صفحات
شماره هشت هزار و صد و شصت و هشت - ۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
روزنامه ایران - شماره هشت هزار و صد و شصت و هشت - ۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ - صفحه ۱۴

بوی علف در پارک‌ها

به خودت گل نزن

محمد معصومیان
گزارش نویس

 چهار جوان وسط محوطه سبز بین خانه‌ها ایستاده‌اند سیگاری را دست به دست می‌کنند. کمی نزدیک‌تر می‌شوم و بویی شبیه سوختن علف به مشام می‌رسد. دود غلیظ و سنگین باعث سرفه‌های پیاپی جوانانی که مشغول کشیدن هستند می‌شود و آنها بعد از سرفه با چهره‌های خندان و چشمانی سرخ شروع به گفتن از تأثیرات «گل» روی خودشان می‌کنند. پسری که تی‌شرت بلند مشکی با شلوار گشاد به پا دارد، می‌گوید: «حس می‌کنم لای درختان بالای سرم هستم» بقیه می‌زنند زیر خنده و به دست به دست کردن سیگار ادامه می‌دهند. هر ساله بخصوص در فصل بهار بوی «گل» را می‌شود در اتوبان‌ها، پارک‌ها و فضای سبز تهران حس کرد. موادی که طبق آخرین اظهار نظر منصور براتی معاون پژوهشی مؤسسه کادراس سومین مواد پرمصرف ایران بعد از تریاک و شیشه است.
ماری‌جوانا، گل، علف، گراس اسامی متداولی هستند که برای این مواد روانگردان استفاده می‌شود؛ ماده‌ای که از برگ و گل گیاه شاهدانه به‌دست می‌آید و مصرف آن بنا به گفته منابع تاریخی به بیش از هزار سال پیش از میلاد مسیح برمی‌گردد که بیشتر در مراسم آیینی و فرقه‌ای استفاده می‌شده است. اما این مواد در گذر از هزاران سال تجاری‌سازی شده و در دسترس مردم قرار گرفته است. آن‌طور که سازمان ملل گزارش کرده ماری‌جوانا پرمصرف‌ترین ماده غیرقانونی جهان است و حالا طبق گفته کارشناسان سومین ماده پرمصرف ایران بعد از تریاک و شیشه است؛ مواد غیرقانونی که آن‌را دروازه ورود به مصرف مواد مخدر و توهم‌زاهای قوی‌تر و مخرب‌تر می‌دانند.
روی صندلی داخل محوطه می‌نشینم و به چهار جوانی که بعد از تمام شدن مصرف روی چمن‌ها دراز کشیده‌اند نگاه می‌کنم. شنیده بودم که گل روی پارانوئید شدن یا همان مشکوک شدن افراد تأثیر می‌گذارد اما فکر نمی‌کردم کار به جایی برسد که یکی از جوانان از دور به من زل بزند و با پیچاندن دست روی هوا به نشان اینکه برای چه به آنها نگاه می‌کنم بی‌صدا سؤال‌پیچم کند. به سمت آنها می‌روم و متوجه نگاه‌های سنگین و مشکوک و کمی پرخاشگرانه می‌شوم. یکی از آنها می‌پرسد«می‌زنی؟» تشکر می‌کنم و کنارشان می‌نشینم. انگار اوضاع کمی آرام‌تر شده است. یکی از آنها هدفون توی گوش می‌گذارد و روی چمن دراز می‌کشد. همان که می‌گوید احساس می‌کند لای درختان است مشغول کشیدن سیگار و زل زدن به همان درخت است، به‌نظر هنوز همان بالا است. پسری که با دست به من اشاره کرده بود، می‌پرسد «چرا نگاه می‌کردی تا حالا گل نکشیدی؟ اگر می‌زنی می‌توانم برایت بپیچم» تشکر می‌کنم و توضیح می‌دهم که بیشتر می‌خواهم بدانم چه احساسی را تجربه می‌کنند و برای عادی‌سازی شرایط می‌گویم: «شاید یک روزی خواستم مصرف کنم.»
هر چهار جوان به‌نظر سنی در حدود 20 یا 21 سال دارند و به‌قول احمدرضا که «به فک زدن افتاده» هم محلی هستند: «ما چهارتا هم محلی قدیمی هستیم و دوستان قدیمی اما حالا دیگر بجز من و ساسان بچه‌ها در این محل زندگی نمی‌کنند اما هر وقت بخواهیم به یاد قدیم جمع بشویم می‌آییم اینجا و گل می‌کشیم.» با تعجب می‌پرسم مگر چند سال است که مصرف می‌کنید شما که به‌نظر 20 ساله هستید. احمدرضا توضیح می‌دهد که هر چهار تا 22 سال سن دارند و تقریباً از 16 سالگی که اولین بار در این پارک مصرف کردند سال‌هاست که مصرف دارند: «سرباز قدیمی هستیم» ساسان می‌زند زیر خنده و به شوخی رو به احمدرضا می‌کند و می‌گوید: «حالا می‌خواهی آدرس خانه را به آقا نده.»
ساسان که دانشجو است، می‌گوید: «راستش اولین بار از روی کنجکاوی و با یک بدبختی گل جور کردیم و زدیم. خیلی هم حالمان بد شد. یکی تهوع داشت، یکی رفت خوابید، من فکر می‌کردم دارد می‌میرد و احمدرضا هم یک بند حرف می‌زد.» بعد از آن اولین بار آنها باز هم تصمیم می‌گیرند که مصرف کنند چون به‌نظرشان درست نفهمیده بودند که چه اتفاقی افتاده. احمدرضا رو به ساسان می‌گوید: «یادت هست چقدر توی مدرسه پز می‌دادیم که گل زدیم.» سروش هندزفری را درمی‌آورد و بلند می‌شود و بچه‌ها او را تشویق می‌کنند اما نمی‌دانم چرا؟ ساسان می‌گوید: «سروش همه چیز مصرف کرده و بهترین آدم برای توضیح دادن است.» سروش روترش می‌کند و تعریف می‌کند که دو سال بعد از مصرف مداوم گل، با دوستان دیگرش اسید و قارچ جادویی هم مصرف کرده است: «یک مدت خیلی مصرفم زیاد شده بود، پدر و مادرم داشتند دیوانه می‌شدند هزارتا دکتر و دارو برایم گرفتند نزدیک بود بروم کمپ، خیلی اوضاع بدی داشتم، یک‌بار تصادف کردم و پابرهنه در اتوبان شروع به راه رفتن کرده بودم. بعد از آن تا چند روز یادم نمی‌آمد چه اتفاقی افتاده است.» بچه‌ها بعد از این خاطره سر تکان می‌دهند. احمدرضا می‌گوید: «من هم حافظه‌ام کم شده اصلاً یادم نمی‌آید چند روز پیش چکار کردم یا فلان سفری که دو سال پیش رفتم چه اتفاقاتی افتاد.»
به‌نظر از پیک مواد پایین آمده‌اند یا به‌قول خودشان من با سؤالاتم آنها را از فاز بیرون آورده‌ام. ساسان از احساس مشکوک بودن می‌گوید: «مثلاً با پدرم قرار دارم که جایی برویم بعد می‌گوید نمی‌رسم و من احساس بدی در خودم پیدا می‌کنم، نمی‌دانم چرا؟ دائم مشکوک می‌شوم که مثلاً چکار داشته که نتوانسته بیاید؟» هر چهار تا می‌دانند که اینها تبعات مصرف گل است، به‌قول مرتضی که خیلی حرف نمی‌زند: «نه می‌شود ترک کرد و دیگر نزد و نه راهی برای جلوگیری از تبعاتش داریم. گاهی فکر می‌کنم واقعاً شاید چیزی در کودکی ما بوده که الان این‌طوری شده‌ایم.» مرتضی انگار روی فاز تفکر رفته است و دائم موقعیت‌های پیچیده‌تری ایجاد می‌کند: «اگر آن‌روز کنجکاوی نوجوانانه ما نبود الان ما هم مثل خیلی از دوستان خودمان بودیم که هیچ چیزی مصرف نمی‌کنند و اهل ورزش و کوه هستند.» مرتضی که اهل فیلم و سریال است، می‌گوید: «الان هم هر فیلم و سریالی می‌بینی در حال مصرف گل هستند، من خودم اولین بار در یک سریالی دیدم و کنجکاو شدم، حالا هم به‌نظر راهی جز ادامه ندارم. فقط امیدوارم مثل سروش رد ندهم و دیوانه نشوم.»
با بچه‌ها خداحافظی می‌کنم و در انتها به آنها می‌گویم که قرار است با اسم مستعار تجربیات آنها را بنویسم تا شاید به‌درد کسی خورد. مرتضی می‌خندد و می‌گوید: «امیدوارم فکر نکنند ما آدم‌های بی‌سواد و علافی هستیم. همه ما کار داریم و دانشجو هستیم بجز سروش.»
دکتر علیرضا سخی از مضرات مصرف گل می‌گوید. او که سال‌هاست در زمینه ترک اعتیاد کار کرده مصرف‌کنندگان نوجوان را بزرگترین گروهی می‌داند که از مصرف این مواد آسیب می‌بینند. او با اشاره به این آسیب‌ها می‌گوید: «یکی از تبعات مصرف ماری‌جوانا در تحقیقات روانپزشکان این بوده که مصرف این مواد باعث بروز اضطراب شدید و پارانویا در افراد  و حتی منجر به حملات هراس و ایجاد سردرگمی و توهم می‌شود.» دکتر سخی با اشاره به تحقیقات بین‌المللی در زمینه ماری‌جوانا می‌گوید: «شواهدی وجود دارد که مصرف منظم این ماده امکان ابتلا به بیماری اسکیزوفرنی را افزایش می‌دهد و در نوجوانان به‌علت اینکه مغز آنها در حال رشد است آسیب بیشتری وارد می‌کند.» او معتقد است اگر مصرف به‌صورت هر روزه باشد به‌رغم باور عامه که این مواد را اعتیادآور نمی‌دانند، می‌تواند اعتیادآور باشد: «بسیاری از بیمارانی را دیده‌ام که وابستگی شدیدی به این مواد داشته‌اند و ترک آن باعث به‌هم ریختگی تمرکز، اضطراب شدید، کم خوابی شدید، اشتهای زیاد و ... در آنها شده است. تحقیقات به ما می‌گوید 10 درصد افرادی که از این ماده استفاده می‌کنند به آن وابسته می‌شوند.» دکتر سخی معتقد است بزرگترین تهدید این ماده بخصوص روی نوجوانان این است که می‌تواند برای آنها دروازه ورود به دنیای ترسناک اعتیاد شدید به مواد قوی‌تر شود.

جستجو
آرشیو تاریخی