طلاق تلخ خانم دکتر از استاد دانشگاه

ناهید پروری / خانم دکتری که 11 سال پیش زندگی مشترکش را با یکی از استادان دانشگاه‌های معتبر کشور آغاز کرده بود هرگز فکر نمی‌کرد که روزی جدال فرزندانشان باعث ویرانی جزیره خوشبختی‌شان شود.
پرونده این زوج تحصیلکرده در شعبه 201 دادگاه خانواده شماره 2 به ریاست قاضی جهانداردر حال رسیدگی بود؛ در شعبه 201 دادگاه خانواده، جایی که از پنجره‌اش می‌شد آسمان آبی و بهاری پایتخت را در چشم‌اندازی وسیع مشاهده کرد. زندگی این خانم دکتر و استاد دانشگاه ازبرخورد و مراوده آنها با یگدیگر می‌توان فهمید درخشان و پر طراوت است اما چرا برای جدایی به دادگاه خانواده مراجعه کرده‌اند جای تعجب و سؤال دارد.
خانم دکتربا مانتویی بلند و مشکی درکنار همسرش که مردی کت شلواری و شیک‌پوش بود با برگه ابلاغیه‌ای در دست پشت در شعبه منتظربودند تا نوبت‌شان فرا برسد و منشی دادگاه آنها را به داخل فرا بخواند. دقایقی بعد این زوج تحصیلکرده وارد شعبه دادگاه شدند و قاضی در حالی که پرونده آنان را مطالعه می‌کرد از بالای عینکش نگاهی به هر دو کرد ، چند دقیقه‌ای سکوت بر فضای دادگاه حاکم شد و پس از آن قاضی جهاندارعینکش را از روی چشم‌هایش برداشت و پرسید ماجرا چیست؟ چرا دادخواست طلاق توافقی داده‌اید؟
خانم دکتر در حالی که نگرانی از چشمانش موج می‌زد، آهی کشید و به قاضی گفت: پزشک هستم سال‌ها پیش به دلیل بدرفتاری‌های همسر اولم از زندگی شکست خوردم بعد از جدایی خواستگاران زیادی داشتم چون از همسر اولم یک فرزند داشتم به خاطر اینکه او از نظر روحی آسیب نبیند ترجیح دادم که ازدواج نکنم.اما رفته رفته به اصرار خانواده‌ام تصمیم گرفتم  دوباره تشکیل زندگی مشترک بدهم تا اینکه دریک میهمانی با حمزه که استاد دانشگاه است آشنا شدم سرانجام پس از مدتی وی به من ابراز علاقه کرد و پیشنهاد ازدواج داد.
آقای قاضی از آنجایی که حمزه نیز در زندگی اول شکست خورده بود و یک فرزند داشت به او پاسخ منفی دادم، اما با گذشت زمان وقتی دیدم که او مردی تحصیلکرده و با شخصیت است پیشنهادش را پذیرفتم و موضوع را با پدر و مادرم در میان گذاشتم.
خانواده‌ام وقتی دیدند وی از موقعیت اجتماعی خوبی برخوردار است و مرد زندگی است اجازه دادند که برای خواستگاری به خانه‌مان بیایند.
پس از اعلام موافقت خانواده من با حمزه با یک عدد سکه بهار آزادی سرسفره عقد نشستم و با هزاران رؤیا راهی خانه بخت شدم.
این خانم دکتر درحالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، ادامه داد: از آنجا که هردو از ازدواج اولمان صاحب فرزند بودیم تصمیم گرفتیم که بچه‌دار نشویم. خلاصه با گذشت 11 سال زندگی مشترک فرزندانمان بنای ناسازگاری گذاشته و باهم در بحث و جدال هستند.
من وحمزه ابتدا تصور می‌کردیم که به مرور زمان مشاجره لفظی آنها به پایان می‌رسد اما بر خلاف تصور ما کشمکش میان آنها روز به روز بیشتر می‌شد طوری که مجبور شدیم از این 11 سال زندگی مشترک 6 سال از آن را جدا از هم زندگی کنیم.این خانم دکتر درحالی که متأثر شده بود، گفت : این درحالی است که من و حمزه در طول سالیانی که باهم زندگی مشترک داشتیم هرگز به هم بی‌احترامی نکردیم اما درگیری بین فرزندانمان باعث شد که زندگی مشترک ما در آستانه فروپاشی قرار بگیرد.
سپس حمزه به قاضی پرونده گفت: آقای قاضی ما زندگی خوب و آرامی داشتیم و با تلاش توانستم همان ابتدای زندگی مشترک خانه و یک خودرو به نام همسرم بزنم وحقی را که به گردنم داشت ادا کنم اما مشاجره لفظی میان فرزندانمان سبب شد که زندگی بی دغدغه ما در آستانه ویرانی قرار بگیرد. در نتیجه برای خاتمه دادن به دعوای فرزندانمان هردو تصمیم گرفتیم جهت طلاق توافقی به دادگاه خانواده مراجعه کنیم.
بدنبال اظهارات این زوج ، قاضی شعبه 201 دادگاه خانواده شماره 2 آنها را به سعه صدر دعوت و به مرکز مشاوره راهنمایی کرد. با گذشت یک ماه  زوج تحصیلکرده مدعی بودند که تمام راه‌هایی را که به صلح و سازش میان فرزندانشان ختم می شود رفته‌اند اما بی‌فایده بوده است.
خلاصه اصرار بر طلاق توافقی داشتند، قاضی جهاندار نیز برخلاف میل باطنی‌اش حکم جدایی این زوج را صادر کرد.