صفحات
شماره هشت هزار و صد و هشتاد و نه - ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
روزنامه ایران - شماره هشت هزار و صد و هشتاد و نه - ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲ - صفحه ۴

«ارنستو ویلگاس پولژاک»، وزیر فرهنگ ونزوئلا در گفت‌و‌گو با «ایران»:

دوستان در روزهای سخت، بهتر همدیگر را می‌شناسند

فاطمه ترکاشوند
خبرنگار

«دوستان در روزهای سخت، بهتر همدیگر را می‌شناسند» این سخن را «ارنستو ویلگاس پولژاک»، وزیر فرهنگ ونزوئلا که میهمان روز گذشته «ایران» بود، در توصیف تصویر ذهنی مردم کشورش از ایران بر زبان آورد؛ تصویری که به تجربه مشترک دو کشور در نبرد بی‌امان با یکجانبه‌گرایی ایالات متحده گره خورده و آنها را به دو متحد استثنایی در این مبارزه تمام نشدنی تبدیل کرده است. بهانه سفر «ارنستو ویلگاس پولژاک» که خود روزگاری دست به قلم بوده و جنس رسانه را می‌شناسد، انتشار ترجمه کتابش تحت عنوان «آوریل درون کودتا» در ایران است. اقدامی که به پیشنهاد و همکاری مؤسسه ایران در دستور کار قرار گرفت و خود زمینه‌ای را برای ورود تهران و «کاراکاس» به عرصه همکاری‌های بیشتر در زمینه فرهنگی مهیا کرد. «پولژاک» در گفت‌و‌گوی صمیمانه و مفصل خود با «ایران» بسیار آرام سخن گفت، سؤالات را با حوصله شنید و کوشید با حداقل کلمات به آن پاسخ دهد؛ تلاش هم کرد از رهگذر آن پاسخ، جز از دوستی و تعامل سخن نگوید؛ وقتی گفتیم «ایران و ونزوئلا پیوندهایی فراتر از دو کشور همپیمان دارند» گفت: «ایران، شجاعانه به حفظ این دوستی کمک کرد.» او در این گفت‌و‌گو بخش مهمی از تاریخ ونزوئلا را روایت کرد و در عین حال از برنامه‌های بلندمدت حوزه تحت مسئولیتش برای تعمیق همکاری‌های فرهنگی با جمهوری اسلامی سخن گفت. با هم این مصاحبه را می‌خوانیم.

برای چندمین‌بار است به تهران سفر کرده‌اید؟
 بار دوم است که در ایران حضور دارم. اولین‌بار در قالب سفر رسمی رئیس‌جمهور بولیواری ونزوئلا آقای نیکولاس مادورو بود که در هیأت ایشان در مقام معاون وزیر ارتباطات حضور داشتم.

دومین حضور شما در ایران مصادف شده است با برگزاری نمایشگاه کتاب تهران که رویداد فرهنگی بزرگی در کشور ما محسوب می‌شود. درباره تجربه حضورتان در این نمایشگاه بگویید.
قبل از هر چیز باید بگویم وقتی در محیط نمایشگاه قرار گرفتم از مشاهده این حجم از مشتاقان کتاب، تنوع کتب و انتشارات بسیار هیجان‌زده شدم. این رویداد دقیقاً مشابه همان رویدادی است که در نمایشگاه کتاب ونزوئلا اتفاق می‌افتد. نمایشگاه کتاب محفلی است که خیلی از کشورها می‌توانند در آن به گفت‌و‌گو بپردازند یا تبادل‌نظر داشته باشند.

قبل از اینکه به بررسی رابطه ایران و ونزوئلا در عرصه‌های مختلف از جمله سیاسی و فرهنگی بپردازیم، دوست داریم بیشتر درباره شما بدانیم. گویا پیش از قرار گرفتن در مسئولیت وزارت فرهنگ در حوزه رسانه فعالیت داشته‌اید و کار خود را از آنجا شروع کرده‌اید.
بله. در اصل هم خبرنگار و هم روزنامه‌نگار هستم. قبلاً گزارشگر بودم و در روزنامه‌های مختلف، همچنین در حوزه رادیو و تلویزیون پیرامون موضوعات مرتبط با روزنامه‌نگاری فعالیت کرده‌ام. آقای هوگو چاوز در سال 2012 بعد از پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری، مرا فراخواندند و اعتماد کردند و پست وزارت ارتباطات را به من دادند که البته نمی‌دانستم این وضعیت به آخرین حضورم در کابینه آقای چاوز و قبل از فوت ایشان تبدیل می‌شود. من آخرین وزیر ارتباطات ایشان بودم. بعدها که آقای مادورو به قدرت رسید و رئیس‌جمهور شد، برای همان پست وزارت به من اعتماد کردند. بعدها هم که به‌عنوان وزیر فرهنگ جمهوری بولیواری ونزوئلا منصوب شدم.

بنابراین با قرار گرفتن شما در مسئولیت وزارت فرهنگ همچنان امکان ادامه ارتباطتان با جریان‌های رسانه‌ای کشور حفظ شد. با توجه به وضعیت پرتلاطم سیاسی در ونزوئلا بویژه در سال‌های اخیر به نظر می‌رسد با طیف گسترده‌ای از جریان‌های رسانه‌ای و رویکردهای متفاوت در روند تعامل با دولت حاکم روبه‌رو باشید. در این رابطه صحبت بفرمایید.
ونزوئلا کشوری بسیار متنوع است. در حقیقت «تنوع» کلمه مناسبی برای توصیف ونزوئلا بویژه در بحث فرهنگ است. در کشور ما به طور خاص تنوع گسترده‌ای در موضوع هنرهای مختلف دیده می‌شود و در درون‌مایه هر یک از این هنرها باز هم گستردگی و تنوع وجود دارد که مختص خود‌مان و بسیار هم زیاد است. به‌عنوان ‌مثال صحبت درباره موسیقی را نمی‌توان تنها به یک موزیک و یک سبک موسیقی ختم کرد، زیرا بسیار گسترده است. این ویژگی برای دیگر نظام‌های هنری هم قابل تصور و رایج است. چیزی که منحصر‌به‌فرد و خاص به شمار می‌آید، هویت فرهنگی است که در کشور ما وجود دارد و به این هویت خود بسیار می‌بالیم. بعد از این هویت ونزوئلایی که به آن اشاره کردم، هویت وسیع‌تری وجود دارد و آن هویت امریکای‌لاتینی‌ است. ما احساس می‌کنیم فرزندان وطن بزرگ‌تری هستیم که نه فقط ونزوئلا، بلکه کشورهای زیادی را در این منطقه شامل می‌شود. یکی از مشخصه‌هایی که به آن می‌بالیم دو اسطوره این منطقه است؛ ما از سیمون بولیوار تأثیر می‌گیریم و بعدها در دوره معاصر هم از فرمانده هوگو چاوز. این افراد بزرگ، مردم را به وحدت در امریکای‌لاتین فراخواندند. این همان چیزی است که ما را تعریف می‌کند.

این تنوع در فضای اجتماعی و سیاسی ونزوئلا به فراخور تحولات سیاسی و اقتصادی و در روند تعامل با دولت آقای مادورو چطور دیده می‌شود؟
ما در بحث فرهنگ و همچنین فضای رسانه‌ای و ارتباطی در یک حالت‌ گذار و تحولی قرار داریم. رسانه‌ها در سال 2002 قصد داشتند از طریق کودتا آقای هوگو چاوز را از قدرت به زیر بکشند. شرکت‌های خصوصی اعم از رسانه‌ها، مطبوعات و رادیو‌و‌تلویزیون درصدد بودند صاحب قدرت سیاسی شوند. یکی از اقدامات پیروزمندانه و قهرمانانه‌ای که می‌توانیم از آن یاد کنیم، بازگشت به قدرت است که اتفاق افتاد. سرکوب و کودتای آن دوره، از رسانه‌ها منشأ گرفت. این برای من که در آن زمان گزارشگر بودم بسیار دردآور بود، چون یک نگاه رمانتیک و عاطفی نسبت به رسانه‌ها دارم که این نگاه خنثی  در آن زمان وجود نداشت. رسانه‌ها در آن زمان به دنبال منافع سیاسی خود، از نگاه بی‌طرفانه‌ای که باید در پیش می‌گرفتند به دور بودند. امروزه تغییر و دگرگونی‌هایی که در فناوری به وجود آمده و با در اختیار گرفتن ابزارها از سوی رسانه‌ها، سبب شده آنها واسطه‌ای برای این ارتباط باشند و بین شهروندان و دولت و دیگر بخش‌های جامعه تعامل برقرار کنند. در سال‌های اخیر شبکه‌های اجتماعی نیز با طیف گسترده و متنوعی روی کار آمده‌اند، مانند فیسبوک، تیک‌تاک، واتساپ، وی‌چت و اسکایپ که همه اینها به رقیبی در مقابل رسانه‌های جریان اصلی تبدیل شده‌اند. هر بار به تناسب یک رویداد، ایده‌ها و اطلاعاتی شکل می‌گیرد که این اطلاعات از طریق تلفنی که مردم در دست دارند، مخابره می‌شود. همان‌طور که پیش‌تر خواندن روزنامه را کنار گذاشتند و برای شنیدن اخبار به رادیو‌و‌تلویزیون رجوع کردند، حالا در بحث فرهنگی و ارتباطات در حال تجربه دوره جدید از‌ گذار هستند و رسانه‌ها بسیار آزادانه‌تر مواضع سیاسی خود را اعلام می‌کنند.
 
آقای «هوگو چاوز» در تاریخ رابطه ایران و ونزوئلا چهره‌ای شناخته شده است. بخش اعظمی از تاریخ روابط سیاسی دو کشور به نام آقای «چاوز» گره خورده است. شما به‌عنوان کسی که خود فعال رسانه‌ای بوده و از نزدیک شاهد تحولات سیاسی و چندین کودتا در کشور بوده و سیر به قدرت رسیدن ایشان را هم از نزدیک مشاهده کرده‌اید، شاید بهترین فردی باشید که بتواند روایتی خواندنی برای مخاطبان روزنامه ایران درباره این سیر سیاسی داشته باشید.
آقای چاوز برای بسیاری از ونزوئلایی‌ها چهره گمنامی بوده‌اند. در سال 1992، یک شورش نظامی ایجاد شد که از سوی یکسری سرباز علیه دولت نئولیبرال وقت که به رهبری «کارلوس آندرس پرس» روی کار بود، اتفاق افتاد. چون آقای «آندرس پرز» وعده‌های انتخاباتی خود را عملیاتی نکرده بودند و مشکلات زیادی پیش آمده بود. سه سال بعد از این ماجرا، یک شورش دیگر اتفاق افتاد. همچنین در 23 فوریه 1999 در کاراکاس باز شاهد شورش‌های دیگری بودیم. در آن برهه تاریخی آقای چاوز ظاهر و به عموم مردم شناسانده شدند. این شناخت فقط معطوف به پادگان نظامی نشد. آقای چاوز که عهده‌دار رهبری جنبش «افسران جوان معتقد به بولیوار» بود، در زمان ریاست جمهوری آقای «آندریاس پرز» در سال 1992 زندانی شد و دو سال را در زندان سپری کرد تا اینکه «رافائل کالویرا» به ریاست جمهوری رسید و به مردم، آزادی زندانیان را وعده داد. چاوز پس از آزادی برای فضای باز سیاسی، عدالت و تأسیس جمهوری پنجم از طریق اجماع ملی، مبارزات خود را ادامه داد و در این راه با استقبال گسترده‌ مردمی روبه‌رو شد که در نهایت چهار سال بعد به او در رسیدن به منصب ریاست جمهوری کمک کردند. «چاوز» به شکل دموکراتیک انتخاب شد و در 6 دسامبر 1998 با به دست آوردن بیشترین آرا به پیروزی رسید و رهبری کشور را در دست گرفت. این پیروزی با وجود همه احزاب قدیمی و ریشه دار سیاسی حاصل شد. آقای چاوز نه فقط به یک رهبر ملی بلکه به یک رهبر بین‌المللی تبدیل شد. بنابراین خیلی باعث افتخار ماست که ملت ایران با رهبری و درایت هوگو چاوز بیشتر آشنا شوند و ما بتوانیم این را به ملت ایران بشناسانیم و اقداماتی را هم در این روند در دستور کار داریم.

مانند انتشار و ترجمه کتاب «آوریل درون کودتا» در نمایشگاه تهران؟
بله؛ یکی از تلاش‌هایی که بر این مطلب صحه می‌گذارد، کتابی است که در نمایشگاه بین‌المللی کتاب رونمایی شد و من هم در آن حضور پیدا کردم. روی جلد تصویر آقای هوگو چاوز منتشر شد. چون این کتاب تحلیل و گزارشی است در مورد کودتایی که در سال 2002 اتفاق افتاد و بانیان این کودتا، قصد به زیر کشیدن چاوز از قدرت را داشتند. این کتابی که من نگارش کردم در جاهای مختلف دنیا از واشنگتن و بوینس آیرس گرفته تا هاوانا و مونترال کانادا و شیلی رونمایی شد. زمان زیادی گذشت تا گذر این کتاب به ایران بیفتد و ترجمه فارسی شود و باز هم باعث افتخار و مسرت بنده است که این کتاب توانست با کیفیت عالی به همت مؤسسه فرهنگی ایران ترجمه شود. این کار به افزایش علاقه‌مندی و شناخت شخصیت هوگو چاوز کمک می‌کند. امیدوارم خواندن این کتاب بتواند برای همه خوانندگان آن مفید واقع شود.

شما اشاره کرده‌اید که آقای چاوز به‌عنوان یک رهبر مردمی، مقبول طیف گسترده‌ای قرار گرفته است. ایشان هم ارتباط ویژه‌ای با کشور ایران داشت. چه ویژگی‌هایی ایشان را در این موقعیت قرار داد که حتی مردم پس از درگذشت ایشان همچنان به دولتی اقبال نشان دادند که پیرو تفکرات آقای چاوز باشد؟
ما شعاری در کشور ونزوئلا داریم که بسیار معروف است. این شعار این است که «چاوز زنده است و وطن به راه خود ادامه می‌دهد.» پس از درگذشت آقای هوگو چاوز، مسئولیت ادامه انقلاب به شخص آقای «نیکولاس مادورو موروس» سپرده شد. وقتی آقای «مادورو» رئیس‌جمهور شدند با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم کردند. انتظاراتی که پیشتر از آقای چاوز به‌عنوان یک رهبر بزرگ در مردم ایجاد شده بود و این امر ادامه راه و رهبری انقلاب را برای «مادورو» سخت کرده بود. به شکلی که آقای رئیس جمهور مادورو در زمانی که رئیس جمهور شدند با توطئه‌ها و دسیسه و تهاجم‌ها و تحریم‌های متعددی روبه رو شدند، زیرا امپریالیسم از هیچ راهی دریغ نکرد تا از فقدان آقای چاوز استفاده کرده و به انقلاب بولیواری پایان دهد. ما قدردان همه آن چیزی هستیم که به‌عنوان میراث از آقای چاوز به یادگار مانده است و مادورو توانست به تأسی از این میراث ایشان، مشکلات و موانعی را که بر سر راه کار داشتند، بردارد. ایشان با همه مشکلات و سختی‌ها و پیچیدگی‌ها محکم ایستاد. یکی از بهترین قسمت آن این بود که روندی ایجاد شد که آقای مادورو توانست از روابط حسنه‌ای که چاوز در دوران حیات خود باقی گذاشته بودند، علی الخصوص رابطه استراتژیکی که با جمهوری اسلامی ایران ایجاد شده بود، استفاده نماید.
به خاطر همین قدردان دولت و ملت ایران بابت همه همبستگی‌ها و شجاعتی که از خود بروز دادند، هستیم و این مهربانی و همبستگی چیزی است که اگر آقای چاوز اکنون زنده بود، آن را حس می‌کرد. فقدان ایشان به‌خوبی حس می‌شود اما معتقدیم همچنان برای ما زنده هستند. در حقیقت ایشان در نبردی که در مسیر رسیدن به دنیای چندقطبی در جریان است، زنده هستند. چاوز زنده است و وطن به کار خود ادامه می‌دهد.

شما رابطه ایران و ونزوئلا را استراتژیک خواندید و اشاره کردید که این رابطه در دوره آقای «چاوز» عمیق‌تر شد. این در حالی است که بخش مهمی از رابطه ایران و ونزوئلا به تجربه مشترک دو کشور در مقابله با رویکرد یکجانبه گرایانه امریکا و تحریم‌های ظالمانه این کشور بازمی‌گردد. این تجربه مشترک در مواجهه با تحریم‌ها را چگونه می‌بینید و فکر می‌کنید که چه میزان به نزدیک شدن دو کشور در دوران سخت کمک کرده است؟
گفته‌ای است که می‌گوید «دوستان در روزهای سخت بهتر همدیگر را می‌شناسند.» این اتفاق برای ونزوئلا و ایران رخ داد. در این مورد ایران، شجاعانه به حفظ این دوستی کمک کرد، یاری رسان بود و هرگز همکاری خود را با ونزوئلا قطع نکرد و باعث شد کشورمان موانع و مشکلات را که ماحصل بلوکه شدن‌ها و تحریم‌های ظالمانه و یکجانبه‌گرایانه بود، به کمک ایران از سر راه بردارد.

شما طعم تلخ کودتا را چشیده‌اید و مردم ایران هم در سال 1332 مورد تهدید واقع شدن استقلال خود را در یک کودتای امریکایی تجربه کردند. سابقه مبارزاتی هر دو ملت علیه امپریالیسم و جهان تک‌قطبی که امریکا به دنبال ایجاد آن است، جهان فکری و فرهنگی ایرانی‌ها و ونزوئلایی‌ها را به هم نزدیک می‌کند. با توجه به انتشار کتاب «آوریل درون کودتا» در ایران و تبادلات فرهنگی اخیر دو کشور در حوزه نشر، این مسأله را تا چه اندازه بستر نزدیکی و تقویت ارتباط فرهنگی دو کشور می‌دانید؟
من فکر می‌کنم رابطه بین ایران و ونزوئلا یک نمونه است؛ دو کشور که هم از لحاظ جغرافیایی و هم از لحاظ فرهنگی، متفاوت هستند اما نزدیکی و همسانی بین قلب‌های هر دو ملت را هم باید به عنوان یک واقعیت در نظر گرفت. یک همدلی که پایداری و استقامت را در مبارزه با امپریالیسم ایجاد کرده و لازم است که این همدلی از طریق گسترش روابط فی‌مابین دو کشور تقویت شود. روابط مهمی در زمینه‌های سیاسی، فناوری و سایر حوزه‌ها وجود دارد و کاری که باید انجام دهیم، ارتقای این رابطه به خصوص در زمینه‌های فرهنگی دو کشور است.
من به دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران، تعدادی کتاب اهدا کردم. برای اینکه دانشجویان ایرانی بتوانند به منابع منتشرشده در ونزوئلا دسترسی پیدا کنند. علاوه بر این، رونمایی از ترجمه کتاب من هم به شکل بسیار شکوهمندانه‌ای با مشارکت وزارت فرهنگ جمهوری اسلامی ایران در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران برگزار شد. یک نمایشگاه فرهنگی بین ایران و ونزوئلا هم در ماه مارس در کاراکاس برگزار شد و الان من اینجا هستم و در نمایشگاه کتاب شرکت کرده‌ام و ابتکارعمل‌های بسیار بیشتری هم هست که می‌تواند به تعمیق روابط فرهنگی میان دو ملت کمک کند. مثلاً تبادل‌هایی که می‌توان در حوزه نشر داشت و با در نظر گرفتن حق مؤلف شرایطی ایجاد کرد تا کتاب‌هایشان را به زبان اسپانیایی ترجمه کنند و همین‌طور نویسندگان ونزوئلایی بتوانند کتاب‌هایشان را در ایران به فارسی منتشر کنند.
اما چیزی که من شخصاً به آن علاقه‌مندم، یک محصول سینمایی است که با همکاری هر دوکشور تولید شود. ما همیشه محصولات سینمایی ایران را تحسین می‌کنیم و در کشور ما افراد زیادی هستند که می‌توانند به این مهم کمک کنند تا بتوانیم یک اثر سینمایی را به طور مشترک تولید کنیم. افراد بسیاری دوست دارند زبان اسپانیایی را فرابگیرند و از ونزوئلا و فرهنگ آن بیشتر بدانند.
همین‌ها می‌تواند بسترهای گسترش روابط فرهنگی باشد. این می‌تواند به عنوان یک رابطه نمونه و الگو باشد چرا که ما به تنوع و تفاوت فرهنگی دو ملت احترام می‌گذاریم.
ونزوئلا به ایران نزدیک نمی‌شود تا بخواهد تغییری در ایران ایجاد کند یا چیزی را به آن تحمیل کند و هویت آن را مورد تهدید قرار دهد. برعکس هم چنین اتفاقی نمی‌افتد و ایران هم نمی‌خواهد که ما ونزوئلایی‌ها از هویت‌مان فاصله بگیریم یا چیزی را در ما تغییر دهند. هر دو هویت و تنوع و تفاوت‌هایمان را به رسمیت می‌شناسیم. با وجود همه تفاوت‌ها، احترام بین دو کشور وجود دارد و در عین حال می‌توانیم با یکدیگر همکاری‌ها را تقویت کنیم. آینده بشریت در گرو همین است: «احترام به تفاوت‌ها». این تنوع به ما کمک می‌کند تا قوی‌تر شویم.
اما امپریالیسم می‌خواهد این تنوع و هویت‌های متفاوت را حذف کند و آن چیزی را که به عنوان یک جهان تک‌بعدی، مدنظر خودش است به همه ما تحمیل کند اما در اشتباه است. بدون احترام به این تنوع نمی‌توان آینده‌ای برای بشر ترسیم کرد. به خاطر همین هم رابطه‌ای که با ایران شروع کرده‌ایم، ضمانت بقای این احترام و این تنوع فرهنگی است. در آینده مورخان خواهند نوشت که چطور دو کشور در عین تفاوت‌ها و تنوعی که وجود دارد، توانستند تا این اندازه به هم نزدیک شوند و با هم همکاری داشته باشند و همیشه در سایه صلح و زندگی به این روابط پایدار ادامه دهند.

موسیقی امریکای لاتین در ایران شناخته‌شده و مورد علاقه بسیاری است و گروه‌های موسیقی آن را می‌شناسند و می‌نوازند. سینمای ایران هم در غرب و خصوصاً امریکای لاتین، شناخته‌شده است و هواداران خودش را دارد. همچنین روز گذشته در جلسه رونمایی کتاب شما، امضای تفاهمنامه فرهنگی میان دو کشور از سوی وزرای فرهنگ وعده داده شد. موسیقی و سینما چه بخشی از این تفاهم‌ها را به خود اختصاص خواهند داد؟ محورهای دیگر این تفاهمنامه چه خواهد بود و چه زمانی را برای اجرایی شدن آن پیش‌بینی می‌کنید؟
من گلچینی از موسیقی ونزوئلایی را با عنوان «موسیقی برای زندگی» به همراه آورده‌ام و آن را خدمت وزیر فرهنگ ایران هم هدیه دادم. توافقنامه‌های دیپلماتیک بسیار مهم هستند. اما مهم‌تر از آن، اراده‌های سیاسی هستند که اجرای این تفاهمنامه‌ها را تضمین می‌کنند. با آقای سفیر ونزوئلا در ایران صحبت‌های زیادی داشتیم تا این همکاری‌ها در گرو روال اداری و بوروکراسی ونزوئلا قرار نگیرد.
برایم بسیار جالب بود که با همکاری وزارت فرهنگ جمهوری اسلامی و همچنین مؤسسه فرهنگی ایران، موفق شدند با این سرعت کتاب بنده را به زبان فارسی ترجمه کنند. به همین سرعتی که ترجمه این کتاب اتفاق افتاد، باید کارمان را جلو ببریم. چون تغییر و تحولات در دنیا بسیار سریع است و در انتظار بوروکراسی و روال اداری نمی‌ماند. به همین خاطر می‌گویم اگر گرهی در کارمان وجود دارد، نباید وقت‌مان را برای آن تلف کنیم و باید مثل ضربه شمشیر آن گره را باز کنیم و به راه‌مان ادامه دهیم.
در ماه مارس آقای وزیر به همراه هیأتی در نمایشگاه فرهنگی کاراکاس شرکت کردند و در ماه مه، من اینجا هستم و در ماه نوامبر هم قرار است نمایشگاه بین‌المللی کتاب ونزوئلا برگزار ‌شود. از ایران دعوت کردیم تا در این نمایشگاه شرکت کند. باید به شکلی سریع اهداف و راهکارهایی که مدنظرمان است را ترسیم کنیم. مثلاً من پیشنهاد ترجمه بیوگرافی ژنرال سلیمانی را به زبان اسپانیایی مطرح کردم.
کتاب مصوری را با تصاویر بسیار زیبا دیدم که برای گروه سنی کودکان و نوجوانان بود و درباره زندگی سردار سلیمانی نوشته شده بود. امیدوارم کتاب‌های این‌چنینی را بتوانیم به اسپانیایی ترجمه کنیم و در ماه نوامبر در نمایشگاه کتاب کاراکاس از آنها رونمایی کنیم اما به گام‌های مشخص و مستحکم که نیازمند امضا و این دست قرار گرفتن در روال‌های بروکراتیک نباشند، نیاز داریم.

 

جستجو
آرشیو تاریخی