آن سوی دیوار کلیشهها
امید نجوان
منتقد سینما
این روزها که کلیشهها مثل موریانه از سر و روی سینما بالا میروند و دیگر بهندرت میتوان فیلمی یافت که مخاطبان جدی را تحت تأثیر قرار داده و شگفتزده کند، مطالعه اثرِ کمحجم اما جذاب و خواندنی «کتاب کوچک کلیشههای هالیوود» میتواند پیشنهاد مفرح و در عین حال سرگرمکننده و آموزندهای باشد. خصوصاً به این خاطر که اینبار عنوان «کتاب» بخشی از اسم اصلی آن نیز هست و در حقیقت در این نامگذاری، جدا از اشاره به کوچک و کمورق بودن اثر، به موضوع محوری (کلیشههای هالیوود) و موضوع جنبی (اشاره به خلاصه قراردادهای منسوخ شده در فیلمها) نیز اشاره شده است. ضمن اینکه ستاره اصلی این نامگذاری جذاب و عجیب را میتوان مرحوم راجر ایبرت، منتقد سرشناس و بینالمللی سینمای امریکا دانست. نویسندهای که در فصل مقدمه همین کتاب نوشته: «شما به اندازه کافی فیلم دیدهاید که بتوانید نکاتی را در آنها متوجه شوید. به طور مثال هر بار که یک صحنه تعقیب و گریز در محلهای بیگانه و غریب رخ میدهد، یک سبد میوه واژگون میشود یا هر جا که قهرمان فیلم یک نگهبان ارتش آلمان نازی را از پا درآورده و یونیفرم او را به تن میکند، یونیفرم مورد اشاره کاملاً اندازه اوست!»
ایبرت از این رهگذر میکوشد به نکتهها و کلیشههایی اشاره کند که شاید بهظاهر از توانایی سرگرم کردن تماشاگران عادی و معمولی سینما برخوردار باشند اما به طور حتم برای مخاطبان حرفهای و سینماروهای قدیمی، کمی قابل پیشبینی و طبعاً بیهوده و آزاردهنده است؛ کلیشههایی که به تعبیر خود ایبرت، در بسیاری موارد کار را به جایی رساندهاند که فیلمها را پر از احمقها کردهاند: «و اگر تمام کاراکترهای فیلم احمق نبودند داستان فیلم در عرض پنج دقیقه به پایان میرسید!»
«کتاب کوچک کلیشههای هالیوود» به همت اردوان وزیری به فارسی روان و قابل فهم (برای اغلب خوانندگان) ترجمه و در وانفسای امروز صنعت نشر توسط انتشارات چتر فیروزه به بازار عرضه شده است. البته در کتاب مورد بحث، جای مقدمه مترجم و توضیحات او درباره نحوه انتخاب و همچنین چالشهای احتمالی چنین ترجمهای بسیار خالی است اما این نکته در کنار اشاره به کیفیت نهچندان قابل قبول چاپ عکسها و متن اصلی، از امتیازهای شاخص و اصلی «کتاب کوچک کلیشهها...» نمیکاهد.
این کتاب به شهادت راجر ایبرت، از اساس بر پایه «طرح داستانی احمقانه» بنا شده است. نظریهای که یک نویسنده داستانهای علمی، تخیلی به نام جیمز بلیش مبلغ آن بود و به گفته ایبرت به طور مشخص بر مبنای این واقعیت تلخ بنا شده که دور از جان خوانندهها «همه احمق هستند» و «در غیر این صورت داستان بهسرعت تمام میشد یا اصلاً شکل نمیگرفت!»
ایبرت در ابتدای مقدمه این کتاب که جمعآوری بیش از چهارصد مدخل مختلف (حاصل اظهارنظر سینماروها، خوانندگان نقد فیلم و البته بررسیهای موشکافانه خود او) را در بر میگیرد، نوشته است: «شاید همین موضوع بود که من را در مسیر تبدیل شدن به یک منتقد فیلم هدایت کرد و به این نتیجه حیرتآور رهنمون شد که همیشه فیلمها و کتابهایی را ترجیح بدهم که شخصیتهای آن در بیشتر موارد دستکم به اندازه خودم زرنگ و باهوش باشند.» و در پایان همین صفحات نیز برای اثبات این ادعا «یکی از غرورآمیزترین لحظات فعالیت حرفهای خود» را مثال آورده است. جایی که او بهعنوان منتقد فیلم در سالن سینما حضور داشته و یکی از تماشاگران کنار دست او به محض رسیدن به سکانس تعقیب و گریز، فریاد زده و با صدای بلند گفته: «باز دوباره سبد میوه!»
منتقد سینما
این روزها که کلیشهها مثل موریانه از سر و روی سینما بالا میروند و دیگر بهندرت میتوان فیلمی یافت که مخاطبان جدی را تحت تأثیر قرار داده و شگفتزده کند، مطالعه اثرِ کمحجم اما جذاب و خواندنی «کتاب کوچک کلیشههای هالیوود» میتواند پیشنهاد مفرح و در عین حال سرگرمکننده و آموزندهای باشد. خصوصاً به این خاطر که اینبار عنوان «کتاب» بخشی از اسم اصلی آن نیز هست و در حقیقت در این نامگذاری، جدا از اشاره به کوچک و کمورق بودن اثر، به موضوع محوری (کلیشههای هالیوود) و موضوع جنبی (اشاره به خلاصه قراردادهای منسوخ شده در فیلمها) نیز اشاره شده است. ضمن اینکه ستاره اصلی این نامگذاری جذاب و عجیب را میتوان مرحوم راجر ایبرت، منتقد سرشناس و بینالمللی سینمای امریکا دانست. نویسندهای که در فصل مقدمه همین کتاب نوشته: «شما به اندازه کافی فیلم دیدهاید که بتوانید نکاتی را در آنها متوجه شوید. به طور مثال هر بار که یک صحنه تعقیب و گریز در محلهای بیگانه و غریب رخ میدهد، یک سبد میوه واژگون میشود یا هر جا که قهرمان فیلم یک نگهبان ارتش آلمان نازی را از پا درآورده و یونیفرم او را به تن میکند، یونیفرم مورد اشاره کاملاً اندازه اوست!»
ایبرت از این رهگذر میکوشد به نکتهها و کلیشههایی اشاره کند که شاید بهظاهر از توانایی سرگرم کردن تماشاگران عادی و معمولی سینما برخوردار باشند اما به طور حتم برای مخاطبان حرفهای و سینماروهای قدیمی، کمی قابل پیشبینی و طبعاً بیهوده و آزاردهنده است؛ کلیشههایی که به تعبیر خود ایبرت، در بسیاری موارد کار را به جایی رساندهاند که فیلمها را پر از احمقها کردهاند: «و اگر تمام کاراکترهای فیلم احمق نبودند داستان فیلم در عرض پنج دقیقه به پایان میرسید!»
«کتاب کوچک کلیشههای هالیوود» به همت اردوان وزیری به فارسی روان و قابل فهم (برای اغلب خوانندگان) ترجمه و در وانفسای امروز صنعت نشر توسط انتشارات چتر فیروزه به بازار عرضه شده است. البته در کتاب مورد بحث، جای مقدمه مترجم و توضیحات او درباره نحوه انتخاب و همچنین چالشهای احتمالی چنین ترجمهای بسیار خالی است اما این نکته در کنار اشاره به کیفیت نهچندان قابل قبول چاپ عکسها و متن اصلی، از امتیازهای شاخص و اصلی «کتاب کوچک کلیشهها...» نمیکاهد.
این کتاب به شهادت راجر ایبرت، از اساس بر پایه «طرح داستانی احمقانه» بنا شده است. نظریهای که یک نویسنده داستانهای علمی، تخیلی به نام جیمز بلیش مبلغ آن بود و به گفته ایبرت به طور مشخص بر مبنای این واقعیت تلخ بنا شده که دور از جان خوانندهها «همه احمق هستند» و «در غیر این صورت داستان بهسرعت تمام میشد یا اصلاً شکل نمیگرفت!»
ایبرت در ابتدای مقدمه این کتاب که جمعآوری بیش از چهارصد مدخل مختلف (حاصل اظهارنظر سینماروها، خوانندگان نقد فیلم و البته بررسیهای موشکافانه خود او) را در بر میگیرد، نوشته است: «شاید همین موضوع بود که من را در مسیر تبدیل شدن به یک منتقد فیلم هدایت کرد و به این نتیجه حیرتآور رهنمون شد که همیشه فیلمها و کتابهایی را ترجیح بدهم که شخصیتهای آن در بیشتر موارد دستکم به اندازه خودم زرنگ و باهوش باشند.» و در پایان همین صفحات نیز برای اثبات این ادعا «یکی از غرورآمیزترین لحظات فعالیت حرفهای خود» را مثال آورده است. جایی که او بهعنوان منتقد فیلم در سالن سینما حضور داشته و یکی از تماشاگران کنار دست او به محض رسیدن به سکانس تعقیب و گریز، فریاد زده و با صدای بلند گفته: «باز دوباره سبد میوه!»


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه