برنامهریزیهای اول سال چه سرانجامی پیدا میکند؟
فهرست فراموش شده
مریم طالشی
خبرنگار
همیشه همینطور شروع میشود؛ با ذوق و شوق و امید به انجام کارهایی که به سرانجام رسیدنشان را به سال جدید موکول کرده است. سال جدید برای او نقطه شروع ورزش، رژیم غذایی سالم، فراگیری زبان، پیشرفت در کار و اموری از این دست است که تا قبل از تحویل سال بابت انجام آنها به خودش فرجه داده است. این فرجه با شروع سال جدید تمام میشود؛ البته تعطیلات عید را باید فاکتور گرفت چون به هرحال عید است و زمان فراغت و استراحت. سال نو در واقع از 14 فروردین شروع میشود و فرصت تازهای فراهم میکند برای انجام کارهایی که در فهرست یادداشت کرده است. این فهرست برایش حکم دستورالعملی لازم الاجرا را دارد.
شبیه چنین فهرستی را خیلیهایمان درست میکنیم. زمانش هم اول سال است چون قرار است در سال جدید متحول شویم و به یکباره عادتهای غلط را کنار بگذاریم و سبک و سیاقی تازه پیش بگیریم. سال جدید همیشه قرار است همه چیزمان را تغییر دهد؛ از سبک زندگی گرفته تا موقعیتهای تحصیلی و کاری. پیش بینی میکنیم که همه چیز طبق همان برنامهریزی طلایی خودمان پیش برود. اما آیا به فهرستهایمان وفادار میمانیم؟
«شروع سال جدید برای من با تولدم همزمان است. به محض اینکه سال نو میشود، یک سال بزرگتر میشوم و این انگار برایم احساس مسئولیتی دوچندان ایجاد میکند. قبلاً حس خوبی نسبت به این موضوع داشتم اما این حس مال قبل از سی سالگی بود. از زمانی که پا به سی سالگی گذاشتم، شروع سال جدید برایم به شدت استرسزا شده و من را دچار افسردگی و اضطراب میکند.»
امیر این را میگوید و ادامه میدهد:« آغاز سال نو در واقع به من یادآوری میکند که سنم یک سال بالاتر رفت و به میانسالی نزدیکتر شدم در حالی که به خیلی از اهدافی که در نظر داشتهام نرسیدهام. به همین دلیل از همان روز اول شروع به برنامهریزی کرده و خودم را ملزم میکنم به برنامه عمل کنم. مثلاً از همان روز اول فروردین شروع به زبان خواندن میکنم. وقتی بقیه اعتراض میکنند که حالا استراحت کن یا بیرون برو، عصبانی میشوم و با خودم فکر میکنم آنها من را درک نمیکنند. تا چند روز اول وضعیتم همین است. هفته دوم عید کمی این وضعیت را رها میکنم اما استرسم همچنان باقی است. فروردین و اردیبهشت هم معمولاً با استرس و ماراتن انجام کارهایی که در ذهن دارم میگذرد. شروع میکنم به بررسی موقعیتهای جدید کاری و سعی میکنم با آدمهایی که ممکن است در این راه کمکم کنند ارتباط برقرار کنم. به خودم میگویم باید تمام کارهای لیست را انجام دهم تا اضطرابم کم شود و امیدوار باشم که از دیگران عقب نماندهام. اما خرداد که میشود، انگار آب سردی روی سرم ریخته میشود. کم کم اهدافم کمرنگ میشود و به روزمرگی برمیگردم. اضطرابم هم کمتر میشود و همینطور پیش میروم تا آخر سال و دوباره اول سال بعد، روز از نو و روزی از نو. گمان نکنم هیچ وقت بتوانم به کارهایی که در لیستهایم مینویسم عمل کنم.»
راحله هم مثل امیر بر ای خودش اول سال فهرست آماده میکند و خودش را ملزم به عمل به آن میداند. البته فهرست او کمی با فهرست امیر فرق دارد و بیشتر در رابطه با سبک زندگی سالم است.
«من هرسال اضافه وزنم را به سال بعد میبرم و تصمیم میگیرم از اول سال برای کم کردن آن هرکاری بکنم. از همان روزهای اول شروع میکنم به پیادهروی و آن هم نه پیادهروی عادی بلکه پیادهروی طولانی چون میخواهم هرچه زودتر به وزن دلخواهم برسم. رژیم لاغری را هم خیلی سفت و سخت شروع میکنم. در واقع تقریباً اینجوری است که چیزی جز مایعات و میوه و سالاد نمیخورم شاید به همین دلیل است که زود خسته میشوم. در واقع با اولین میهمانی و دورهمی کمی سست میشوم و دلم میخواهد همرنگ جماعت شوم. با میهمانیهای بعدی هم کاملاً به سبک سابق برمیگردم و هر بار به خودم میگویم در اولین فرصت دوباره ورزش و رژیم را شروع میکنم. معمولاً هم این فرصت پیش نمیآید و دلم را به سال جدید خوش میکنم. در کل تا به حال پیش نیامده به تصمیماتم در این زمینه وفادار بمانم.»
ساره هم در زمره همان افرادی است که ابتدای سال برای خودش فهرست بلند بالایی درست میکند و معمولاً هم بخشی از کارهایی را که در فهرست نوشته به سرانجام میرساند و همین برایش نقطه قوت و خوشحالی است. او چند سال است به این منظور یک دفترچه تهیه میکند و برنامهها را به تفکیک در آن مینویسد. امسال هم به رسم هرسال دفترچه کوچک و رنگیاش را خریده و چند روان نویس رنگی هم همراه آن تهیه کرده تا هر برنامه را با رنگ مخصوص خود در آن بنویسد و به این شکل به انجامش ترغیب شود. البته ساره موفقیت خود در انجام برنامههای فهرست را فقط منوط به این نمیداند. او در این باره حرفهای جالب توجهی دارد که میتواند برای دیگران هم مفید واقع شود. «من آدمهای زیادی را دیدهام که اول سال برنامهریزی میکنند و برنامههای خوبی هم برای خود دارند اما آخر سال به هیچکدام از آنها عمل نکردهاند و همین هم افسرده و ناامیدشان میکند. فکر میکنم بیشتر کسانی که دچار این مشکل میشوند، برنامههای کلی و گستردهای برای خود تعریف میکنند که انجام هرکدامشان نیازمند فراهم کردن مقدماتی است. در واقع کارها باید قدم به قدم انجام شوند اما آنها میخواهند یک باره به آن برسند. مثلاً کسی برنامهریزی میکند که در سال جدید لاغر شود در حالی که 30 کیلو اضافه وزن دارد. مسلم است که لاغر شدن با رژیم غذایی و ورزش فرایندی است که باید تدریجی اتفاق بیفتد و صبر و حوصله زیادی میخواهد. به همین دلیل است که فرد وقتی میبیند به وزن دلخواهش نرسیده ناامید میشود و رژیم را رها میکند. معمولاً هم همان چند ماه اول سال به این نتیجه میرسند. اما اگر برای خودش برنامهریزی کند که امسال 10 کیلو وزن کم کند، شاید برایش خیلی راحت تر باشد که به این هدف برسد. منظور من این است که باید اهداف را خرد و جزئی کرد تا رسیدن به آن راحت تر باشد. من خودم همین کار را میکنم و برنامهها را هرگز کلی نمینویسم. مثلاً نمینویسم که زبان بخوانم بلکه مشخص میکنم که تا چه حد زبان بخوانم و به چه سطحی برسم. گزارش پیشرفتهایم را هم مرتب در دفترچهام یادداشت میکنم حتی اگر آن پیشرفتها کوچک باشد. این کار تشویقم میکند که به فعالیتم ادامه بدهم و دلسرد نشوم. نکته دیگر این است که در مورد برنامهها و اهدافم با دوستانی که به این کار علاقهمند هستند صحبت میکنم و این کار را از طریق شبکههای اجتماعی انجام میدهم. این کار باعث میشود به همدیگر انگیزه دهیم و این راه خوبی برای عمل به برنامههاست. آخر سال هم دوباره دفترچه برنامهریزیام را مرور میکنم و از اینکه توانستهام بخشی از برنامهها را به انجام برسانم احساس رضایت پیدا میکنم. در کل باید این را هم در نظر گرفت که هرکار خوبی راحت نیست و باید برایش زحمت کشید و رها کردن و دست کشیدن از آن راحتترین کاری است که آدم میتواند انجام دهد و نتیجهاش هم همان سرخوردگی و ناامیدی میشود.»
بــــرش
آدمهای زیادی را دیدهام که اول سال برنامهریزی میکنند و برنامههای خوبی هم برای خود دارند اما آخر سال به هیچکدام از آنها عمل نکردهاند و همین هم افسرده و ناامیدشان میکند. فکر میکنم بیشتر کسانی که دچار این مشکل میشوند، برنامههای کلی و گستردهای برای خود تعریف میکنند که انجام هرکدامشان نیازمند فراهم کردن مقدماتی است. در واقع کارها باید قدم به قدم انجام شوند اما آنها میخواهند یک باره به آن برسند.