نگاهی کوتاه به سریال «الحشاشین»
هدف چیز دیگری است
مسعود طاهری
فیلمساز، پژوهشگر و نویسنده
در ماه رمضان سریالی در کشورهای عربی عرضه شد که گذشته از وسعت حوزه تأثیر علیه تفکری ساخته شد که امروز در کشورهای عربی تقابل با آن در حال تبدیل شدن به یک ایدئولوژی مذهبی و نژادی است.
اول اینکه سریال به لحاظ پرداخت سینمایی یک اثر ضعیف و دارای اشکالات بزرگ فنی است: دکورها به طرز اعجابآوری از لحاظ تاریخی غلط هستند، دکوپاژ ضعیف، بازیها همان گل درشت عربی و... بنابراین سطح کلی اثر با توجه به بودجهای که در اختیار داشته در مرحله تقلید ابتدایی از تولیدات غربی و پیش از تولید باقی مانده است.
اما مسأله اصلی این است که هدف از ساختن این مجموعه چیست؟ پیش از پاسخ به این سؤال باید اشاره شود که سالها قبل نیز یک سریال با نام «عمر خیام» با همین شکل و تقریباً با همین هدف ساخته شده بود که از قضا از تلویزیون ایران نیز پخش شد؛ نکته مهم اما، شباهت خوانش هر دو مجموعه از تاریخ و نیز برخی تلقیهای اعتقادی است و این همان هدف نهایی هر دو پروژه است. خوانشی که جهان سنی از تاریخ اسلام دارد از خوانش شیعی در بسیاری از برهههای تاریخی کاملاً متفاوت است، سطح اختلاف این خوانشها گاه بهحدی است که گویی در دو پارادایم مختلف شکل میگیرند. لذا این دو نوع خوانش در بسیاری جاها در مقابل کل و اساس هم قرار میگیرند نه علیه یک فرقه خاص همدیگر و هرازچندگاهی در قالب این نوع سریالها سردرمیآورد.
از آنجا که تشیع امامی هم دارای پایگاه اجتماعی قوی در کشورهای عربی است و هم به لحاظ سیاسی بنیه قوی دارد، روایت سنی سعی میکند خود را چندان در مواجهه با آن قرار ندهد، تشیع زیدی هم هر چند اساساً دیدگاههای بنیادینی چه در روایت تاریخی و چه در کلام یا فقه ندارد، در حال حاضر اما به واسطه قدرت سیاسی و نظامی که در یمن دارد، حمایتگر مالی و ایدئولوژیک چنین سریالهایی حاضر نیست فعلاً خود را با آنها دراندازد، به خصوص با پیمانی که اخیراً در خاورمیانه میان دو طرف بزرگ ماجرا در ترک مخاصمه بسته شده در این عدم تقابل رسانهای نیز بیتأثیر نیست.
میماند فرقه مهم دیگر یعنی اسماعیلی که چند ویژگی دارد: اولاً دارای قوه قاهره سیاسی در هیچ کشوری نیست، ثانیاً تاریخی دارند که برخلاف مشی امروزشان که بیشتر آکادمیک، عالمانه و تقریباً غیرسیاسی است اما در برهههای مختلف تاریخی بهخصوص دوره حسن صباح یک فعالیت کاملاً عملگرا و پراگماتیستی داشتند که در مواردی به نوعی رادیکالیسم کشیده میشد که میتواند مورد انتقاد انواع دیدگاههای مدرن امروزی باشد، بنابراین هدف خوبی برای اینگونه حمله رسانهای است. بنابراین هجوم به آنها از همینجا شروع میشود، اما فقط به آنها اکتفا نمیشود و اساساً پای کل تشیع به میان کشیده میشود. این حمله از اتهام به تلقیهای متفاوت تاریخی به شیعه صرفنظر از اینکه کدام فرقه باشد تا اتهاماتی نظیر ایجاد انحرافات گسترده در دین اعم از کلانباورها (:اصول) و باورهای خرد (:فروع) که در این سریال به آنها اشاره میشود، تداوم مییابد. شاید چالشبرانگیزترین آموزه شیعه آموزه مهدویت است که دیگر نه برای دنیای سنی که برای کل جریانهای بزرگتر دنیا نیز حساسیتبرانگیز شده که خود را در سینمای جهان به وضوح در آثاری چون تلماسه نشان داده است، هر چند اسماعیلیه از قرنها پیش و بااعتقاد به یک امام ظاهر از این آموزه دست برداشت اما در حمله ظاهری به اسماعیلیه عملاً به بنیانهای همین آموزه در سریال الحشاشین هم به صورت گل درشت و رو این هجمهها وارد میشود. لذا هدف گویی نه فقط یک روایت مجعول تاریخی که کارزاری برای جدل، تخریب و نوعی ردیهنویسی قرون وسطایی علیه همه آموزههای شیعی است.
یکی از مهمترین پیامهای تفکری که در پشت این سریال مستور است، بحرانی است که در به وجود آمدن تفکرهای افراطی مانند داعش دچارش شدند، بنابراین سعی میکنند با چشمپوشی از سرچشمهها و تبار سنی خود مسأله مانند آثار ابن تیمیه، تبار این تفکرات افراطی را در فرقههایی مانند اسماعیلی و در لایهای عمیقتر در مضامین بنیادین شیعی نشان دهند.خدمات علمی اسماعیلیان به کل تمدن اسلامی برای همه تاریخپژوهان اسلامی بیبدیل است، علیرغم پاکسازی وسیع و گسترده کتب و تراث مکتوب اسماعیلی در دورههای مختلف بویژه دو مقطع کتابسوزی محمود غزنوی در ری و هلاکو در الموت، همین آثار علمی برجای مانده از اسماعیلیان نیز از چنان قوت و استحکامی برخوردار هستند که نقششان در رشد فکری و علمی تمدن اسلام غیرقابل انکار است. شاید خوانش تاریخی که ما امروزه داریم، میتواند کاملاً متفاوت از هم باشد اما وقتی در قالب رسانه و سریال داستانی و در خدمت یک ایدئولوژی مذهبی یا ژئوپلیتیکی درمیآید میشود نوعی حمله و هجمه فرهنگی.