کاسبی فالگیرها با رؤیاها
آنها خوشبختی میفروشند
مریم طالشی
خبرنگار
یک ویدیو از خودش استوری کرده که در آن دارد با آب و تاب از اثرات فوقالعاده و شگفتانگیز یک طلسم حرف میزند که چند وقتی است به دستش رسیده و زندگیاش را از این رو به آن رو کرده است. طلسم را کسی به او داده که آدرس صفحهاش را زیر ویدیو منشن کرده و در انتهای همان ویدیو تأکید میکند که هر وقت برای دریافت طلسم با خانم فلانی تماس گرفتید حتماً به او بگویید از طرف صفحه من آمدهاید که به شما تخفیف بدهد. آدم خندهاش میگیرد از اینکه مثلاً تماس بگیری جایی و بگویی طلسم میخواهم که زندگیام را از این رو به آن رو بکند و یک تخفیفی هم به ما بده. درستش این است که چنین متاع گرانبهایی اصلاً هرچه بگویند میارزد و قیمت ندارد؛ البته اگر چنین کیمیایی واقعاً وجود داشته باشد.
کسانی که برای این قبیل جنسها تبلیغ میکنند البته آنقدر مطمئن حرف میزنند که خیلیها لابد حرفشان را باور میکنند. آدم یک لحظه وسوسه میشود که اگر واقعاً چنین چیزی وجود داشته باشد چه؟ آن وقت آیا ارزش ندارد یک بار شانسش را امتحان کند؟ نکند با خوشبختی فقط اندازه یک طلسم فاصله داشته باشد؟ لابد آنهایی که طلسم را میخرند همین فکرها را میکنند. حالا طلسم چقدر قیمت دارد؟ ناقابل، 2 میلیون تومان. 2میلیون تومان میدهی و یک جسم فلزی کوچک میگیری و خوشبخت میشوی. به نظر معامله خوبی میرسد.
صفحههای دیگری هم در اینستاگرام هستند که تبلیغ طلسم و مهره مار میکنند. آنها خودشان اثرات معجزهآسای این محصولات را در زندگیشان دیدهاند و تأکید میکنند که اگر خودشان امتحان نکرده بودند و از کارکرد آن مطمئن نبودند، به دیگران توصیهاش نمیکردند. از سر و شکل زندگیشان هم که خوشبختی میبارد؛ هر روز تفریح و خرید، هر هفته رستوران و کافه، هر ماه مسافرت و گردش. همه اینها دیگر حجت را بر بیننده نگونبخت تمام میکند که باید هر طور شده طلسم خوشبختی را به دست آورد.
یکی از آن صفحههای مهره مار فروش را چند باری بستهاند اما دوباره برای خودش صفحهای جدید درست کرده و به کارش ادامه میدهد. گرداننده صفحه معتقد است حسودها و بخیلها گزارش صفحهاش را دادهاند چون داشته خوب کار میکرده و مردم از کارش راضی بودهاند. زیر همان پستی که اینها را نوشته، چند نفری آمدهاند و بد و بیراه گفتهاند و او را کلاش و کلاهبردار خواندهاند چون مهره مارش به درد خودش میخورد و هیچ کارکردی ندارد و حتماً تقلبی است. این نظرات البته خیلی زود از سوی ادمین صفحه پاک میشود چون در بازدید بعدی اثری از آنها نیست و تنها تعریف و تمجیدهایی دیده میشود که از صاحب صفحه شده است.
در این فضا صفحههای تبلیغ فالگیری هم هستند. کافی است هشتگ فال و فالگیری را در اینستاگرام دنبال کنید آن وقت با تعداد زیادی از این صفحات مواجه میشوید. همهشان هم ادعا میکنند کارشان ردخور ندارد و اگر یک بار امتحان کنید مشتری میشوید.
«فال گرفتن یک جورهایی اعتیاد میآورد. ته دلت میدانی که کار خاصی برایت نمیکند اما دلت میخواهد از زبان کس دیگری بشنوی که برایت اتفاقهای خوب میافتد.»
این را شیرین میگوید، زن جوانی که به قول خودش معتاد به فال گرفتن است و تا هفتهای یک بار فال نگیرد اموراتش نمیگذرد. او بیشتر فالها را تلفنی میگیرد چون شاغل است و وقت نمیکند حضوری برود. روالش هم اینطوری است که زنگ میزند به خانم فالگیر و نیت میکند و فالگیر به جای او قهوه میخورد و فال میگیرد و تلفنی برای او تفسیرش میکند. هر بار هم 500 هزار تومان بابت این کار هزینه میکند که به نظر خودش قیمت خیلی خوبی است و بیشتر جاها بیشتر از این میگیرند. به گفته شیرین این خانم فالگیر کارش درست است و خیلی به آدم انرژی مثبت میدهد و از آنهایی نیست که توی دل آدم را خالی کند. البته که فالگیرها معمولاً حرفهایی که تحویل مشتری میدهند یک جور است و وعده اتفاقی خوب در آینده میدهند و دیدار با عزیزی و به دست آوردن پولی و موفقیت در کار و این جور حرفها که آدم دوست دارد بشنود. گاهی هم آدم آنقدر حالش بد است که دوست دارد بیشتر این حرفها را بشنود.
محمد مجتهدی، جامعهشناس در این باره میگوید: «زمانی که فرد قادر نباشد به خواستههای خود جامه عمل بپوشاند، گاهی به راههایی مثل استفاده از طلسم و فالگیری فکر میکند و آنها را تنها راه پیش پای خود میبیند. او دوست دارد در مورد شکستها و ناکامیهایی که دارد، از طریق فال اطلاعاتی به دست آورد و به آینده امیدوار شود. در کشورهایی که دچار بحران اقتصادی هستند، مردم بیشتر از کشورهای توسعهیافته سراغ فالگیر میروند چون از رسیدن به خواستههای مالی خود ناتوان هستند. توجه به یک نکته مهم در این باره اهمیت دارد و آن این است که شخصی که عادت دارد سراغ فال برود، بشدت تلقینپذیر است و بر اساس همان تلقینات هم رفتار میکند بنابراین گاهی این را به حساب درست درآمدن حرفهای فالگیر میگذارد در حالی که حاصل تلقینپذیری خودش است.»
شاید با خودمان بگوییم فالگیری که ضرری ندارد و چه اشکالی دارد اگر کسی به آدم تلقین کند و براساس آن حس خوب پیدا کنیم. البته که موضوع همیشه به این جا ختم نمیشود و افرادی هم هستند که به دلیل سر و کار پیدا کردن با مقوله فال و فالگیری دچار مشکلات زیادی شدهاند بویژه مشکلات خانوادگی مثلاً فالگیر این ظن را در ذهن زن انداخته که چشم زنی دیگر به دنبال شوهرش است و به این شکل زن را دچار تشویش و بدبینی کرده و زندگی خانوادگیاش را تحت تأثیر قرار داده است. برخی مواردی هم وجود داشته که فالگیر مبالغ زیادی از افراد گرفته و از این راه پول زیادی به دست آورده است؛ پولهایی که از دست افراد خارج میشود و به جیب فالگیر سرازیر میشود. گاهی این مبالغ بسیار بالاست و کاملاً حکم کلاهبرداری را دارد.
بر اساس ماده یک قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشا و اختلاس، هرکس از راه حیله و تقلب مردم را با امیدها[ی کاذب] و اتفاقات واهی فریب دهد و یا مسائل و حوادثی را پیشبینی کند، کلاهبردار است و وسایل به کار گرفته از سوی آنها وسایل متقلبانه است.
زهرا بیاتی، وکیل پایه یک دادگستری در این باره میگوید: «فالگیری و رمالی از نظر قانون یعنی امیدوار کردن مردم به امور غیرواقعی و واهی. فالگیر با حیله و فریب مخاطب خود را امیدوار میکند که در آینده اتفاقات خوبی برای او میافتد و از این راه پولی از او میگیرد و مالی به دست میآورد. او برای رسیدن به هدف خود و فریب دادن مخاطب، صحنهسازیهایی هم انجام میدهد و دست به کارهای فریبکارانهای میزند مثل اینکه فضایی وهمآلود پدید میآورد و یا اطلاعاتی از مخاطب پیدا میکند که آنها را به عنوان دانستههای خود از عالم غیب جا میزند، بههمین دلیل این فرد از نظر قانون کلاهبردار است.» بهگفته او «برای آنکه فالگیری مورد پیگرد قانونی قرار گیرد باید سه شرط داشته باشد: اول متقلبانه بودن وسایلی که از آنها برای اغفال دیگران استفاده میشود، دوم اغفال و فریب قربانی که مستلزم عدم آگاهی او نسبت به متقلبانه بودن وسایل مورد استفاده مجرم است و سوم پرداخت مال یا وجه نقد از سوی قربانی. با دارا بودن این سه شرط میتوان علیه فالگیر اقدام قانونی کرد.»
آدمیزاد دلش میخواهد حرفهای خوب را باور کند. دوست دارد امیدوار باشد که نیروهایی وجود دارد که میتواند او را از مسیری کوتاه به آنچه میخواهد برسانند. دوست دارد از زبان دیگری آنچه دلش میخواهد اتفاق بیفتد بشنود.