صفحات
شماره هشت هزار و صد و هشتاد و یک - ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
روزنامه ایران - شماره هشت هزار و صد و هشتاد و یک - ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ - صفحه ۱۲

گفت‌وگو با عبدالکریم خیامی، رئیس کمیته رسانه و فضای مجازی دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام

کتاب، تنها معیار سنجش سرانه مطالعه نیست

جامعه ایرانی را نه تنها یک «جامعه خواننده» که فراتر از آن، یک «جامعه تحلیلگر» می‌بینم

مهسا رمضانی
خبرنگار

در ایام نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، اغلب «سرانه مطالعه» و آمار و ارقام مربوط به آن، به نقل بسیاری از محافل فکری و فرهنگی بدل می‌شود. اما آیا سرانه مطالعه صرفاً به «خوانش کتاب» منحصر می‌شود؟ و «کتاب» می‌‌تواند معیاری مکفی برای سنجش سرانه مطالعه در عصر دیجیتال باشد؟ در این باره با دکتر عبدالکریم خیامی، استاد فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع) و رئیس کمیته رسانه و فضای مجازی دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام، به گفت‌وگو نشستیم. به زعم او، امروز میزان مطالعه در جوامع تنها به کتاب منحصر نمی‌شود و تئاتر، فیلم، موسیقی و هر آنچه حامل پیامی باشد، در دایره متون و جزء «مصرف فرهنگی» یک جامعه محسوب می‌شود و به این اعتبار، برای سنجش میزان مصرف فرهنگی یک جامعه، امروزه نباید تنها به سرانه مطالعه کتاب اکتفا کرد.

جناب دکتر خیامی، جامعه ایران را چقدر می‌توان یک «جامعه خوانا» توصیف کرد؟
ما یک معنای متعارف و عمومی از «خواندن» داریم و اغلب ناظر به متونی است که آشنایی با زبان مادری و نوشتاری پیش‌شرط آن است. اما از میانه‌های قرن بیستم، صاحبان مکتب مطالعات فرهنگی، معنای وسیع‌تری از «متن» و «خواندن» ارائه ‌کردند که طی آن، معنای «متن» فراتر از «نوشتار» رفت و هر آن چیزی که از طریق نشانه‌ها در بستری درج شده‌ و حامل پیام بود، به «متن» تعبیر شد. به این اعتبار، «متن» مجموعه‌ای از نظام‌ها یا مجموعه‌های بهم‌پیوسته و معنادار نشانگانی است که در بستری ثبت شده‌ است. با این بسط معنایی، غیر از نوشتار؛ تئاتر، تابلوهای شهری، نقاشی، فیلم‌های سینمایی، سریال و حتی معماری و بافت شهری، همه می‌‌توانند یک «متن» به‌شمار روند؛ چراکه هر کدام با نظامی از نشانه‌های خاص منسجم شده‌اند. این نشانه‌ها بنا بر قواعدی به هم پیوند خورده‌ و آرایشی گرفته‌اند و این آرایش، حامل پیام و معنا است. از این رو، افراد هر جامعه متناسب با «قدرت فهم نشانه‌ها» قادرند این متون را بخوانند. بنابراین در چنین فضایی، باید پرسید که جامعه ایران چقدر یک جامعه «خوانا» و «خواننده» است؟

تفاوت میان «خوانایی» و «خوانندگی» چیست؟
 «خوانا» به این معنا که می‌توان آن را مرتب قرائت کرد و «خواننده» به این معنا که چقدر مردمان جامعه قدرت رمزگشایی متون را دارند. در خواندن به معنای اول که عبارت است از خواندن کتاب، مطبوعات و نوشته‌ها و... ممکن است ساعات قرائت کتاب ما کم باشد یا دست‌کم زیاد نباشد، اما در «خواننده» به معنای دوم و وسیع‌اش، اتفاقاً جامعه ایرانی درک عمیقی از نشانه‌ها و محیط خود دارد تا آنجا که در مواجهه با متون‌رسانه‌ای، ‌فرهنگی، هنری و حتی ‌سیاسی و هنری تبادل نشانگانی را برقرار می‌کند. بنابراین، من به معنای دوم و وسیع مطالعه، جامعه ایرانی را نه تنها یک «جامعه خواننده» که فراتر از آن، یک «جامعه تحلیلگر» می‌بینم.

مهمترین ویژگی‌های یک «جامعه خواننده» چیست؟
«جامعه خواننده» یک جامعه منفعل نیست؛ جامعه‌ای است که نسبت به محیط پیرامونی و تغییر و تحولات محیط انسانی، ‌شغلی، شهروندی، تحصیلی و... خود واکنش نشان می‌دهد.
دوم اینکه جامعه‌ای که در قبال پیرامون خود «پویا» و «خواننده» است ممکن است مدتی در دریافت نشانه‌ها و دال‌های جدید تعلل‌ کند یا آنها را به تأخیر بیندازد؛ گاهی برخی نشانگان پایدار قبلی خود را به کناری بگذارد یا تحت‌تأثیر آن قرار گیرد اما پس از مدتی مجدد بر پیرامون مسلط شده و می‌تواند دوباره این نشانه‌های جدید را در زمینه و بافت خود بازیابی کند و معنای جدیدی بر این میهمان تازه وارد بار کند و آن وقت است که آن معنای جدید با آرایش پیشین نشانگانی‌اش سازگار می‌شود.
امروز، بسیاری از مؤلفه‌های مدرن را پذیرفته‌ایم و از آن خود کرده‌ایم. ما امروز سینما، بازار نمایش خانگی، رسانه‌های اجتماعی و... داریم، اینها همه متن هستند که می‌توانند خوانش شوند. امروز شبکه‌ها و رسانه‌های اجتماعی جدید، وارد بازار مصرف رسانه‌ای و مصرف فرهنگی کشور شده‌اند. همچنان که یک زمانی ماهواره‌ها، بازار مصرف رسانه‌ای را در دست گرفته ‌بودند.
در دوره‌هایی ما در «مصرف فرهنگی» آشفتگی‌هایی را تجربه کردیم. به عنوان مثال جامعه تلاش می‌کند «وایبر» و «وی‌چت» را بفهمد، یک جاهایی آسیب می‌بیند، یک جاهایی از آن استفاده مطلوب می‌برد، یک جاهایی «توئیتر» منجر به یک سری شورش‌های خیابانی می‌شود، یک جاهایی کارکرد و کاربرد مثبتی پیدا می‌کند ولی درنهایت پس از مدتی این متن به جزئی از متون خودمان تبدیل می‌شود و این «قدرت رمزگشایی» جامعه ایرانی است.

در چنین فضایی «کتاب» چه جایگاهی دارد؟
«سرانه مطالعه کتاب» بیشتر دغدغه مسئولان است که مدام میزان مطالعه در ایران را اندازه‌گیری و ما را با استاندارد های جهانی مقایسه می‌کنند، که البته اشکالی بر آن نیست و به نوعی رصد مصرف فرهنگی جامعه است و اگر بتوان در ضمن این رصدگری‌ها و رفع موانع، میزان مطالعه کتاب را افزایش داد، کاری به غایت ارزشمند و قابل‌اعتنا است.
اما نکته‌ای که نباید از نظر دور داشت این است که کشورها در مورد مقوله کاغذ، چاپ، مطبوعات و کتابت، تاریخ‌های متفاوتی دارند. صنعت چاپ، با تأخیری حدود 200 ساله وارد کشورهایی مثل ما شد، بنابراین ما دیرتر با این صنعت آشنا شدیم و قبل از اینکه بتوانیم با این صنعت تازه انس بگیریم و با کتاب و روزنامه و نوشتارهای اینچنینی درگیر شویم با رسانه‌های الکترونیک آشنا شدیم؛ یعنی قبل از اینکه سنت، سیره و عادت خواندن در جامعه ما نهادینه، جاگیر و رایج شود، ما با رسانه‌های الکترونیک آشنا شدیم؛ رادیو، ‌تلویزیون و سینما آمدند و ما فرصت نکردیم، ذائقه مردم‌مان را مکتوب کنیم. این در حالی است که ذائقه و مصرف فرهنگی برخی جوامع اروپایی چند صد سال فقط و فقط کتابت و چاپ بوده‌ است، لذا ما مجاز نیستیم این مقایسه را یک مقایسه کامل فرض کنیم.
بر این اساس، امروز ضمن اینکه کتاب به معنای کاغذی آن را محترم می‌داریم اما باید بپذیریم که به هر حال ما با نسل بومیان دیجیتال مواجه ‌هستیم. اینها از بدو تولد با کامپیوتر، رایانه، اینترنت و... مواجه بوده‌اند و اساساً هیچ خاطره و تجربه‌ای از جهان بدون اینترنت ندارند. بنابراین در برابر اینکه کتاب، بدل به کتاب دیجیتال یا صوتی شود، یا کتاب، ویدیو شود، نباید مقاومت کنیم و باید آنها را جزو «سرانه مطالعه» حساب کنیم. البته با این توجه که، باید از اصل تماس با کاغذ، متن نوشتاری و چاپی حراست کنیم. البته بر اساس تجربه بشری، در تحولات فناوری چند صد سال اخیر، به ندرت پیش آمده که فناوری جدید کامل فناوری پیشین را حذف کرده ‌باشد، همان‌طور که تلویزیون، رادیو را حذف نکرد؛ سینما، تلویزیون را حذف نکرد؛ شبکه‌های ماهواره‌ای، تلویزیون را حذف نکردند؛ رسانه‌های دیجیتال هم کتاب چاپی را حذف نخواهند کرد. هر فناوری جدیدی که آمده، در نهایت صورت فناوری قبلی را عوض کرده ‌است. بر این اساس، اقبال به کتاب‌های صوتی، دیجیتال و... تهدیدی برای کتاب چاپی نخواهد بود.

 

بــــرش

بومیان دیجیتال

باید بپذیریم که ما با نسل بومیان دیجیتال مواجه ‌هستیم. اینها از بدو تولد با رایانه و اینترنت و تلفن‌های هوشمند مواجه بوده‌اند و اساساً هیچ خاطره و تجربه‌ای از جهان بدون اینترنت ندارند. بنابراین در برابر اینکه کتاب دیجیتال یا صوتی شود، یا کتاب ویدیو شود، نباید مقاومت کنیم و باید آنها را جزو «سرانه مطالعه» حساب کنیم.

 

جستجو
آرشیو تاریخی