گفتوگو با پروین صالح نوازنده و همسر استاد هوشنگ ظریف به بهانه تجلیل از این موسیقیدان در سی و پنجمین جشنواره موسیقی فجر
مرا معلم عشق تو شاعری آموخت
ندا سیجانی
خبرنگار
«هفتاد سال از زندگی مان میگذرد؛ شاید گفتن این عدد در کلام آسان باشد اما صحبت از یک عمر است؛ روزها، ساعتها و حتی دقایق آن را خوب بهخاطر میآورم. از آن روزگار عاشقی و آشناییمان در هنرستان موسیقی تا به امروز سالهای بسیاری گذشته اما گذر زمان، ذرهای از علاقه ما به یکدیگر کم نکرد، حتی این روزها احساس میکنم بیش از گذشته دوستش دارم....» پای صحبتها وخاطرات پروین صالح نشستهام و چه زیبا و دلنشین از همسرش هوشنگ ظریف سخن میگوید، او چهره نام آشنای موسیقی ایران است؛ نوازنده پیشکسوت تار؛ بهتر است بگویم «معلم عشق» چرا که او زندگیاش را صرف تعلیم و تربیت کرد. هوشنگ ظریف شانزدهم آذرماه به سال 1317؛ هشتاد و یک ساله شد و میلادش انگیزهای بود در به ثبت رساندن این دیدارماندگار. قراراست در مراسم اختتامیه سی و پنجمین جشنواره موسیقی فجر از مقام هنری این هنرمند بیبدیل تجلیل به عمل آید اما صد افسوس که بیماری او سبب شده از حضورش در این برنامه بیبهره باشیم.
سه سال است هوشنگ ظریف به بیماری آلزایمر مبتلا شده و کمتر خاطرات خود را به یاد میآورد، اما تاریخ موسیقی او را خیلی خوب میشناسد و فراموش نکرده است. هنوز هم میتوان صدای سازش را در کوچه پس کوچههای شهر و در هیاهوی پرتلاطم روزگار احساس کرد و شنید چرا که نوای ساز و رقص انگشتانش در سینه تک تک شاگردان او حفظ شده و هر مضرابی که به گوش میرسد یادآور این «معلم عشق» است و امروز هر کدام از شاگردان او استادانی بزرگ در عرصه موسیقی هستند، موسیقیدانانی چون حسین علیزاده، داریوش طلایی، ارشد تهماسبی، حمید متبسم و.... ناگفته نماند هوشنگ ظریف خود هنرآموخته بزرگان موسیقی چون روحالله خالقی، موسی معروفی، جواد معروفی، حسین تهرانی و علی اکبر شهنازی است و این همان میراثی است که در سالهای فعالیت هنریاش حافظ آن بود و نسل به نسل منتقل شد.
پروین صالح میگوید: «زندگی من و آقای ظریف مملو از عشق است و برای همین عشق، ساز می نواختیم. ما هردو از شاگردان استاد روحالله خالقی هستیم و در این سالها هیچ گاه، ساز خود را به محافل خصوصی یا کاباره نبردهایم چرا که احترام به موسیقی و ساز برای ما مهم است موضوعی که امروزه کمتر یافت میشود....»
منزل این دو هنرمند دریکی از کوچههای منتهی به خیابان شریعتی است و با وجود کسالت استاد، همچنان پاتوق شاگردان و هنرمندان است. در و دیوار خانه مزین شده به عکسهای قدیمی و لوحهای تقدیر این زوج هنری، در گوشهای از دیوارعکسی به چشم میخورد که ثبت آن تصویر، خاطرات بسیاری را با خود بیان میکند؛ هوشنگ ظریف، روحالله خالقی و پروین صالح ؛ این عکس مربوط به روز عقد این دو هنرمند است و استاد شاهد ازدواج شاگردان موفقش. فریم عکس اصلی، خیلی کوچکتر از تصویر روی دیوار است و حسین علیزاده تصمیم میگیرد، تصویر به یاد ماندنیترین روز استادش را در ابعاد بزرگتری به ثبت برساند.
خانم صالح نخستین نوازنده ساز قیچک در ارکستر ملی ایران است و در کنار این ساز ویولن و ویولا هم مینوازد. به گفته خودش: «من و آقای ظریف در10 سالگی به هنرستان موسیقی رفتیم و با هم بزرگ شدیم و بعدها این ازدواج شکل گرفت. علاقه من به موسیقی از یک عکس شروع شد... چهارم ابتدایی را در دبستان 17دی گذراندم، در آنجا کتابچهای به ما دادند که تصویری از دختران و پسران نوجوان و جوان با سازهای مختلف بود، در زیر عکس نوشته شده بود هنرستان موسیقی و بعد شرح داده بودند اگر علاقهمند به موسیقی هستید در این هنرستان ثبتنام کنید. کتابچه را آوردم و به مادرم نشان دادم. مادرم گفت باید با پدرت مشورت کنم. پدرم موسیقی را دوست داشت اما حرفهاش چیز دیگری بود و سرانجام موافقت کرد به هنرستان موسیقی بروم. ناگفته نماند شرایط آن دوران و فضای آموزشی مختلط با عقاید خانواده ما کاملاً تفاوت داشت البته پدرم انسان تحصیلکرده و روشنفکری بود بنابراین با وجود این مسائل رفتن به هنرستان موسیقی مهمترین اتفاق زندگیام شد.» هنرستان موسیقی ملی مهر ماه سال 1328 و به ریاست استاد روحالله خالقی تأسیس شد. در زمان ریاست علینقی وزیری بر هنرستان عالی موسیقی ایران، موسیقی ملی توسط طرفداران موسیقی غربی مرتباً نفی شد بنابراین خالقی تنها راه نجات موسیقی ملی را «ایجاد هنرستان با استقلال کامل» میدانست و شکلگیری ارکستر ملی هم مربوط به همان دوران است. خانم صالح ادامه میدهد: «زمانی که که درهنرستان ثبتنام کردم، یک سال از تأسیس آن گذشته بود، صبحها دروس عمومی تدریس میشد و بعدازظهرها کلاس موسیقی برپا بود. تعداد هنرجویان هنرستان تقریباً 50 نفر بود که حدوداً دو کلاس درس را پر میکرد؛ کلاسهای پنجم و ششم ابتدایی. آقای انوشیروان روحانی، خانمها افلیا پرتو، مهین زرین پنجه، پروین سرلک، گیتی وزیری تبار و.... آن زمان در هنرستان تحصیل میکردند و همکلاسی بودیم و به عقیده من اوج شکوفایی موسیقی ایران مربوط به آن زمان است، در حال حاضر که شرایط موسیقی کاملاً تغییر کرده و آنچه شنیده میشود بیگانه با موسیقی آن دوران است. اولین استادی که ویولن را به من آموخت مرحوم حسینعلی ملاح بود، (داماد آقای کلنل علینقی وزیری) و سرانجام بعد از چند سال آموزش، نزد استاد ابوالحسن صبا رفتم و ردیفهای موسیقی را در محضر ایشان آموختم. آن دوران آقای ظریف شاگرد موسی خان معروفی بود و ساز تار آموزش میدید. طی این سالها درهنرستان موسیقی، با آقای ظریف همکلاس بودیم و سریک میز مینشستیم و این آشنایی سبب شد به مرور به یکدیگر علاقهمند شویم و پیش از فارغالتحصیلی نامزد شدیم و بعد از یک سال ازدواج کردیم؛ سال 1339 و حاصل زندگی ما سه فرزند است شاهین، بابک و کتایون دخترم، که البته هیچ کدام موسیقی را دنبال نکردند و هر یک در رشته درسی مورد علاقه خود ادامه تحصیل دادند و موفق
هم شدند.
طبق اساسنامه هنرستان بعد از فارغالتحصیلی از هنرستان موسیقی ملی، میتوانستیم در وزارت فرهنگ و هنر استخدام شویم و تدریس موسیقی داشته باشیم آن هم با حقوق ماهیانه 250تومان. آن زمان ریاست وزارت فرهنگ و هنر برعهده آقای مهرداد پهلبد بود و به شهرهای مختلف دنیا دعوت میشدیم و اجرای برنامه داشتیم. من و آقای ظریف در کنار هم تدریس میکردیم من در اداره فرهنگ و هنر و او در هنرستان موسیقی وسرانجام با پسانداز حقوقهایمان توانستیم یک آپارتمان خریداری کنیم. البته آن دوران در ارکسترهای مختلف رادیو و تلویزیون هم فعالیت داشتیم. شروع کار من ارکستر آقای پایور بود که در آن ارکستر آقایان ظریف، بدیعی، اسماعیلی، منوچهری، فرهادپور، ناهید و همچنین خانم شکالور نیز حضور داشتند. آقای پایور در تمرینهای گروه بسیار دقیق و حساس بودند اما بعد از کار دوستیمان سرجای خود باقی بود و بسیار هوای همکارانش را داشت. به لطف مرحوم پیرنیا به رادیو دعوت شده بودم و درآنجا ساز ویولا و ویولن مینواختم و به دعوت مرحوم مرتضی حنانه به تلویزیون رفتم. آن زمان در ارکستر تلویزیون به غیر از آقای حنانه، هنرمندان بزرگی چون علی اصغر بهاری، فرهنگ شریف، بزرگ لشکری، عباس زندی و... نیز حضور داشتند. جالب است بدانید زمانی که اولین ایستگاه تلویزیونی توسط آقای حبیبالله ثابت در ایران تأسیس شد، گروه ما جزو اولین کسانی بود که تلویزیون را افتتاح کرد و هرشب ساعت 8 برنامه ما بهصورت مستقیم از روی آنتن پخش میشد. البته آن زمان دستگاه ضبط برنامه نبود به همین دلیل باید با آمادگی کامل روی صحنه میرفتیم. روزها و شبها و حتی ایام عید هم کار میکردیم و در منزل نبودیم...»
اگرچه دنیای موسیقی هوشنگ ظریف و پروین صالح یکی بود اما رنگ سازهایشان تفاوت داشت. تار و ویولن دو نوای بیگانه که در یک زندگی بهم متصل شده بودند. خانم صالح داستان انتخاب سازهایشان را اینگونه تعریف میکند: «استاد خالقی از روی فرم انگشتان دست بخوبی تشخیص میداد در نواختن چه سازی توانمند هستیم. حتی امتحان گوش میگرفت تا بدانند صداها را بخوبی تشخیص میدهیم یا خیر! بنابراین من در انتخاب ساز ویولن برگزیده شدم. ناگفته نماند میبایست ساز دومی هم انتخاب میکردیم و من ساز قانون را انتخاب کردم و آقای ظریف کنترباس. مسأله دیگر آموزش ریتمهای موسیقی بود که بالاجبار باید یک ساز ریتمیک هم میآموختیم، برخی هنرجویان تنبک را انتخاب کردند و من دف را زیر نظر استاد حسین تهرانی آموزش دیدم. آقای جواد معروفی، پسر استاد موسی خان معروفی معلم سلفژ و پیانو ما بود، او با پیانو مینواخت و ما مجبور بودیم ریتمها را بنویسیم تا بگوییم از چه اجزا و بخشهایی تشکیل شده است.»
پروین صالح درنواختن قیچک هم تبحرخاصی دارد، این ساز مانند ویولن، در زُمره سازهای زهی یا آرشهای قرار دارد اما خاستگاه آن سیستان و بلوچستان است و درواقع از سازهای مهم و اصیل موسیقی فولکلور ایران است که قدمتی دیرینه دارد. خانم صالح میگوید: «استاد پایور سرپرست ارکستر پایور در وزارت فرهنگ و هنر بودند و از من خواستند در این ارکستر قیچک بنوازم و همین سبب شد این ساز را هم در کنار دیگر سازهایم آموزش ببینم. البته پیش از آن درارکستر بزرگی که مرحوم مهدی مفتاح سرپرستی آن را برعهده داشت قیچک مینواختم، سازبندی آن ارکستر فقط سازهای ملی بود، بنابراین براساس شناختی که آقای پایور از من داشتند انتخاب شده بودم. بهتر است بگویم بهترین دوران کاری من ارکستر فرامرز پایور بود، موسیقیدان و آهنگساز بزرگی که در فراگیری و آموزش اعضای گروه تلاش بسیاری انجام داد و کنسرتهای موفقی در معرفی موسیقی ایران برگزار کرد که در نوع خود منحصر به فرد بوده و هست. آن زمان کنسرتهای خارج از ایران با استقبال بسیاری روبهرو بود و خیلیها علاقهمند بودند بدانند سازایرانی چیست و چه صدایی دارد! نمیدانم نگاه امروز دنیا هم به موسیقی ما مانند گذشته است یا خیر؟ چرا که هنوز هم هنرمندانی چون حسین علیزادهها بسیارند که در معرفی موسیقی ایران به دنیا تلاش بسیاری انجام دادهاند...
ناگفته نماند پیش از حضورم در ارکستر آقای پایور به ارکسترهای دیگری چون مرحوم حسن رادمرد هم راه پیدا کرده بودم، ارکستری که زیر نظر وزارت فرهنگ و هنر بود، اما ارکستر آقای پایور دقیقترین کوک را داشت و اغلب بدون خواننده روی صحنه میرفت به همین دلیل میبایست بدون استراحت ساعتها تمرین میکردیم. حدود 20 سال با استاد همکاری داشتم تا آنکه بیمار شدند و خود به خود گروه از هم پاشیده شد و بعدها ارکستر بانوان به سرپرستی آقای فروتن راد
تشکیل شد و افتخار همراهی با ایشان را هم داشتم. بعد از آقای فروتن به ترتیب آقایان مصطفی پورتراب و محمد اعرابی بهعنوان سرپرست گروه معرفی شدند تا آنکه سرپرستی به خانم افلیا پرتو رسید و به طور مداوم کار میکردیم و این اتفاق تا اوایل انقلاب ادامه داشت...
ادامه در صفحه 8
ارشد تهماسبی
موسیقیدان، آهنگساز و نوازنده تار و سهتار
پیش از آشناییام با استاد هوشنگ ظریف ساز تار را در سالهای سکونتم در همدان و به طریق مطالعه کتابهای هنرستان نزد استادانی همچون کاظم لباسی و سیاوش دیهیمی آموخته بودم. اما بعد از مدتی برای بهرهگیری بیشتر از محضر استادان حاضر این ساز که در تهران سکونت داشتند، از محل زندگیام به تهران نقل مکان کردم و بواسطه آشنایی با استاد محمدرضا لطفی توانستم از محضر استاد ظریف بهرهمند شوم، البته منظور از بیان این مطلب ارجحیت دادن کسی بر دیگری نیست من از کودکی با آقای لطفی آشنا بودم و با وجود آنکه به شوق حضور در کلاسهای ایشان به تهران آمدم اما به سبب گرفتاریهای کاریشان، تنها فرصت کوتاهی به وجود آمد و بیش از سه- چهار جلسه نتوانستم از محضر آقای لطفی بهره ببرم و کلاسهایشان تعطیل شد.
در مدت زمان چهار ماه که در تهران زندگی میکردم فرصت چندانی نداشتم بنابراین تصمیم گرفتم به هنرستان موسیقی بروم و از محضر استاد ظریف استفاده کنم. البته پیشتر از طریق تلویزیون آشنا به هنر زیبای ایشان بودم و از نوای ساز او لذت بسیار میبردم، بویژه اجراهای بینظیری که با گروه سازهای ملی به سرپرستی استاد فرامرز پایور داشتند. بنابراین حدود سه ماه هم در کلاسهای شبانه هنرستان از حضور ایشان بهره گرفتم. استاد هوشنگ ظریف علاوه بر تأکید و توجه به امر آموزش، در همان برهه کاری خود ارکسترهای بزرگی را هم همراهی کرده و تک نوازیهای بینظیری را اجرا کرده است.
البته تردیدی نیست که بزرگان تارنواز کشورمان هر یک به نوعی شاگرد ایشان بودهاند، آنچنان که میتوان گفت سه نسل به طرق مختلف بهرهمند از محضر و دانستههای آقای ظریف است؛ بزرگانی که از جمله آنها میتوان به حسین علیزاده و داریوش طلایی و دیگرانی همچون خود من اشاره کرد.
حتی دو نسل از شاگردان من هم از جمله شاگردان ایشان بودهاند، از همین رو بهعنوان یک معلم تار همواره پیگیر آموزش این ساز بوده و کلاسهای خود را بهصورت مستمر برگزار کرد و بیش از شصت سال عمر خود را در این راه سپری کرده است؛با این حال همان گونه که اشاره شد تک نوازیها و مشارکت ایشان در گروه و ساخت چهارمضرابهای زیبا را میتوان نشانهای بر کارهایی ماندگار از ایشان دانست. نکته دیگری که نباید فراموش کرد این است که در آن دورهای که روزگار جوانی استاد ظریف محسوب میشد نوازنده ویرتوز(virtus) تاربودند، کما اینکه فرد دیگری بعد از کلنل علینقی وزیری قادر به اجرای کارهای او نبود بنابراین در چنین شرایطی استاد ظریف نخستین کسی بود که با چنان شفافیت و لحنی که خاص خودش بود کارهای استاد وزیری را اجرا کرد و این آثار از طریق کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شد و اجراها بهگونهای بود که اغلب به آنها گوش میسپردند و تقلید میکردند.
شیوه تار نوازی استاد ظریف بیش از همه تحت تأثیر نوازندگی استاد فرهنگ شریف است و هم خودایشان و هم همسرش به آن اذعان دارند و شاید حتی بتوان او را نوعی فرهنگ شریف امروزی دانست، به هر حال آقای ظریف آشنا و مسلط به ردیفهای موسیقی بودند و در این باره از استاد خود موسی معروفی بهرههای بسیاری بردهاند و این یادگیریها در لحن نوازندگیشان کاملاً مشهود است اجراهایی که قابل دسترس بوده و در یونسکو هم منتشر شده است؛ البته آن زمان که شاگرد آقای معروفی بودند با لحن متفاوتی ساز مینواخت اما بعدها لحن تارش را تغییر داد. همان طور که اشاره شد میتوان گفت که او فرهنگ شریفی است که آگاه به رموز ردیف و نکتههای مرتبط با ردیف است.
درواقع میتوان گفت این لحن را از طریق اجراهای رادیویی آقای شریف کشف کرده و متأثر از آن بوده است. همانطور که اشاره کردم آقای هوشنگ ظریف علاقه و توجه بسیاری هم به امر آموزش داشت و سالهای سال و در دهههای مستمری در هنرستان موسیقی به تدریس موسیقی پرداخته و تا همین اواخر هم این کار ادامه داشت. تسلط بسیار او به نت و آگاهی نسبت به موسیقی مثل زدنی بود، افزون بر این نوازنده ای مسلط و تکنیکال است و از نظر من مهمترین وجه درباره او که همه شاگردانش هم به آن اذعان دارند روش، منش، خصوصیت انسانی و اخلاقی و مهربانانه استاد ظریف است که هرگز از او جدا نشده و نمیشود. بیهیچ اغراق او هنرمندی است بسیار دوست داشتنی، برازنده، خوش لباس و هنرمندی که علاوه بر تسلط و آگاهی زیاد از همه نظر رفتار در خور جایگاه هنریاش را حفظ میکرد؛ آنچنان که همه را تحت تأثیر قرار میدهد. جوانان و نوجوانان سالهای دور، همچون خود من که سر کلاسهای او حضور داشتیم او را استادی مثال زدنی مییافتیم.
کلاسهای دائمی تدریس داشت و با لحن زیبایی ساز میزد، وقتی شاگردانش در کلاسهای او حضور داشتند چهره منزه و پاکیزه و تارنواز مسلطی را پیش روی خود میدیدند و همین مسأله منجر به آنمیشد که ارادت خاصی نسبت به استاد پیدا کنند. بهعنوان مثال خود من که از همدان به تهران آمده بودم و سرکلاسهای شبانهاش حاضر میشدم میدیدم که با وجود اینکه هنرجویان در کلاسهای روزانهاش حضور داشتند، پشت در کلاس صف میبستند و از او دل نمیکندند. او فراتر از استاد همچون پدری دلسوز با شاگردانش رفتار میکرد و بههمین خاطر از جایگاه خاصی برخوردار بود و امروز جای بزرگانی همچون هوشنگ ظریف در فضاهای آموزشی ما بسیار خالیست.
بهطور قطع در تاریخ موسیقی ما، همه استادان و شاگردانش به نیکی از او یاد میکنند و دوست داشتند که استاد ظریف دوباره سی ساله میشد و امکان حضور در کلاسهایش فراهم بود. او طی سالهای زندگی اثرات عمیقی بر موسیقی گذاشته و به همین دلیل همچنین آرزویی مطرح است که ای کاش امکان تداوم فعالیتهایش فراهم بود. ای کاش چنین امکانی فراهم بود که عمر چنین بزرگانی افزایش پیدا میکرد، اما از آن طرف فراموش نکنیم که جامعه قائل به فرد نیست، نسل جوان ترها خواهند آمد و قدم به عرصه میگذارند و جای نسلهای قبلی را پرمیکنند. این را گفتم که بدانیم نباید ناامیدانه به چنین ماجرایی نگاه کنیم، اینکه هماکنون استاد ظریف دوران بازنشستگیاش را سپری میکند نباید بر این مبنا بدانیم که همه چیز از دست رفته است. برعکس حتی باید خوشحال باشیم که شاگردان استاد ظریف و امثال او هستند و راه آنان را ادامه میدهند. در آخر اگر قرار باشد استاد ظریف را تنها در جملهای توصیف کنم او را استادی بسیار مهربان و دوست داشتنی میدانم.