نسبت مستقیم اشتیاق ظهور با احساس نیاز به عصر حضور

دعوت به روشنی آفتاب فردا

محمدفرمهینی فراهانی
دین پژوه


آن‌گاه که حضرت موسی(ع) معجزات مختلف خود را به فرعونیان نشان داد، با توجه به آشنایی ایشان با سحر و امثال آن به سبب رواج در آن روزگار، یقین داشتند آنچه مشاهده می‌کنند خطا و سحر نبوده و معجزه است. با این حال در مقابل حضرت ایستادند. قرآن کریم در این‌باره می‌فرماید: «و با آن‌که دل‌هایشان بدان یقین داشت، از روی ظلم و تکبر آن را انکار کردند.» (نمل/ 14) یقین آنها دردی از ایشان دوا نکرد، بلکه بر جحد و کفر خود افزودند. امام صادق(علیه‌السلام) در خصوص این آیه‌ شریفه و احوال آنان می‌فرماید: کفر اینها از نوعِ «الْجُحُودُ عَلی مَعْرِفَهٍ» است. می‌دانستند کلام حضرت موسی(ع) حق است و نسبت به آن معرفت داشتند اما نسبت به آن جحد و انکار می‌کردند. همان‌طور که شیطان با وجود آن‌که عالم ملکوت را شهود نمود و با ملائک هم‌سخن شد، اما از روی تکبر یقین خویش را منکر شد و تسلیم امر الهی نشد.
گاهی انسان می‌داند این آب است اما وقتی که تشنه نیست با وجود این علم، به‌دنبال آب نمی‌رود و برایش زحمت نخواهد کشید. در واقع تا نیاز به نوشیدن آب و احساس تشنگی پیدا نکند، سراغ آن نمی‌رود. اگر زمانی آب کم و نایاب شود، مضطر و نگران خواهد شد و همت و تلاش خویش را معطوف به یافتن آن خواهد کرد. اما آنچه او را برای جستن آب به کوشش و زحمت وامی‌دارد، علم و یقین نیست بلکه اضطرار و درماندگی و احساس نگرانی از نبود آب است. اضطرار، چیزی فراتر از احتیاج و نیاز است؛ احتیاجی است که به ناچاری رسیده و جایگزینی برای آن نیست. هرچند نمی‌توان منکر نقش معرفت و یقین در اهمیت یک موضوع شد، اما آنچه انسان را برای دست یافتن به آن برمی‌انگیزاند و شور و حرارت ایجاد می‌کند، احساس اضطرار است.
 ضرورت احساس نیاز به وجود امام
آفرینش انسان هدفی دارد و برای رسیدن به آن هدف باید بداند برای چه آمده و چگونه باید زندگی کند و چگونه برود؟ امام، راهنمای او در این راه است. اما مشکل آنجاست که نه امام را می‌شناسیم و نه نیاز خود را نسبت به امام می‌دانیم. تازه آنگاه که دانستیم و یقین به ضرورت وجود پرفیض او کردیم، فاصله‌ زیادی با درک حضور او خواهیم داشت. برای جدا شدن از صف پیروان شیطان، باید به وجود ولی خدا و راهبری او نیاز و اضطرار داشته باشیم. شیطان رانده شد، زیرا یقین به حقانیت ولی خدا داشت اما به سبب تکبر و خودبرتربینی احساس نیاز به او نمی‌کرد. اگر بفهمیم برای چه آمده‌ایم و دریابیم که آن هدف غایی، تنها با وجود و ظهور امام‌مان حاصل می‌شود، چه درد و اضطراری بالاتر از اینکه اکنون او نیست. بدترین دردها، محروم بودن از امام است و ضروری‌ترین درمان‌ نیز، ادراک این درد است. در هر مرحله از درمان که اصل درد را از یاد ببریم، درمان به تأخیر خواهد افتاد. نباید در هیچ شرایطی اضطرار و نبود امام را فراموش کرد. اما جای تأسف دارد که آرامش‌های کاذب گاهی ما را تسلیم شرایط موجود می‌کند. مهم‌ترین مسأله در مباحث مهدویت و زمینه‌سازی برای ظهور حضرت، مسأله‌ اضطرار به وجود ایشان است. جامعه باید به جایی برسد که باور کند تنها راه نجات، اوست نه دیگر راه‌ها. صرف معرفت عقلی و قلبی و به‌دنبال آن انتظار کافی نیست، بلکه اضطرار لازم است. حال اضطرار به ولی خدا که در افراد جامعه پیدا شود، به‌دنبال آن نیاز به انس و محبت پیدا می‌شود و اشتیاق شدت می‌یابد. اینجاست که حس تشنگی فزونی یافته و در پی آب خواهد رفت.

شاه کلید حل مشکلات
قرآن مجید در سوره‌ نمل کلید حل مشکلات را چنین بیان می‌فرماید: «ای آن کسى که دعاى مضطر را اجابت می‌کند و گرفتارى را برطرف می‌‏سازد و شما را خلفاى زمین قرار می‌‏دهد.» (نمل/ 62). راهکار حل سختی‌ها همان اضطرار و دعا به درگاه خداوند است. امام صادق(ع) فرمودند که این آیه در مورد «قائم آل محمد»(ع) نازل شده است. او مضطر و دردمند از ظلم‌ اهل دنیاست. خود ایشان نیز برای رسیدن فرج، دعا می‌کند و سرانجام چنین می‌شود که خداوند موانع فرج را برمی‌دارد و صالحان جانشینان خداوند بر زمین خواهند شد. همان‌طور که خداوند متعال در قرآن چنین وعده فرموده است:«خدا به کسانی که از شما ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند، وعده داده است که حتماً آنان را در این سرزمین جانشین خود قرار دهد.» نور / 55
برگزیدگان خدا به ما آموخته‌اند که رسیدن به آن حد درک از ناتوانی و مضطر بودن خویش، نعمت بزرگی است. از این‌رو حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در دعای عرفه از خدا درخواست می‌کند: «وَأَوْقِفْنِی عَلَی مَرَاکزِ اضْطِرَارِی»؛ خدایا، مرا به ریشه‌های نیازها، اضطرار و فقرم واقف گردان. سرّ اجابت دعای مضطر نیز در همین نکته است که او حال فقر و اضطرار واقعی خویش را درک نموده و بدان اقرار کند؛ سپس مأنوس با کسی خواهد شد که درمانش به دست اوست و اشتیاق به او پیدا می‌کند. در چنین وقتی دعای او قابلیت صعود به درگاه ربوبی و برآورده شدن می‌یابد.

تفاوت در میزان اضطرار افراد
اضطرار و نیاز به حضور ولی در میان منتظران به یک میزان نیست. همان‌گونه که رشد معارف در نفوس بشر یکسان نیست و این در تسلیم و حرمتی که هر کس برای ولی خدا قائل است، تأثیر می‌گذارد. برخی دوست دارند حضرت حجت(ع) ظهور کنند تا امکانات فراهم گردد. برخی به‌ دنبال امنیت هستند و... . اما در این میان برخی نیز به خاطر خود حجت خدا، منتظر فرج هستند. البته باید گفت همه‌ این انواع اضطرار در جای خود مطلوب است و اکنون بحثی در برتر بودن نوع یا انواعی از آن نداریم. آنچه مدنظر است، آن است که هر کس به اندازه‌ای که اضطرار به ضرورت ولی را احساس می‌کند، کوشش خواهد کرد و از خود مایه می‌گذارد. در میان اصحاب ائمه(ع) می‌توان نمونه‌هایی برای این مدعا یافت.
آن‌ها که از اباعبدالله(ع) بریدند و در صف دشمنان او ایستادند، همان‌ها بودند که مقام ایشان را می‌شناختند و برای ایشان نامه نوشتند. وعده دادند و پیمان بستند. اما هر کدام به خاطر یک ضرورت از ضرورت‌های دنیا و عواملی که به نظر خودشان محکم بود، سرباز زدند، وگرنه معرفت به جایگاه ایشان داشتند. آنچه پای اعتقادشان را لنگ کرد و به سوی ظلمت و ضلالت کشاند، فقدان حس اضطرار به همراهی با حجت خدا بود. لذا این احساس اضطرار به حجت، نجات‌بخش ما در بزنگاه‌های دنیاست. آنجا که عقل معاش ما را از رفتن به راهی که بدان یقین داریم، باز می‌دارد و دوری از سعادت را نصیب‌مان می‌کند.
بشر در مقابل خداوند خود نیز نیازمند پی بردن به درماندگی خویش است. همان‌گونه که خداوند می‌فرماید: «اى مردم! شما نیازمند به خدا هستید و او از هر نظر بى نیاز و شایسته حمد و ستایش است.» (فاطر/ 15). نسبت به خداوند نیز باید این حس افتقار و اضطرار وجود داشته باشد. وقتی با درک جمال و محبت حق آمیخته شود یا با درک محبت ولی او همراه گردد، اشتیاق نیز به حال انسان اضافه می‌شود و بیش از پیش در حرکت به سوی طلب و فرج خویش سرعت خواهد گرفت. جامعه‌ مهدوی برای رسیدن فرج، به چنین عامل محرکی نیاز دارد. البته باید دانست این شوق و کششی است که برای مأموم حیاتی است؛ اما از آن طرف نیز ولی خدا به خلق او مشتاق است. قرآن می‌فرماید: «رسولى از خود شما به سوی‌تان آمد که رنج‌هاى شما بر او سخت است و اصرار به هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است.» توبه/ 128. این آیه شریفه اشاره به شدت ارتباط پیامبر خدا(ص) با مردم است و همراه و شریک درد و ناراحتی ایشان شدن اوست. بیش از خودمان به ما محبت دارد. به مردمی که بسیاری از ایشان، داشتن چنین رابطه‌ای با حضرت را برای خود نیاز و ضرورت نمی‌دانند، تا چه رسد به آن هنگام که درمانده بودن با ولی خدا باشند.

 

بــــرش

نباید در هیچ شرایطی اضطرار و نبود امام را فراموش کرد. اما جای تأسف دارد که آرامش‌های کاذب گاهی ما را تسلیم شرایط موجود می‌کند. مهم‌ترین مسأله در مباحث مهدویت و زمینه‌سازی برای ظهور حضرت، مسأله‌ اضطرار به وجود ایشان است. جامعه باید به جایی برسد که باور کند تنها راه نجات، اوست نه دیگر راه‌ها. صرف معرفت عقلی و قلبی و به‌دنبال آن انتظار کافی نیست، بلکه اضطرار لازم است

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و صد و چهل و پنج
 - شماره هشت هزار و صد و چهل و پنج - ۱۶ اسفند ۱۴۰۱