نگاهی به کتاب «آوریل درون کودتا» اثر ارنستو ویلگاس پولژاک
روایت شکست یک کودتای رسانه ای در ونزوئلا
کتاب «آوریل درون کودتا» ترجمه فارسی کتابی به قلم «ارنستو ویلگاس پولژاک» وزیر فرهنگ ونزوئلاست. مراسم رونمایی از این کتاب که توسط انتشارات «ایران» ترجمه و منتشر شده است با حضور محمدمهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و همچنین ارنستو ویلگاس پولژاک وزیر فرهنگ ونزوئلا، روز جمعه، بیست و نهم اردیبهشتماه در سرای ملل سی و چهارمین دوره نمایشگاه کتاب تهران برگزار شد».
«آوریل درون کودتا» مقالهٔ تاریخی ویلگاس پولژاک، برای اولین بار در سال 2009 منتشر شد و 10 سال بعد، دولت ونزوئلا این کتاب را که نویسندهٔ آن به عنوان بازیگری سیاسی، نقش اصلی را در این نمایشنامه ایفا میکرد، به صورت رایگان میان مردم توزیع کرد.
در «آوریل درون کودتا» با چهره واقعی سیاست آشنا میشویم و میبینیم آنها چگونه در آوریلی تیره وتار جنازههایی روی دست مردم گذاشتند که مرگشان با خونسردی و از پیش برنامه ریزی شده بود. این کتاب ما را به ونزوئلا در چنین مقطع حساسی میبرد و برای ما تعریف و مستندسازی میکند که چرا باید آوریل 2002 را آوریل ژنرالهای حقه باز و نفرت انگیز دانست و همچنین زمانی برای افتادن نقاب از چهره رسانه های جهان. با اینحال آوریل 2002 در ونزوئلا چهره دیگری هم دارد و آن مقاومت مردم غیرنظامی و نظامیانی است که به شیوهای مثال زدنی و مصمم، به سرعت توطئه کودتا را خنثی کردند و رئیس جمهور مخلوع را به دفتر قانونی خود بازگرداندند. این کتاب، یک سند ضروری و رستاخیز مردمی ضدکودتا در ونزوئلا به حساب میآید و امروز نیز کتابی است قابل اعتنا و قابل مراجعه که اینک در اختیار خوانندگان ایرانی قرار گرفته است.
در ادامه مقدمه آقای ویلگاس درباره کتاب خود را میخوانید؛
در حال حاضر ما با جهانی به شدت متشنج سر و کار داریم. با وجود پیشرفتهای علمی و فناورانه، هر روز تضاد بین واقعیتی که در آن زندگی میکنیم و آرزوهای ارزشمند بشری مانند برابری، آزادی، عدالت اجتماعی و صلح بیشتر میشود. در نظام سرمایهداری غالباً انحطاطهایی دیده میشود که به سبب آنها شکاف بین فقیر و غنی پیوسته افزایش مییابد و در نتیجه امکان بروز درگیریها و جنگها چندین برابر میشود و به نوبه خود تهدیدهای متعدد و متنوعی را برای ثبات دولتها ایجاد میکند.
در این زمینه، ونزوئلا که همواره مرکز ثقل منطقه و ژئوپلیتیک کل قاره امریکا بوده است، با مداخلهگرایی آشکار، رویه انحرافی مداخلهگرانه در امور داخلی سایر کشورها که معمولاً توسط قدرتهای خارجی انجام میشود و گروههای قدرتطلب و از طریق اقدامات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی و غیره مواجه بوده است. در همین راستا، در دسامبر 1998، با انتخاب هوگو رافائل چاوز فریاس به عنوان رئیسجمهور و ظهور یک انقلاب بولیواری، این مداخلهگرایی به شدت برجسته شد. این مداخلات بیشک حاصل تصمیم قاطع برای تغییر کامل دولت ونزوئلا و سیر به سمت یک مدل سوسیالیستی انسانی، عادلانه و برابر و مخالفت صریح با زیادهرویهایی بود که طبقات حاکم سیاسی دو حزبی پونتوفیجیستا انجام دادند که بر کل جامعه، بویژه قشرهای اجتماعی همیشه محروم و آسیبپذیر تأثیرات ماندگاری را گذاشت.
هوگو چاوز در دسامبر 1999 با تصویب قانون اساسی جدید که توسط اکثریت قریب به اتفاق مردم ونزوئلا شکل گرفت، موفق شد در مدت کمی تغییرات ساختاری بیسابقهای را انجام دهد. سپس، در نوامبر 2001، تحت حمایت قانون توانمندی که قبلاً توسط مجلس ملی تصویب شده بود، مجموعهای از قوانین را در جهت منافع جمعی که بر منافع شرکتهای اقتصادی و رهبران سنتی احزاب تأثیر میگذاشت، وضع کرد. این اقدام منجر به انجام تظاهرات فریبکارانهای شد که در شهر کاراکاس متمرکز و اوج آن در 11 آوریل و زمانی بود که علیه هوگو چاوز کودتا شکل گرفت که خوشبختانه، دو روز بعد به نفع مردم خنثی شد و چاوز دوباره به قدرت رسید.
ارنستو ویلگاس پولیاک، روزنامهنگار، سیاستمدار، نویسنده و روشنفکر مشهور، با مسئولیتهایی در سمتهای مختلف و در سطح مدیریت کلی ملی و بهعنوان آخرین وزیر ارتباطات و اطلاعات رئیسجمهور هوگو چاوز شخصیت برجستهای است که نسخه جدیدی از «آوریل، درون کودتا» را بهعنوان یک گزارش تاریخی استثنایی به ما ارائه میدهد که در آن - به قول خودش - جزئیاتی مطرح شدهاند که روایت آنها فقط توسط یک روزنامهنگار کارکشته بسیار فعال که در آن روز سرنوشتساز، این رویدادهای تکاندهنده را مبتنی بر اصل گزارش اطلاعات واقعی، بهموقع و بدون سانسور و بهصورتی صریح و شفاف مشاهده و گزارش میکند، امکانپذیر است.
این کودتا نهتنها به رذالت عوامل کودتا که با رضایت رسانهها و عدم شفافیت اخبار وحشتناک آن میسر شد و میخواست با ایجاد هرج و مرج و ناامنی و مرگ، کشور را بیثبات کند. این اثر با تدبیری تیزبینانه به خیانت نخبگان توطئهگری میپردازد که تلاش میکردند بدون بکارگیری ابزارهای خشونتآمیز و بیآنکه با واکنش قدرتمند سرشار از عزت و شجاعت تودههای مردمی روبهرو شوند، قدرت را قبضه کنند. نیک میدانیم که الیگارشیهای مسلط، همواره جریانهای مترقی و پیشرو را تحقیر میکنند و به بیراهه میکشانند. در جریان چنین حوادث ناگواری، من بهعنوان فرمانده گردان پیاده نظام «آزادی سیمون بولیوار» منصوب شدم که یک واحد تاکتیکی مستقر در فورته تیونا و مکانی بود که اکثر اقدامات فتنهجویانه در آنجا رخ میدادند. به همین دلیل، با یک فروتنی صمیمانه، میتوانم خود را شاهدی استثنایی بدانم و با مسئولیت حقایق مندرج در این اثر را تأیید کنم و مدعی بالاترین میزان حرفهایگری یک نویسنده صادق باشم و بدون ترس از ارتکاب اشتباه، آن را یکی از کاملترین آثار عینی و دقیقی که در این زمینه ارائه شدهاند، معرفی کنم.
کاوش در این اثر ژورنالیستی خارقالعاده نهتنها ما را از بابت روایت جالب آن خشنود میسازد بلکه تحلیل آنچه را که شاید بتوان یکی از پیچیدهترین بخشهای تاریخ معاصر ما تلقی کرد، آسان میکند و در نتیجه به ما این امکان را میدهد درک بهتری از واقعیت اجتماعی سیاسی ملی آن زمان و حال داشته باشیم.
در آوریل 2002 دولت وقت به ریاست پدرو کارمونا استانگا میخواست تمام نهادهای مورد تأیید قدرت اصلی (مردم ونزوئلا) را که حاکمیت مردمی را محقق میکرد، نابود کند که این توطئه ماهیت فاسد و فاشیستی این شبهرهبران را آشکار میکرد.
بهعنوان یک سرباز، آن روز بهعنوان فرمانده گردان و امروز بهعنوان وزیر نیروی مردمی برای دفاع، با افتخار یک نظامی بسیار مشعوفم که بگویم جنبش نیرومندی از درون نیروهای مسلح ملی بولیواری ظهور کرد و به مردمی پیوست که شدیداً خواستار حضور رئیسجمهور قانونی و انجام اقدامات لازم برای بازگرداندن او به قدرت و برقراری مجدد تداوم قانون اساسی بودند. این حقیقت اولین نمایش بزرگ اتحاد غیرنظامی-نظامی و مفهوم زیبایی است که توسط فرمانده معظم کل قوا در آگاهی جمعی ملت نهادینه شد و در حال حاضر قدرتمندترین و مستحکمترین پایگاه دفاع همهجانبه ملت است.
امروز میهن عزیز ما با روشها و بازیگران جدیدی که به دنبال اعمال الگوی تغییر رژیم اجباری کلاسیک هستند که قبلاً در بسیاری از کشورهای دیگر توسط امپراطوری امریکا اعمال شده بود، از تجاوزی بزرگتر از آنچه در سال 2002 متحمل شد، در رنج است.
این یک تهاجم ترکیبی است که قدرت نرم و سخت را با حمایت برخی از کشورها و سازمانهای چندملیتی ترکیب کرده و هدف نهایی آن سرنگونی دولت فعلی و ایجاد دولتی قانع به منافع کوچک است که دست دشمنان را برای تصاحب ثروت کشور باز میگذارد و مطالبات اجتماعی را که در پرتو انقلاب بولیواری به وجود آمدند، تضعیف میکند.
در پایان باید یادآور شوم که خواندن کتاب «آوریل درون کودتا» هشداری است برای ونزوئلاییهایی که عاشق این سرزمین پر نعمت هستند تا از تکرار اشتباهات گذشته خودداری و خود را از نظر اخلاقی تقویت کنند و با تکیه بر ارزشهای معنویای چون بکرترین سنتهای آزادیخواهانهای که از بولیوار، زامورا و چاوز به ارث بردهاند، به مبارزه خستگیناپذیرشان برای حفظ کرامت، حاکمیت و استقلال ملی ادامه دهند.
«... مردم ونزوئلا مصمم هستند که خود را بهطور کامل در میان خرابههای آن دفن کنند، اگر اسپانیا، اروپا و جهان اصرار دارند که آن را زیر یوغ اسپانیا خم کنند.»
سیمون بولیوار، کاخ دولتی
آگوستورا، 20 نوامبر، 1818
فرمانده ژنرال ولادیمیر پادرینو لوپز
وزیر قدرت مردمی دفاع