در حافظه موقت ذخیره شد...
عجیبترین داستان
سرقت یک پژو 206 در تهران
اینها را محمد فضلی که مکانیک و مالک یک مغازه مکانیکی در تهران است، بازگو میکند. او از کودکی به مکانیکی که حرفه پدریاش است، علاقهمند شده و در همین زمینه نیز تحصیل کرده است.
او میگوید: «ماجرا از روزی شروع میشود که من و پرسنلام در مکانیکی، مثل کسانی که با باز کردن یک وسیله الکترونیکی، در آخر چند پیچ اضافه روی دستشان میماند، در پایان کار، از بین ماشینهایی که برای تعمیر پذیرش کرده بودیم، سوئیچ اضافه پیدا کردیم!» اینها را میگوید و آنچنان میخندد که گویی بامزهترین خاطره دوران حرفهایاش را بازگو کرده است.
این مکانیک در ادامه میافزاید: ما کارمان را بهصورت مجموعهای انجام میدهیم و پذیرش خودرو در مکانیکیمان به گونهای است که بعضیوقتها حساب ماشینهای پذیرش شده از دستمان در میرود. یک بار حدود ۱۰ الی ۱۲ خودرو را برای تعمیر تحویل گرفتیم. رفته رفته، این خودروها را تعمیر و به مالکانشان تحویل دادیم. در نهایت، دیدیم که یک سوئیچ اضافه روی دستمان مانده است! نمیدانستیم برای کیست! اصلاً نمیدانستیم از کجا آمده است! پرسنل هم از چرایی وجود این سوئیچ اضافه خبری نداشتند.
فضلی میگوید: «بعد از دو هفته که ما با سوئیچ اضافه مواجه شده بودیم، یک مشتری با ما تماس گرفت و جویای روند تعمیر ماشیناش شد. از او مشخصات ماشین را پرسیدیم و خاطرمان آمد که....
به اینجای ماجرا که میرسد، میخندد و میگوید: «این خاطره اکنون برای ما شیرین است و به آن میخندیم. نمیدانید در آن لحظات چقدر زمان برایمان به سختی میگذشت و تلخ بود. صاحب خودرو، مشخصات ماشین را داد و ما دیدیم که همان دو هفته پیش، همراه سایر ماشینها، این 206 را تحویل گرفتهایم. از آنجایی که سرمان حسابی شلوغ بود، ماشین را بیرون پارک کرده بودیم و به کلی یادمان رفته بود که وقتی یکی از ماشینها را تحویل دادیم، این 206 بخت برگشته را به داخل مکانیکی بیاوریم. وقتی شستمان خبردار شد که چنین خطایی کردهایم، دیگر دیر شده بود. هرچه گشتیم ماشین را پیدا نکردیم و متوجه شدیم دزد آن را برده است. با پلیس تماس گرفتیم و آنچه رخ داده بود را شرح دادیم.»
این مکانیک میافزاید: «از آنجایی که خیلی کم پیش میآید ماشینی را در بیرون از مکانیکی نگه داریم، این خودرو را فراموش کرده بودیم و اصلاً در خاطرمان نمانده بود. این مطلع شدن از ماجرا، از صبح تا بعدازظهر طول کشید و در این مدت، اضطراب زیادی را تحمل کردیم. به این فکر میکردیم که چگونه به صاحب ماشین اطلاع دهیم که ماشیناش دزدیده شده است؛ در نهایت به این نتیجه رسیدیم که یک 206 جدید برای مشتری بخریم و او را راضی کنیم تا اینکه همان بعدازظهر، یکی از پرسنل که برای خرید مغازه به کوچه بالایی مراجعه کرده بود، به ما گفت یک ماشین، با مشخصات مشابه همین 206 سرقتی، آنجا پارک شده است. ما آن سوئیچ اضافه را بردیم و امتحان کردیم و دیدیم که بله... این ماشین، همانی است که دنبالش بودیم. بدون اینکه از ماشین قطعهای کم شود، همانجا رها شده بود. دزد نگونبخت، نمیدانست که این ماشین نیاز به تعمیر دارد و به این راحتیها با او راه نمیآید!»
محمد فضلی تأکید میکند: این تلخترین و شیرینترین اتفاقی بود که برای من در مکانیکی رخ داده بود ولی این را نباید فراموش کرد که از جمله بدترین حادثههایی که برای مکانیکها رخ میدهد، آتشسوزی است. من هم تجربهاش را داشتهام ولی لطف خدا شامل حال ما شده بود و اتفاق بدتری رخ نداد. این زیاد بودن حادثه آتشسوزی در مکانیکیها، به این دلیل است که بسیاری از مالکان خودرو، نقص فنی ماشینشان را به ما نمیگویند و ممکن است بهدلیل اتصالی سیمکشیهای داخل ماشین، با یک جرقه حادثهای در مکانیکیها رخ دهد. همچنین برخی از دوستان ما در این حرفه هستند که انگشتشان در این کار قطع شده است یا به واسطه در رفتن جک، دچار معلولیت شدهاند. یعنی در رفتن ماشین از روی جک باعث شده ستون فقراتشان مشکل پیدا کند و دیگر نتوانند این کار را ادامه دهند.
او در ادامه میگوید: با وجود این، آدم وقتی شغلی را انتخاب میکند، به این نگاه نمیکند که چه حوادثی در آن حرفه رخ میدهد و رایج است. علاقه و استعداد، سبب ورود به یک حرفه میشود و کم کم به واسطه کسب تجربه در کار، با خطرات و حوادث حین کار آشنا میشوید؛ ولی این لحظه، زمانی است که علاقه بر هر چیز دیگری غالب شده است و شما دیگر نمیتوانید کارتان را کنار بگذارید.