نسیمی که از سمت جغرافیای فرهنگی ایران در نمایشگاه کتاب تهران میوزد
بوی جوی مولیان و یاد یار مهربان
ایران واشقانی فراهانی
گزارش نویس
نمایشگاه کتاب تهران همان طور که پیشبینیها نشان میداد، شلوغ و پربازدید است. ازدحام بازدیدکنندگان دیگر به یک روز تعطیل شبیه نیست و خیابانهای منتهی به نمایشگاه با ترافیک خودروها گره خورده است. انگار شهر جان تازهای گرفته است و از رخوتی که گریبان عصر جمعه را میگیرد، اثری نیست.
فارغ از اینکه برخی برای سپریکردن یک جمعه کسالتبار برای گشت و گذار با خانواده و دوستان خود آمدهاند، دستاورد ملموس و اثرگذار این رویداد اجتماعی-فرهنگی را میشود مشاهده کرد؛ آنجا که پای تبادل فرهنگی در میان است و کنکاش مردم دو سرزمین برای یافتن مشترکات فرهنگ و زبان. زیر سقف این شبستان، اشتیاق برای پیوند فرهنگها در نگاه پرمهر بازدیدکنندگان و متصدیان غرفهها موج میزند. عطش برای آشتی دو پیشینه فرهنگی، دو خاک، دو گذشته غنی و پرافتخار.
در غرفههای ناشران خارجی، صدای خوش سوتکی سفالی ناخودآگاه بازدیدکنندگان را به سمت غرفهای میکشاند که صنایع دستی رنگارنگ و متصدیان مهربانش بر جاذبههای آن افزودهاند. مردی با موی سپید و گویش تاجیکی اشعار فارسی را تکرار میکند؛ بیوقفه، بیمکث. تابلوی بزرگی از تصویر رودکی شاعر بلندآوازه پارسی بالای سرش خودنمایی میکند.
غرفه را طوری طراحی کردهاند که گویا پدر شعر فارسی سایهاش را به بلندای یک فرهنگ و قدمت تاریخ یک سرزمین گسترانده است. همان که در اشعار ش با اندیشه غنیمتشمردن فرصت روبهرو میشویم. شاعر چنگ نوازی که نیروی افسونگر شعر و هنر نوازندگی وی در ابونصر سامانی چنان تأثیر میگذارد که وی پس از شنیدن شعر «بوی جوی مولیان» بدون کفش، هرات را به مقصد بخارا ترک میکند.
آنچه وجه تمایز غرفه تاجیکستان با سایر غرفههای نمایشگاه بینالمللی کتاب است، حضور یک مرد و سه زن تاجیک و معرفی صنایع دستی و هنری کشورشان است که در کنار کتابهای طبقهبندی شده، هم جلوه خاصی به غرفه بخشیده است و هم فرهنگ غنی یک کشور را معرفی میکند. این را شبنم 34 ساله میگوید که دانشجوی دکترای مهندسی شیمی است. او میگوید اینجا تنها غرفه ترکیبی است که میشود با آدمهای متفاوت، خط متفاوت و پوشش متفاوت شان، ارتباط گرفت و به فارسی صحبت کرد.
دختر جوان در حالی که یک انار سفالی قرمز با نقوش زیبا در دست دارد، از متصدی میپرسد که یلدا در تاجیکستان چگونه برگزار میشود؟
تلاش این مرد پیر برای پیوند دو فرهنگ، ستودنی است وقتی با اشتیاق میگوید: ما هم احترام میگذاریم اما آغاز جنگ جهانی فرهنگ خیلی از کشورهای فارسی زبان را از بین برد.
یک پزشک مقیم آلمان هم به جمع بازدیدکنندگان پیوسته است. او میگوید از زمان دانشجویی از کشور رفته است و حالا پس از 60 سال دلتنگ وطن شده و نمایشگاه کتاب را محلی برای تبادل فرهنگ و ایده مردم کشورهای مختلف دیده و برای سفر بیقرار شده است. او از فاضل میپرسد که چرا فارسی حرف میزنند اما به زبان روسی مینویسند؟ پیرمرد آهی میکشد: «چون ما در تحول تدریجی بودهایم. امید دارم روزی به زبان و خط اصلیمان برگردیم.»
جالب است که تا پیش از سال ۱۳۳۵، فارسی، زبان رسمی ایران، افغانستان و تاجیکستان بود. انگلیسها و روسها از یکسو و فارسی ستیزان از سوی دیگر، تلاش کردند زبان فارسی را تضعیف کنند تا اینکه سیاست، خط این کشورها را از یکدیگر متمایز کرد. در پی انقلاب اکتبر سال ۱۹۱۷، به تاجیکها تلقین کردند که زبان شما زبان تاجیکی است. نام زبان افغانها نیز در سال ۱۳۴۰ به دستور محمدظاهرشاه به دری تغییر کرد. همین گونه زبان فارسیزبانان در کشورهای مختلف سیر متفاوتی را طی کرد.
در اواخر سال ۱۹۳۰ الفبای سیریلیک در نوشتههای تاجیکها رایج شد. از آن زمان تاکنون، تاجیکها برای نوشتن، از این الفبای ۳۵ حرفی استفاده میکنند و زبان تاجیکی به خط روسی نوشته میشود.
مرد میانسالی که همراه دخترش برای بازدید از این غرفه آمده است، با شور و شعف از کلماتی میگوید که در زبان فارسی تاجیکی به کار برده میشود و برایش جذابیت دارد. «بسیاری از واژگان متداول در میان تاجیکها، مدتهاست که در زبان فارسی و دری از رونق افتاده است. مثلاً تاجیکها هنوز به چاق، فربه میگویند! خیلی ممنون را «رحمت کلان»، صبح فردا را «پگاه»، مدرک را «حجت یا شهادت نامه»، منتظر تلفن شما هستم را «در علاقه شما هستم»، روسری را «رویمال»، نیمرو را «تخممرغ بریان» و سال جاری را «سال روان» میگویند. او با دهانی پرخنده میگوید: تاجیکیها وقتی میخواهند بگویند از سخنم ناراحت نشدید؟ میگویند از گپ من خفه نشدید!
فاضل تأیید میکند اما میگوید: «این موضوع، دلیلی هوشمندانه دارد. زبان تاجیکی زبانی اصیل و بکر است. گویش دست نخورده فارسی با مردمی ظریف و لباسهایی پررنگ و زیبا و فرهنگی غنی.»
در بخش دیگری از غرفه، کتابهای شاعران و نویسندگان تاجیکی به نمایش گذاشته شده است که برخی ترجمه شدهاند. شهناز 36ساله خودش را آموزگار مصور معرفی میکند و میگوید: «اشعار ترجمه شده «فرزانه» و «سعادت» را که تاجیکیها خیلی نغز میبینند، به ایرانیان پیشکش کردهایم. این شعرها بیشتر در حق قبلهگاه و ذات پروردگار است.» او از گلرخسار به احترام نام میبرد که در ادبیات تاجیکستان همانند یک مادر از خودگذشتگی نشان داد و تمام تلاش خود را برای رشد شعر در آسیای میانه به کار گرفت. «مادر شعر تاجیکستان» تاکنون دهها کتاب به چاپ رسانده است.
ورودی غرفه از سمت راست، به رنگین کمانی در آسمان شبستان میماند. کیفهای منجوق دوزی شده، لباسهای نخی و رنگی، کارهای دستی هنرمندان تاجیکی که رنگ مشکی در میان آنها نیست. حتی لباس فروشندگانش سرتاسر شادی و رنگ زندگی است. فریده به آرامی میگوید: «غرفهمان برای نمایشگاه کتاب است و این آثار هنری را برای معرفی آوردهایم. اما با وجود این، تنها یکی فروختهایم. قیمتها به دلار است و میشود به تومان تبدیل کرد. اما از بس بالا میشود، هنوز چیز زیادی نفروختهام. مردم فقط قیمت میپرسند. زورشان نمیرسد.»
دو عروسک پارچهای روی لباسها به روی مشتریان لبخند میزنند و یک کیف پارچهای سوزندوزی شده در دست مشتریان دست به دست میشود. همه از زیبایی و سادگی حیرتآور آن به وجد آمدهاند. اما کسی دست در جیب نمیبرد. این کیف پارچهای 20 دلار است.
زریدوزیهای عروس و تکهدوزیهایی که در شمال تاجیکستان به آنها قوراق دوزی میگویند، بسیار به هنر دست زنان ایرانی شبیهاند و حکایت از این دارند که مردم ایران و تاجیک، احساس و پیشینهای مشترک دارند. استقبال زنان و دختران ایرانی از این هنر اصیل با شوق و علاقه آنان همراه است.
مرد جوانی یک سوتک سفالی برمیدارد برای خواهرزادهاش. گنجشکی قرمز با نوکی زرد و نقشهای آبی. مرد تردید دارد رنگ قرمز را انتخاب کند یا زردش را. فاضل مداخله میکند: پرندهها را جفت بردارید. در بلندای معرفت، این پرندهها نشان از اتحاد دو ملت است؛ ایران و تاجیک.
غرفه تاجیکستان، به تنور استاد سفالگری گرم است که شعر میگوید و عشق میتراود. به فاضل که میگوید «مردم ایران اهل معرفتند و احترامی سخت به آنها دارم.» به او که به حرمت مولانا، اسم نوهاش را جلالالدین گذاشته است. همان که استادخانهای(کارگاه) دارد از مشت مشت خاک رس که زیاده از 33 سال است.
بــــرش
در پی انقلاب اکتبر سال ۱۹۱۷، به تاجیکها تلقین کردند که زبان شما زبان تاجیکی است. زبان افغان ها نیز در سال ۱۳۴۰ به دستور محمدظاهرشاه به دری تغییر کرد. همین گونه زبان فارسیزبانان در کشورهای مختلف سیر متفاوتی را طی کرد