تأملی بر چند عکس تاریخی از انقلاب اسلامی ایران به مناسبت آغاز دهه فجر

انقلاب به مثابه آیین خانوادگی

علی کاکادزفولی / احتمالاً انقلاب اسلامی ایران از جهت حضور پررنگ عکاسان و ثبت لحظات حساس یکی از خوش‌شانس‌ترین‌ها بوده است؛ عکاسان انقلاب چندین هزار عکس از این رویداد تاریخی را ثبت کرده‌اند که البته تنها بخش ناچیزی از آنها منتشر شده است.
اما از لابه‌لای همین تعداد نیز می‌توان ظرایفی را بیرون کشید که شاید کمتر در مطالعات تئوریک انقلاب مورد توجه قرار گرفته است.
یکی از این ظرایف، حضور زنان، کودکان و نوجوانان در وقایع منتهی به انقلاب است که اگرچه در نظریه‌های انقلاب به طور مستقیم به آن توجهی نشده، اما از نگاه دوربین اکبر ناظمی پوشیده نمانده است. ناظمی بیش از 4هزار قطعه عکس از لحظات انقلاب ثبت کرده که بخشی از آنها در مجموعه چهار جلدی «عکس انقلاب» از نشر سوره مهر منتشر شده است. در کتاب‌های «زنان» و «کودکان و نوجوانان» از این مجموعه، عکس‌هایی از حضور این دو قشر در انقلاب آورده شده که یکی از وجوه مشترک آنها مفهوم «خانواده» است.
تصویری که از انقلاب‌های اجتماعی معمولاً به ذهن متبادر می‌شود، تصویری چندان لطیف نیست؛ انقلاب‌ها مظهری از احساسات متلاطم نظیر اعتراض، خشم، خشونت، مبارزه و حتی آشوب هستند؛ جمعی از مردم ناراضی از وضعیتی که به‌دنبال واژگون کردن آن هستند.
آنچه در نظریه‌های انقلاب همواره برجسته می‌شود، انقلاب‌کنندگان و نیروهای مقابل آنها هستند؛ اما ویژگی‌های روانی انقلاب‌کنندگان و مختصات فرهنگی آنها در سطح خرد کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد.
برای تحلیل کنشگری افراد معمولی در یک انقلاب، دیگر نظریه‌های کلان چندان به کارمان نمی‌آیند، در عوض رفتارهای فردی و زمینه‌های وقوع آنها اهمیت پیدا می‌کنند.
تا پیش از وقوع انقلاب ایران، فرهنگ به‌عنوان عاملی مهم در انقلاب‌های اجتماعی چندان مورد توجه نبود و نظریه‌پردازان کمتر به نقش مذهب و ایدئولوژی و بسترهای فرهنگی آن توجه داشتند.
نظریات پیشین انقلاب بویژه نظریه‌های بسیج منابع، مارکسیستی، ساختارگرایی و حتی نظریه‌های روانشناسانه که به اجتماع انقلابی توجه ویژه داشتند، هیچکدام فرهنگ را به‌عنوان عاملی مستقل در وقوع انقلاب‌ها مورد توجه قرار نداده بودند.
جان فوران با مطالعه انقلاب‌های ایران و نیکاراگوئه اذعان داشت که باید جایی ویژه برای عوامل ساختاری و فرهنگ را در نظریه‌های انقلاب باز کرد.
علی میرسپاسی، دیگر نظریه‌پرداز انقلاب اعتقاد دارد که سیاست‌های نوسازی در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ میلادی جامعه ایران را از جنبه‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دگرگون کرد و منجر به شکل‌گیری بحران هویت برای آن شد.
بر این اساس او انقلاب ایران را واکنشی مقاومت‌گونه در برابر از خود بیگانگی فرهنگی ناشی از سیاست‌های پهلوی می‌داند. تدا اسکاچپل نیز از مشهورترین نظریه‌پردازانی است که با مطالعه انقلاب ایران در دیدگاه‌های خود تجدیدنظر کرد و اظهار داشت که انقلاب ایران سبب شده تا بیشتر روی نقش نظام‌های فرهنگی و ایده در شکل گرفتن عمل سیاسی عمیق شود.
این دست نظریه‌پردازان که به شیوه‌های مختلف به عامل فرهنگ و نقش آن در همبستگی انقلابی توجه کرده‌اند، کم نیستند. اما این دست مطالعات و پژوهش‌های مشابه عمدتاً تا همین جا متوقف می‌شوند و کمتر به سطح فردی و خرد ورود پیدا کرده‌اند که شاید یک دلیل این امر، پیچیدگی انقلاب اسلامی و نوپا بودن مطالعات آن باشد.
شاید صحبت از نقش نوزادان و حضورشان در انقلاب قدری عجیب به نظر برسد یا کنشگری نوجوانانی که دست به انتشار اعلامیه، توزیع بیانیه و همراهی به انقلابیون زده‌اند، از منظر صاحبنظران چندان موضوعی علمی و مهم برای پژوهش و تحلیل به حساب نیاید، اما به هرحال آنها «بوده‌اند» و حضوری را آفریده‌اند که نمی‌توان موجودیتش را نادیده گرفت. در لابه‌لای تظاهرات‌کنندگان می‌توان موجودیتی به نام خانواده را دید؛ در کنار افرادی که به تنهایی یا با دوستان خود در این تظاهرات حاضر شده‌اند، کسانی هم هستند که در کنار همسر و فرزند خویش پای به خیابان‌ها گذاشته‌اند. اما چرا خانواده‌ای متشکل از همسر و فرزندان در چنین تجمعاتی حاضر شود؟ چه می‌شود که پدران و مادرانی تصمیم می‌گیرند در یکی از روزهای سرد زمستان به توافقی درونی برسند، لباس بپوشند، از خانه بیرون رفته و در حالی که نوزادان خود را در آغوش گرفته‌اند، به خیابان‌ها بروند؟
چرا آنها باید چنین مشقتی را با تمام مخاطره‌هایش به جان بپذیرند؟ چرا مادرانی باید برای حضور در خیابان‌ها چنان احساس مسئولیتی در خود بیابند که آرامش خانه را به کناری نهاده و نوزادان‌شان را با زحمت، به میدانی چنین متلاطم بیاورند و شعار دهند؟ چرا خانواده‌هایی حضور در خیابان‌ها را آنقدر مهم تلقی می‌کنند که با «تمام» اعضای‌ خانواده‌شان حاضر می‌شوند؟ انگار که مسئولیتی مهم را بر دوش خود احساس می‌کنند یا می‌خواهند به تکلیفی سترگ عمل کنند. چه چیز این توافق جمعی را بین اعضای خانواده به وجود آورده و آنها طی چه فرایندهای فرهنگی و اجتماعی به چنین توافقی رسیده‌اند؟ به نظر می‌رسد این دست عکس‌ها زمینه را فراهم می‌کند تا پای واحد تحلیل جدیدی را به نظریه‌های انقلاب باز کنیم که آن «خانواده» است. در نظام اجتماعی ایران، خانواده همواره نهادی برجسته بوده و مطالعه مناسبات خانواده ایرانی میان خود و سایر خانواده‌ها در دوران انقلاب می‌تواند برای محققان دربردارنده نکات مهمی باشد.
احتمالاً دیدگاه کارل-دیتر اوپ مبنی بر نقش ارزش‌های مشترک در انقلاب را بتوان یکی از نظریه‌های مهم پشتیبانی‌کننده این موضوع دانست. او معتقد است در تحلیل فرهنگی از انقلاب، آنچه افراد را به هم نزدیک می‌کند و بین آنها انسجام به وجود می‌آورد، ارزش است. اما چه اتفاقی می‌افتد که در برخی خانواده‌ها یک ارزش مشترک جمعی شکل می‌گیرد و در برخی دیگر نه؟ ریشه این وفاق جمعی کجاست؟ روشن است که نمی‌توان خانواده‌های حاضر در تجمعات انقلابی را نماینده تمام خانواده‌های ایرانی دانست، اما از سویی دیگر شمار این خانواده‌ها آنقدر کم نیست که بتوان از کنار آنها بی‌تفاوت عبور کرد، بلکه در هرحال موجودیتی رقم خورده که دست‌کم به‌عنوان امری واقعی و از منظر پدیدارشناسانه قابل مطالعه است. در هرحال چه با انقلاب موافق باشیم و چه بخواهیم آن را به چالش بکشیم، تا حقیقت آن را بدرستی نشناسیم، نمی‌توانیم بر موافقت یا مخالفت خود ثابت‌قدم باشیم. برای درک حقیقت انقلاب و هر رویداد سیاسی و اجتماعی دیگری باید فهمی اصیل از آن داشت؛ فهم اصیل با ارتباط بی‌واسطه به دست می‌آید و اگر چنین ارتباطی برای کسانی که چند ده سال و چندین نسل با آن واقعه فاصله دارند، ناممکن است، دست‌کم می‌توان از تعداد این واسطه‌ها کاست که در این رابطه، مراجعه مستقیم به عکس‌ها و فیلم‌ها به دور از هرگونه قضاوت پیشینی می‌تواند مؤثر باشد.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و یکصد و نوزده
 - شماره هشت هزار و یکصد و نوزده - ۱۲ بهمن ۱۴۰۱