در ستایش فرزانگی
«دانایی» چطور به «فرزانگی» بدل میشود؟
دکتر غلامرضا اعوانی
استاد فلسفه و عضو فرهنگستان علوم
1 در شرایطی که یک جامعه با بحرانهای اجتماعی یا سیاسی – فرهنگی مواجه میشود اغلب این سؤال از فلاسفه پرسیده میشود که سهم فلسفه در حل این بحرانها و نقش فیلسوفان و حکیمان در گرهگشایی اوضاع چیست؟
برای رسیدن به جواب این دست از پرسشها ابتدا باید بدانیم که «دانایی» چیست و «فرزانه» کیست؟ و در چه شرایطی «دانایی» به «فرزانگی» بدل میشود؟ و فرزانگان یک جامعه چطور میتوانند در حل بحرانها و چالشهای یک سرزمین سهیم شوند؟ و پای «فلسفه» و «حکمت» چگونه به این ماجراها باز میشود؟
2 برای گذر از بحرانهای اجتماعی و سیاسی نخست باید آن بحران را بدرستی شناخت. در قدم اول اهمیت بسیار دارد که بدانیم چه عوامل، زمینهها و بسترهایی، زمینهساز بحران شده است. اینجا است که نقش دانشهایی همچون «فلسفه» و «حکمت» که همواره دغدغه شناخت و کشف حقیقت دارند، برجسته میشود.
اما فلسفه در اصل «حکمت» است. یعنی فیلسوف در مناسبات فکری و اجتماعی باید کاری مطابق با «حکمت» انجام دهد و حکمت هم مشتمل بر دو بخش «حکمت نظری» و «حکمت عملی» است؛ حکمت نظری در بردارنده دانش نظری است و حکمت عملی بر اجرایی کردن آن دانش نظری مبتنی است. سهمی که فلسفه و حکمت در گذر از بحرانها میتوانند ایفا کنند، از رهگذر التفات توأمان به هر دو ساحت «حکمت نظری» و «حکمت عملی» قابل تحقق است.
3 یکی از مشکلات امروز ما، به همین اجرایی کردن دانش نظری برمیگردد. چرا که افراد دانای بسیاری داریم اما در بکارگیری این دانایی، در برخی عرصهها ضعف داریم و همین امر باعث میشود تا در گذر از برخی بحرانها آنگونه که شایسته است کارآمد عمل نکنیم. ناکارآمدترین شیوه در برخورد با بحرانها، روش واکنشی است. به همین دلیل نیاز است که سهم «فرزانگان» را در عرصه عمل بیشتر کنیم.
قدمای ما همواره «دانایی» و «فرزانگی» را لازم و ملزوم هم میدانستند. مقصود آنان از «دانایی» همان دانش نظری است که از آن به مثابه «چشم» یاد میکردند. اما «فرزانگی» را بکارگیری دانش نظری یا حکمت عملی میدانستند و از آن به مثابه «پا» سخن میگفتند و بر این باور بودند که «پا» باید آنگونه که «چشم» میبیند، عمل کند. از منظر آنان، فرزانه کسی است که میداند چگونه «دانایی» را به عمل بگیرد. به این اعتبار است که گفته میشود مادامی که دانایی و فرزانگی توأمان نشود، از فلسفه و حکمت هم در گذر از بحرانها کاری برنمیآید.