نگاهی بر کتاب «خون می‌گذشت»

روایتی رمان‌گونه از دل تاریخ شفاهی

مسعود کثیری
 عضو هیأت علمی دانشگاه اصفهان

«خون می‌گذشت» عنوان کتابی است که توسط انتشارات «راه‌یار» روانه بازار کتاب شده است. در مورد نویسنده آن؛ «هادی لطفی» با وجود جست‌وجوی اینترنتی اطلاعاتی به دست نیاوردم، بنابراین این نوشتار عاری از هرگونه اظهارنظر در مورد جنبه‌های شخصی و فرهنگی نویسنده است اما در خصوص ناشر، انتشارات «راه‌یار» از مهر سال 1397 فعالیت خود را به صورت رسمی آغاز کرده و با عنوان «ناشر فرهنگ، اندیشه و تجربه انقلاب اسلامی» تاکنون آثاری در زمینه فرهنگ و رسانه، تاریخ شفاهی پیشرفت، تاریخ شفاهی جبهه فرهنگی و هنری انقلاب، تاریخ شفاهی زنان، مساجد انقلاب، تاریخ شفاهی معلمان و مربیان و مدارس انقلاب، جهاد سازندگی و... منتشر کرده‌ است.
انتشارات «راه یار» وابسته به «دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی» است که هسته اولیه آن در قالب نشریه «راه» فعالیت مطبوعاتی خود را شروع کرد. مطالب نشریه، دارای رویکرد انسجام‌بخشی به فعالیت‌های فرهنگی هم‌سو با آرمان‌های انقلاب اسلامی بودند. نقد درون‌گفتمانی نهادهای دولتی و غیردولتی و معرفی و حمایت از محصولاتی که مخاطب جهانی را هدف‌گیری می‌کردند، پروژه‌هایی بود که به صورت خاص در این نشریه و سپس در انتشارات این دفتر دنبال می‌شود.
موضوع کتاب «خون می‌گذشت» سرگذشت داستانی حاج محمدآقا رسول‌زاده، از فعالان مذهبی و سیاسی بازار کاشان است که در حوادث سیاسی و مذهبی یک قرن گذشته منطقه و به خصوص شهر کاشان نقش عمده‌ای داشته و برای مردم آن منطقه، به خصوص چهره‌ها و فعالان مذهبی، نامی آشنا و پُرخاطره است. این کتاب که حاصل تلفیق بین روایات و خاطرات شفاهی، اسناد و مکتوبات موجود و مراجعه به اخبار و اطلاعات نشریات آن زمان است، بنا به اقرار نویسنده، مستندی داستانی است و اثری مبتنی بر واقعیت و نه تمام آن! و همچنین نویسنده معتقد است که این کتاب روایتگر بخشی از زندگی حاج محمدآقا رسول‌زاده است که از خلال حدود صد ساعت مصاحبه و مراجعه به اسناد و مدارک، نوشته شده است.
صورت ظاهری کتاب، دارای یک طرح جلد ساده و صفحه‌آرایی مناسب و فصل‌بندی‌های مجزا است که علاوه بر آلبوم انتهای کتاب، گاه در برخی از صفحات با آوردن تصویری از اسناد، مستند شده است. کتاب عاری از هرگونه مقدمه یا یادداشت ابتدایی است و نه نویسنده و نه ناشر هیچ‌کدام مقدمه‌ای برای آن نیاورده‌اند و همین مورد یکی از نقایص اصلی این کتاب است که ارزیابی سریع آن را برای پژوهشگر و خواننده غیر‌ممکن کرده و چند صفحه انتهایی کتاب هم که تحت عنوان «اما بعد» آمده است، عاری از عناصر مقدمه مناسب است و خواننده را جهت ارزیابی اولیه، بی‌نیاز از تورق کتاب نمی‌کند.
شیوه نگارش کتاب و نوع روایت، بیشتر شبیه یک رمان تاریخی است که نویسنده به وفور از عناصر ذهنی همچون «تخیل» و «تعمیم» استفاده کرده و با این کار، بیان روایی جذاب و داستان‌واری را در بیان یک واقعه تاریخی و زندگینامه به کار گرفته که توان جذب مخاطبان عام را هم داشته و سبک مورد پسندی است؛ هرچند که برخی از مورخین، به خصوص مورخین مستندنگار و متکی بر شواهد و مدارک، این سبک را نپسندیده و این‌گونه نوشته‌ها را در زمره نوشته‌های ادبی و نه تاریخی می‌دانند، اما به نظر برخی از مورخین جدید، این نوع روایت هیچ تعارضی با روح تاریخ‌نگاری نداشته و از آن به عنوان نوعی «تاریخ جایگزین» نام می‌برند که می‌تواند اهداف و رسالت‌های دانش تاریخ را بیشتر از سبک خشک و بی‌روح شواهدنگاری به انجام برساند. این سبک از تاریخ‌نگاری، امروزه اندک‌اندک در دنیا جای خود را در بین مورخین پیدا کرده و در انجام رسالت‌های تاریخ‌نگاری که همان پیش‌بینی آینده و پیشبرد مطالعات آینده‌نگر است، سهم بسزایی دارد، هرچند که در کشور ما همچنان با واکنش‌هایی روبه‌رو است.
واقعیت امر این است که هیچ مورخی، در هنگام داوری تاریخی، نمی‌تواند بدون پیش‌داوری باشد و لذا هیچ تاریخی نمی‌تواند عین حقیقت باشد و این سبک تاریخ‌نگاری از آنجا که با فرهنگ و ادبیات روزمره مردم و مخاطبان خود نزدیک‌تر است، بیش از تواریخ خشک و بی‌روح شواهد‌نگاری، توان جذب مخاطب را داشته و کمتر دچار آسیب‌های ناشی از بدفهمی همچون چرخش‌های زبانی می‌شود. نویسنده این کتاب هم تلاش کرده است تا کمتر از کلمات و واژه‌های محلی استفاده کرده و ضمن به تصویر کشیدن بخشی از تاریخ اجتماعی - محلی منطقه مرکزی کشور، روایت قابل فهمی از نوع فرهنگ و سنت‌های بومی مردم، ارائه دهد.
کتاب دارای نقایصی هم است که امیدواریم نویسنده در چاپ‌های بعدی به تصحیح آن بپردازد. برخی از این موارد به نظر می‌رسد که ناشی از عدم اشراف کامل نویسنده به حوادث تاریخی و تسلسل و علت حوادث باشد. به عنوان مثال مطلبی که از قول میرزا، در بیان دلایل احداث راه‌آهن آمده، روایتی است که امروزه مورد پذیرش عموم مورخین نبوده و ممکن است اعتماد خواننده به سایر مطالب را هم مخدوش کند. تصاویری که در متن برای مستند شدن آمده، هیچ‌کدام ارجاعی در متن نداشته و هیچ توضیحی مبنی بر محل نگهداری آن، آمران اسناد و... نیامده که این هم از نقاط ضعف اصلی کتاب است.
انتخاب برخی از عناوین فصل‌ها و برخی از اصطلاحات متن که بیشتر ناظر به لهجه محلی و گویش مردم آن منطقه است، برای مخاطبان عام نامفهوم بوده و جا دارد که نویسنده در پاورقی کتاب، توضیح مختصری در مورد آن بنویسد. به عنوان مثال عبارت «تاخون» که احتمالاً معادل «تاوان» باید باشد یا کاربرد برخی ضرب‌المثل‌ها مانند «بره نر برای کارد است» از مواردی است که نیاز به توضیح نویسنده دارد.
مطالعه این کتاب می‌تواند برای همه مخاطبان به خصوص علاقه‌مندان به ادبیات و تاریخ لذت‌بخش بوده و برای دانشجویان و پژوهشگران عرصه پژوهش‌های تاریخی لازم است. آشنایی و نگاه نقادانه به سبک نگارش و کاربرد روش «تاریخ‌نگاری جایگزین» یا به تعبیر خارجی‌ها «alternative history» در این کتاب می‌تواند برای دانشجویان و محققان عرصه تاریخ‌نگاری، افقی جدید و جذاب باز کند و به همین لحاظ مطالعه آن را به همه توصیه می‌کنم.
 
 

 

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و صد و هشتاد و هفت
 - شماره هشت هزار و صد و هشتاد و هفت - ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲