گزارش شورای آتلانتیک از شکست سیاست‌های نتانیاهو در قبال برنامه هسته‌ای ایران

نتانیاهو ایران واقعی را نمی‌شناسد

عماد هلالات / با روی کار آمدن بنیامین نتانیاهو به‌عنوان نخست‌وزیر در اسرائیل، وی بار دیگر اعلام کرد مهم‌ترین چالش دولتش برنامه هسته‌ای ایران است؛ برنامه‌ای که در طول نخست‌وزیری چند ساله نتانیاهو، وی راه‌حل جامعی برای آن نداشت و صرفاً به اقدامات ایذایی علیه آن روی آورد. اکنون ایران در حال غنی‌سازی 60 درصد است و اسرائیل بار دیگر در حال فشار به ایالات‌متحده برای جلوگیری از رسیدن برنامه هسته‌ای ایران به نقطه غیر قابل بازگشت. در همین زمینه وبگاه شورای آتلانتیک مستقر در امریکا در مقاله‌ای تحت عنوان «نتانیاهو مجدداً در مورد برنامه هسته‌ای ایران شکست خواهد خورد» به ارزیابی خود از برنامه‌های اسرائیل برای مقابله با برنامه هسته‌ای ایران پرداخته است.
در این مقاله آمده است: «بلافاصله پس از ورود بنیامین نتانیاهو به نخست‌وزیری برای ششمین‌بار در تاریخ، دولت وی اعلام کرد هدف آنها تمرکز بر هر جنبه‌ای از تهدید ایران است و برنامه هسته‌ای آن در رأس فهرست قرار دارد. از اظهارات و اقدامات نتانیاهو (مانند فرستادن ران درمر، وزیر امور استراتژیک به واشنگتن در 9 ژانویه) مشخص است نخست‌وزیر رویه خود را در مورد پرونده ایران تغییر نداده است. نتانیاهو قصد دارد به مخالفت با هرگونه توافق هسته‌ای با تهران ادامه دهد و همچنان تأکید می‌کند اسرائیل در خنثی کردن برنامه‌های ایران برای ساخت زرادخانه هسته‌ای تردید نخواهد کرد. در این زمینه به‌ نظر می‌رسد نتانیاهو عمدتاً بر تقویت روابط اسرائیل با ایالات‌متحده متمرکز شده است و از این طریق قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای را برای افزایش فشار سیاسی و اقتصادی بر تهران بسیج می‌کند. با این حال کاری که چند سال پیش برای نتانیاهو سخت بود، به دلایل متعدد در حال تبدیل شدن به یک کار تقریباً غیرممکن در فضای بین‌المللی کنونی است.» این مقاله در ادامه به علل شکست‌های محتمل اسرائیل در قبال برنامه هسته‌ای ایران می‌پردازد. وضعیت کنونی نظام بین‌الملل مانند دوره‌های قبل نخست‌وزیر فعلی تل‌آویو نیست، بلکه تغییرات شگرفی صورت گرفته که بحران اوکراین یکی از نمونه‌های بارز آن است.
نویسنده مقاله در ادامه به چالش‌های پیش‌روی اسرائیل در تقابل با برنامه هسته‌ای ایران می‌پردازد و می‌گوید: «بزرگ‌ترین مشکلی که امروز نتانیاهو دارد این است که دوران سختی را برای همراه کردن دولت جو بایدن خواهد داشت.» اگرچه دو رژیم در مورد تهدید ایران با هم اشتراک دارند و بایدن قبلاً متعهد شده است در حمله به ایران به‌عنوان آخرین راه‌حل تردید نخواهد کرد، اما در عمل بین اسرائیل و ایالات‌متحده در این زمینه شکاف وجود دارد. تحولات اوکراین و افزایش چشمگیر تهدید چین، مسائل مبرمی برای دولت امریکا نسبت به ایران محسوب می‌شود. علاوه بر این، از رفتار دولت بایدن مشخص است به‌رغم اعتراض‌ها در ایران و کمک تهران به روسیه در جنگ اوکراین، فشارهای اضافی می‌تواند تعادل ایجاد شده با تهران را از بین ببرد و مانع از هرگونه راه‌حل سیاسی در آینده شود. این موضوع کار را برای نتانیاهو و تیمش سخت می‌کند تا هر کسی را در واشنگتن متقاعد کنند که در مسیر درستی هستند.
نویسنده در ادامه به سیاست بایدن در قبال برنامه جامع اقدام مشترک می‌پردازد و می‌گوید: «علاوه برنگاه مشترک اسرائیل و امریکا در مورد تهدید ایران، مقامات ارشد دولت بایدن می‌دانند که شانس بازگشت به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) کم است، اما به‌ نظر می‌رسد آنها آگاه هستند که هیچ جایگزینی برای چهارچوب سیاسی وجود ندارد که ایران را از سرعت بخشیدن به برنامه هسته‌ای خود باز دارد و این در تضاد کامل با سیاست نتانیاهو است که هرگونه مذاکره با تهران را رد می‌کند. حتی اگر دولت بایدن تصمیم به افزایش فشار بر ایران داشته باشد، این کار را با هدف بازگشت به توافق انجام خواهد داد، نه برای از بین بردن شانس مذاکره. این شکاف‌های سیاسی با توجه به نگرانی‌های دولت بایدن در مورد سیاست نتانیاهو در قبال ایران و تجربه تلخی که از عدم تمایل بایدن به اشتراک‌گذاری اقدامات اسرائیل برای خنثی کردن تهدید ایران دارند، تشدید می‌شود.»
همچنین نویسنده در ادامه درباره نقش لابی صهیونیسم در تعیین سیاست خارجی امریکا در قبال برنامه هسته‌ای ایران می‌افزاید: «شایان ذکر است که توانایی نخست‌وزیر برای بسیج حمایت یهودیان امریکایی در کمپین علیه ایران در صورت تصویب قوانینی که به وضعیت آنها در اسرائیل لطمه می‌زند یا کارهایی انجام دهد که یهودیان دیاسپورا (یهودیان خارج از سرزمین‌های اشغالی) را از دولت اسرائیل دور کند، ممکن است از بین برود. حتی برای دوستان اسرائیلی نتانیاهو هم کار کردن با سیاست‌های او دشوار خواهد بود، اما این بدان معنا نیست که دولت بایدن و اسرائیل نمی‌توانند در مورد طیف وسیعی از موضوعات در مورد ایران همکاری کنند؛ همان‌طور که نگرانی مشترک آنها در مورد تقویت روابط بین تهران و مسکو این را نشان می‌دهد. با وجود این، اختلافات در موضوع هسته‌ای همچنان باقی است. از سویی دیگر، مشکل فلسطین یک چالش امنیتی و سیاسی مهم است. وخامت اوضاع امنیتی در کرانه باختری نیروهای دفاعی اسرائیل (IDF) را وادار خواهد کرد تا مأموریت‌های خود را به جای سایر نقاط در آنجا متمرکز کنند که احتمالاً تنش‌ها را با جامعه بین‌المللی افزایش خواهد داد.»
نویسنده در ادامه به افزایش قدرت ایران در حوزه هسته‌ای و نظم بین‌الملل می‌پردازد و می‌گوید: «حتی اگر دولت نتانیاهو بتواند مشکل هسته‌ای ایران را که در سال‌های اخیر تشدید شده به‌ طور کامل در اولویت قرار دهد، مشخص نیست آیا این مسأله می‌تواند به‌ طور قابل توجهی مانع از پیشرفت حریف شود یا خیر. از زمان خروج ایالات‌متحده از برجام در سال 2018 (با تشویق دولت نتانیاهو) ایران پیشرفت چشمگیری در غنی‌سازی حاصل کرده و بر هر مانع تکنولوژیکی که در گذشته داشته غلبه کرده و به دستیابی مواد شکافت‌پذیر کافی برای بمب هسته‌ای نزدیک شده است. این امر هر طرح عملیاتی را به چالش می‌کشد و این سؤال را مطرح می‌کند که «آیا  اگر همین فردا امکانات نطنز و فردو از جهان محو شود، می‌توان دانش به دست آمده در ایران را پاک کرد؟» علاوه بر این تقویت روابط بین روسیه و ایران نیز ممکن است اسرائیل را برای افزایش عملیات مخفیانه خود در تهران از منظر سیاسی و حتی امنیتی دشوار کند. ایرانی که نتانیاهو می‌شناخت، به سختی به خرابکاری و حملات سایبری واکنش نشان می‌داد، اما ایران امروز اینگونه نیست. تهران برای مقابله با کمپین فشار حداکثری دولت دونالد ترامپ، از طریق «کمپین مقاومت حداکثری»، برای بازدارندگی و «توازن معادله» با اسرائیل و غرب، توان خود را بالا برده است. برخلاف دوران حسن روحانی که هدف اصلی سیاسی آن حفظ توافق هسته‌ای بود، ایران در زمان ابراهیم رئیسی نسبت به همکاری با نیروهای نظامی‌اش مشتاق‌تر است.»
نویسنده در مورد همکاری با کشورهای منطقه‌ای در برابر ایران می‌افزاید: «اگر نتانیاهو فکر می‌کند بسیج قدرت‌های منطقه‌ای به رهبری عربستان‌سعودی بر ایران فشار خواهد آورد، باید در این زمینه تجدیدنظر کند. در حالی که کشورهای عربی، ایران را دشمن می‌دانند، اما ترجیح می‌دهند کانال‌های گفت‌و‌گو و روابط اقتصادی با تهران را حفظ کنند و می‌دانند این تنها راه کاهش تنش با ایران است. این کشورها از یک درگیری نظامی منطقه‌ای بسیار می‌ترسند و به دلیل تأثیر احتمالی بر امنیت آنها، حمایت از چنین درگیری‌ای دشوار خواهد بود. همه این موانع به دلیل مشکلاتی است که نتانیاهو در بسیج افکار عمومی اسرائیل برای اجماع علیه ایران با آن مواجه است، بویژه زمانی که تصور شود اقدامات نتانیاهو باعث انحراف در محاکمه فساد جاری او می‌شود. این سوءظن و شکاف گسترده بین راست و چپ در اسرائیل، تردیدها را نسبت به هر اقدامی که نخست‌وزیر در چهارچوب ایران انجام دهد افزایش خواهد داد. در نتیجه نتانیاهو برای گرفتن کمک از مخالفان با مشکل مواجه خواهد شد.
در نهایت نویسنده نتیجه‌گیری می‌کند و می‌گوید: «انتظار می‌رود نتانیاهو در مسیر متقاعد کردن جهان برای پاسخ به تهدید ایران، دست‌اندازهای زیادی را تجربه کند.» اما هدف استراتژیک این سیاست چیست؟ به هر حال بدیهی است که ایران در سال‌های اخیر بدون چهارچوب سیاسی و به‌رغم تهدیدهای همه‌جانبه، برنامه غنی‌سازی خود را تقریباً بدون هیچ مانعی پیش برده است، به‌گونه‌ای که تقریباً هر راه‌حل غیرسیاسی را از بین می‌برد. توانایی عقب انداختن تهدید هسته‌ای ایران در هر سناریویی بسیار بعید است. علاوه بر این طبق گزارش‌ها، ایران در مورد حق غنی‌سازی خود اجماع دارد. بنابراین در آینده قابل پیش‌بینی، ایران تأسیسات هسته‌ای خود را تحت هیچ سناریویی برنخواهد چید.
از سال 2018 شکاف بزرگ بین سیاست اسرائیل در قبال ایران و سایر کشورهای جهان افزایش یافته است. با وجود این، قبل از اینکه اسرائیل تسلیم شود و تصمیم بگیرد در مقابل تهدید ایران به تنهایی بایستد، بهتر است در عناصر سیاست اسرائیل که در حال حاضر غیرواقعی هستند، تجدیدنظر صورت بگیرد تا با واقعیت مطابقت بیشتری داشته باشند. علاوه بر این، اتخاذ سیاست نتانیاهو (تنش با ایران) می‌تواند در بهترین حالت به شتاب جهان برای امضای توافق با ایران و در بدترین حالت، به بی‌عملی و منزوی ماندن اسرائیل منجر شود.

صفحات
آرشیو تاریخی
شماره هشت هزار و یکصد و هفده
 - شماره هشت هزار و یکصد و هفده - ۱۰ بهمن ۱۴۰۱