نگاهی به عهدشکنی‌های غرب و امریکا علیه جمهوری اسلامی در دوره‌های مختلف

چرا ایران سیاست «نگاه به شرق» را در پیش گرفت؟

محمدرضا صادقی
دانشجوی دکترای روابط بین‌الملل

 جمهوری اسلامی ایران قریب به سه دهه پرونده توافق با غرب را در کنار سایر پرونده‌های سیاست خارجی در دستور کار خود داشته و تمام تلاش خود را برای این امر به کار گرفته است؛ اما غرب بویژه امریکا در بازه‌های زمانی مختلف با خلف وعده یا عهد‌شکنی، سعی کرده جمهوری اسلامی را در تنگنا نگه دارد. لذا این رویکرد استراتژیک حاکمیت می‌تواند متأثر از عدم کسب منافع از غرب باشد. با توجه به سیاست خارجی اعلامی از سوی دولت برآمده از جناح اصولگرا که اولویت خود را گسترش روابط با شرق می‌داند و همچنین حرکت شتابان جمهوری اسلامی ایران در گسترش روابط راهبردی بویژه نظامی، اقتصادی و فرهنگی با شرق بویژه روسیه همواره شاهدیم که برخی کارشناسان و فعالان سیاسی متمایل به غرب، حاکمیت جمهوری اسلامی ایران را در مظان اتهام کج روی و اشتباه در اولویت‌سنجی سیاست خارجی قرار می‌دهند؛ به همین خاطر جا دارد به دلایل مهم این رویکرد استراتژیک در سیاست خارجی جهموری اسلامی ایران بپردازیم.
جمهوری اسلامی ایران پس از جنگ هشت ساله عراق و از آغاز دهه ۷۰ سعی بر کنار گذاشتن دوران پر‌نوسان دهه شصت داشته تا بتواند نظم اجتماعی خود را آن طور که شایسته است، بنا نهد. لذا در حوزه سیاست خارجی با وجود همراهی کشورهای غربی با عراق در جنگ هشت ساله، سعی بر بازسازی روابط داشت تا بتواند با گسترش حوزه سیاست خارجی، منافع ملی را به پیش ببرد.
دولت سازندگی تلاش کرد تا ضمن بازسازی خرابی‌‌های گسترده ناشی از جنگ، روابط خارجی ایران را نیز ساماندهی کند. در این چهارچوب، گفت‌وگوهای انتقادی با اروپا آغاز شد که با رخداد میکونوس، گفت‌وگوهای مذکور متوقف گردید و تمامی کشورهای عضو اتحادیه اروپا با اتخاذ سیاستی واحد در قبال جمهوری اسلامی ایران، سفرای خود را از این کشور فرا‌خواندند.
با برگزاری هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در دوم خرداد ۱۳۷۶، سیدمحمد خاتمی به ریاست جمهوری اسلامی ایران برگزیده شد. با روی کار آمدن دولت اصلاحات و تفاوت معنادار گفتمان دولت مذکور در عرصه‌‌های داخلی و بین‌‌المللی نسبت به گذشته و اتخاذ سیاست‌‌ها و راهبردهایی جدید نظیر سیاست تنش‌‌زدایی و اعتمادسازی، ائتلاف برای صلح و گفت‌وگوی تمدن‌‌ها، موجبات بهبود روابط خارجی ایران از جمله با اتحادیه‌‌ اروپا و امریکا فراهم شد؛ تا جایی که در حمله ایالات متحده به افغانستان و عراق، هماهنگی نظامی امنیتی بین جمهوری اسلامی ایران و غرب صورت گرفته اما در نهایت این رئیس جمهور ایالات متحده بود که جمهوری اسلامی ایران را به نام محور شرارت خواند و در مذاکرات هسته‌ای نیز با وجود تعهدات جمهوری اسلامی ایران برای اعتمادسازی، دستاورد چندانی از روابط با غرب حاصل نشد.
در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد، اگرچه بنا بر سیاست همسایگی و گسترش روابط با کشورهای منطقه بود، اما از سوی ایران بن بستی برای مذاکره با غرب وجود نداشت؛ با وجود این رویکردهای خصمانه غرب و سیاست های استکباری آن مانع از پررنگ شدن روندهای مذاکرات با ایران شد.
در دولت اعتدال نیز با شعار سیاست خارجی تنش‌زدا و برقراری روابط حسنه با غرب بویژه امریکا، مذاکرات برجام با تیمی جدید آغاز به کار نمود و پس از مذاکرات طولانی مدت و فرسایشی، سرانجام توافقنامه برجام با همه انتقادات و حمایت‌های داخلی و خارجی امضا شد که بنا شد در ازای انجام تعهدات هسته‌ای از سوی ایران، غرب بویژه امریکا تحریم‌های ظالمانه خود را کاهش و همکاری‌های اقتصادی بویژه با اتحادیه اروپا و چین و روسیه آغاز گردد. اما شاهد بودیم که در دولت اوباما تعهدات طرف غربی انجام نشد و همواره با بهانه‌های واهی از جمله عدم عضویت ایران در FATF و... سعی بر عدم انجام تعهدات خود داشتند.
سرانجام با حضور جمهوری‌خواهان بر سر کار، دولت ترامپ خروج امریکا از برجام را اعلام کرد و عملاً این تصور که دولت وقت ایران توانسته کانال‌های کوچکی از گشایش‌های اقتصادی را باز کند، بر باد رفت و آنچه مذاکرات برجام خوانده می‌شد، در عمل به حاشیه کشیده شد. اتحادیه اروپا نیز به دلیل ترس از تحریم‌های دولت ترامپ عملاً تنها به حمایت‌های لفظی و پراکنده بسنده نمود و هیچ اقدام تأثیرگذاری در راستای رفع تحریم‌ها و یا گشایش اقتصادی انجام نداد؛ تا حدی که دولت اعتدال که تمایل بسیاری به برقراری روابط با غرب داشت نیز کاهش تعهدات هسته‌ای را آغاز کرد.
با یک بررسی ساده در تاریخ سه دهه گذشته می‌توان مشاهده کرد که همواره دولت‌های مختلف در جمهوری اسلامی ایران با وجود تفاوت دیدگاه‌ها و رویکردها و با وجود پایگاه‌های اجتماعی متنوع، سعی خود را در بهبود روابط با غرب داشته‌اند؛ اما با همه تلاش‌های صورت گرفته و قدم‌های برداشته شده از سوی ایران در راستای اعتمادسازی، بدعهدی غرب بویژه امریکا همواره در مسیری صورت گرفته تا هیچ منفعت قابل توجهی از این روابط، عاید ایران نشود. لذا شاید بتوان گفت که یکی از دلایل رویکرد استراتژیک نگاه به شرق ایران، همین اتفاقات بوده است. گسترش همکاری با روسیه و چین و طراحی مناسبات روابط خارجی بر مبنای فاصله گرفتن از کشورهای غربی را هم باید در همین راستا دانست؛ بخصوص اینکه کشورهای همکار ایران خود کم و بیش تحت تحریم‌های شدید امریکا و اتحادیه اروپا بوده‌اند.
اتحاد استراتژیک شکل گرفته میان این کشورها در این شرایط و توسعه شتابان روابط خارجی جمهوری اسلامی بویژه در ماه‌های اخیر قطعاً متأثر از عملکرد منفی غرب، بویژه امریکا و و بدعهدی‌های آنهاست. به نظر می‌رسد که اکنون غرب و ایالات متحده در عمل به این باور رسیده‌اند که جمهوری اسلامی ایران مانند برخی کشورهای دیگر قابل بازی دادن نیست و ایران که ذاتاً یک قدرت منطقه‌ای مستقل از ابرقدرت‌هاست تن به هیچگونه مسیری که عایدی آن بردگی، استثمار و یا چیزهایی شبیه به این باشد، نخواهد داد.

 

دانش

 با حضور جمهوری‌خواهان بر سر کار، دولت ترامپ خروج امریکا از برجام را اعلام کرد و عملاً این تصور که دولت وقت ایران توانسته کانال‌های کوچکی از گشایش‌های اقتصادی را باز کند، بر باد رفت و آنچه مذاکرات برجام خوانده می‌شد، در عمل به حاشیه کشیده شد. اتحادیه اروپا نیز به دلیل ترس از تحریم‌های دولت ترامپ عملاً تنها به حمایت‌های لفظی و پراکنده بسنده نمود و هیچ اقدام تأثیرگذاری در راستای رفع تحریم‌ها و یا گشایش اقتصادی انجام نداد؛ تا حدی که دولت اعتدال که تمایل بسیاری به برقراری روابط با غرب داشت نیز کاهش تعهدات هسته‌ای را آغاز کرد.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و صد و پنجاه و دو
 - شماره هشت هزار و صد و پنجاه و دو - ۲۷ اسفند ۱۴۰۱