق رو داره که با اذن دادگاه اقدام به تجدید فراش کند.شما هم هر وقت از زندان خلاص شدی راجع به زندگی کنار من مختاری، خواستی مهریه رو اجرا بگذار، خواستی بیا زندگی کن میل خودته»!
رضا چند روز بعد، پس از مشاوره با یکی از وکلا در دایره معاضدت کانون وکلا دادخواست الزام زهره به تمکین را تقدیم دادگاه خانواده کرده، پس از صدور حکم تمکین علیه زوجه، دادخواست تجدید فراش که در قالب خواسته اذن ازدواج مجدد طراحی شده به دادگاه ارائه و جلسه رسیدگی به این پرونده با حضور پدر زهره در دادگاه به مشاجره و مباحثهای کشیده شده بود که من شاهد آن بودم.
سعی کردم به کمک مادر رضا به دعوا و مرافعه داماد با پدر زن خاتمه دهم وهردو طرف مرافعه را به دفتر دعوت کردم تا در شرایطی به دوراز خشم و عصبانیت با گفتوگو مشکلات رفع شود.
سرانجام زندگی ای که برمبنای دروغ و منافع مالی تشکیل شده بود با محکومیت زهره به اتهام حمل مواد مخدر حاصلی جز خسران دو طرف معامله و آسیب روحی فرزندان نداشت.
برای جلسهای که قرار بود والدین رضا و زهره به اتفاق رضا حضور داشته باشند، شرح مفصلی از مسیر دادگاه و موانعی که ممکن است در پیشرفت دعاوی احتمالی مانع حصول نتیجه دلخواه شود با هدف سوق دادن ایشان به مصالحه و سازش تنظیم کردم.
جلسه با حضوراعضای هردوخانواده تشکیل شد و ابتدا راجع به چگونگی تحقق عسر و حرج زوجه مذکور در ماده۱۱۳۰قانون مدنی و شروط ضمن عقدنکاح مختصر توضیحی دادم که اصلیترین شرط اعمال مفاد ماده مذکور، محکومیت قطعی زوج و اجرای ۵سال حبس شوهراست لذا صرف اتهام شوهر به جرم، پیش از محکومیت وی آن هم به ۵سال حبس سبب عسر و حرج از این طریق نخواهد شد.در ادامه راجع به تبعات کاری که زهره در حق رضا کرده بود مستند به ماده۶۹۹قانون مجازات، توضیح دادم که مجازات چنین رفتاری شش ماه تا سه سال حبس خواهد بود. سپس خطاب به رضا راجع به ضرورت قطعی شدن حکم تمکین زن برای دادخواست تجدید فراش توضیحاتی دادم تا متوجه شود برای رسیدن به چنین مرحلهای لااقل یک سال دوندگی و پیگیری در دادگاه خانواده لازم است و هیچ یک از این موضوعات حتی محکومیت زهره به حبس ولو حبس طولانی مدت وی ساقط حق مهریه و مانع مطالبه مهریه وی نشده، حتی ممکن است تجدید فراش رضا دلیلی بر تمکن مالی وی برای پرداخت مهریه وسبب عدم پذیرش ادعای اعسار و تقسیط مهریه شود لذا صلاح هردو بر آن است که با توافق نسبت به حل وفصل اختلافات اقدام کنند.