نیمسال تحصیلی اول سال 88 بود که 11 دانشجوی رشته عمران دورهم جمع شدند و تصمیم گرفتند در یک محله حاشیهنشین دورهم برای حل آسیبهای اجتماعی فعالیت کنند. دوران دانشجویی این جمع 11 نفره که گاهی از این تعداد بیشتر و گاهی کمتر میشد در همین مسیر طی میشود. حیدر قائدی مسئول گروه جهادی شهید برونسی، برگزیده چهارمین جشنواره ملی جهادگران از فعالیتهای این گروه جهادی برایمان تعریف میکند و میگوید: «جمع کوچک جهادی ما کارهای کوچک برای محرومیتزدایی را به هر طریقی که فکرش را بکنید ادامه میداد، بعد از مدتی چشممان را باز کردیم و دیدیم که در حال برگزاری اردوهای هجرت از این شهر به آن شهر و از این استان به آن استان هستیم. اهل استان بوشهر بودیم ولی در خوزستان، کهگیلویه و بویراحمد، و فارس به مردم مناطق کمتربرخوردار خدمترسانی میکردیم. هر نوع فعالیتی که فکرش را بکنید توسط بچههای ما انجام میشد؛ حمام میساختیم، برای نیازمندان ارزاق پخش میکردیم، خانه میساختیم، کانال آبرسانی ایجاد میکردیم، هیأت مذهبی برپا میکردیم، فیلم سینمایی و انیمیشن اکران میکردیم و تمام توان و زمان خودمان را وقف این کار کرده بودیم.»
تحلیل روند دهساله
ده سالی به همین منوال پیش میرود و این جمع بزرگتر و بزرگتر میشود. اوایل سال 98 همزمان با مطرحشدن گام دوم انقلاب، این جمع تصمیم میگیرد که از زحمات دهساله هر فردی که خالصانه طی این مدت فعالیت کرده است در قالب یک همایش تجلیل کنند. اما همین تصمیم سرنوشت و مسیر این گروه را تغییر میدهد. قائدی میگوید: « درون گروه خودمان تصمیم گرفتیم از بچههای جهادی که طی یک دهه در این سفرها با ما همراهی و در خدمترسانی مشارکت میکردند، تشکر کنیم. با توجه به این تصمیم، نیاز شد که فرایند تشکیل گروه و مسیر طی شده در این ده سال را یکبار با هم مرور کنیم. در واقع ناخودآگاه مجبور به تحلیل روند فعالیتها و ارزیابی عملکرد شدیم. نتیجه اما عجیب بود؛ هر چه بیشتر بررسی میکردیم، ناامیدتر میشدیم. ما طی این ده سال در عرصههای مختلفی خدمت کردیم، ولی در هیچکدام از این مناطق نتوانسته بودیم یک مسأله را به صورت ریشهای حل کنیم. در واقع ما شب و روز از زندگیمان گذشته بودیم ولی حاصل کار رضایتبخش نبود.»
با توجه به نتیجه این ارزیابی و تحلیل قرار میشود تا یک محور و یک راهبرد مشخص از این به بعد چشمانداز گروه جهادی قرار بگیرد. در همین لحظه گروه جهادی شهید برونسی شکل میگیرد، مجموعهای که تا آن لحظه هیچ اسم مشخصی نداشته و در هر هجرت به اسم یک شهید نامگذاری میشده است اکنون نیاز به یک برند و اسم مشخص برای ادامه فعالیتهای خود دارد. قائدی در این مورد توضیح میدهد: «ابتدای راه اسم نداشتیم و در هر هجرت یا پروژه به یک اسم خودمان را صدا میکردیم؛ گاهی شهید میرسنجری، گاهی از شهدای معروف صدر اسلام، گاهی به اسم یک شهید از محلهی خودمان. ولی هیچ اسم نهایی نشده بود. ایام فاطمیه بود و ما در یکی از محلات کمتربرخوردار بوشهر بیتالزهرا(س) را راه انداخته بودیم. بعد از برگزاری اولین هیأت در این بیتالزهرا(س) قرار شد که برای گروهمان اسم انتخاب کنیم. به فاصله یک یا دو روز در مناطق عملیاتی جنوب پروژه عمرانی جهادی را قبول کردیم و به منطقه رفتیم تا شروع به کارکنیم. کار عمرانی میکردیم و همزمان کتاب خاکهای نرم کوشک را میخواندیم. این کتاب در مورد شهیدی است که به حضرت زهرا(س) بسیار ارادت دارد و در همه کارهایش از این بانو مدد میگیرد. جالبتر اینکه این شهید یک بنای ساده بوده است که تبدیل به فرمانده بزرگی میشود. کتاب ایشان را که خواندیم، همه با هم متحدالرأی تصمیم گرفتیم نام این شهید را به اسم گروه انتخاب کنیم. اسم گروه جهادی ما شد «گروه جهادی شهید برونسی» و تمام برکات گروهمان از برکت اسم این شهید است.»
اصلاح روند پیشرفت گروه جهادی
قائدی میگوید: گامبهگام در راه پیشرفت و بهبود عملکرد گروه جهادی پیش رفتیم. گام بعدی انتخاب محور فعالیت بود؛ رویکردهای مختلفی مثل هجرتمحور، محلهمحور، منطقهمحور، هیأتمحور و خیریهمحور تحلیل شد و در نهایت رویکرد منطقهمحور با راهبرد پیشرفت و آبادانی انتخاب شد.
گام سوم انتخاب منطقه مناسب بود. مناطق مختلف را بررسی کردیم و تنها منطقهای که مورد شناخت کامل ما بود و عملیات موفقتری در آن میتوانستیم رقم بزنیم، همان منطقهای بود که در آن زندگی میکردیم. با تحلیل این مسائل منطقهای را بهعنوان منطقه هدف انتخاب کردیم، منطقهای که نیاز به سفر راه دور نداشت و ما مستمر میتوانستیم خدمترسانی کنیم. این منطقه بر اثر توسعه شهری و تکنولوژیکی بافت بومی خود را از دست داده است. در این منطقه انواع و اقسام نیروگاه، مناطق ویژه اقتصادی و کارخانهها قرار گرفتند و تعداد زیادی مهاجر رهسپار آن شدهاند. به همه این دلایل این منطقه اکنون فقط 25 درصد بومی و 75 درصد غیربومی را در خود اسکان داده است. همین امر این منطقه را برای ما جذابتر کرد.
پژوهش علمی زیربنای بهبود عملکرد
پس از انتخاب منطقه باید به بررسی دقیق و علمی این منطقه میپرداختیم و این گام چهارم ما بود. طبق روند معمول پژوهش اول ما به سمت مسئولین مانند فرماندار، بخشدار، دهیار و... رفتیم ولی از این روش اطلاعات مهمی گیر ما نیامد. بعد از آن به سمت معتمدین محلی رفتیم و باز هم اطلاعات محدودی به دست آوردیم که دقت لازم را هم نداشت. مجبور بودیم از روشهای میدانی برای کسب اطلاعات استفاده کنیم. ما آمده بودیم تا مشکلات را ریشهای حل کنیم و نیاز به اطلاعات دقیق داشتیم. آستینها را بالا زدیم و وارد میدان شدیم. شناسایی پلاک به پلاک و خانه به خانه بهترین راه برای به دست آوردن اطلاعات بود. از آنجا که منطقه بزرگی است، این کار بسیار سخت و سنگین بود. به همین دلیل شناسایی را به 6 قسمت تقسیم کردیم و برای هر قسمت یک نفر را مسئول منطقه یا پهنه قرار دادیم. در ادامه راه و بعد از انجام شناسایی، یک شهردار و یک بانویار هم برای منطقه انتخاب کردیم که خودشان در آن محل و حتی در آن کوچه زندگی میکردند؛ که بافت کوچه را می شناختند، اهالی کوچه را میشناختند و نیازهای مردم کوچه را می دانستند. هشت مشاور برتر ملی در عرصههای پیشرفت نیز به ما در این ارزیابیها کمک میکردند.
بهجایی رسیدیم که اطلاعات بسیار زیادی را به دست آورده بودیم و نیاز به بستری بود که بتواند این حجم از اطلاعات را تحلیل و گزارشدهی کند. این گام پنجم ما بود که از نرمافزارهای مدیریت پروژه مختلف یکی را انتخاب کنیم. انواع مختلف را تست کردیم و در نهایت با کمک یک نرمافزار مدیریت پروژه معروف بستر قدرتمندی برای گرفتن خروجی و گزارش لحظهای برای ما مهیا شد. این اتفاق بستر تسلط ما بر اطلاعات منطقه شد. در حال حاضر 70 درصد منطقه کاملاً شناسایی شده و با کمک نرمافزار قابل تحلیل و گزارشدهی است. یعنی ما بهروز میدانیم که در فلان منطقه، در کدام کوچه چه آسیبی وجود دارد، چه مشاغل خانگی و چه توانمندیهای فردی و گروهی نیز در آن موجود است. یا بیشتر بخواهم توضیح دهم، پروژههای مختلفی که از طرف مراکز و بنیادهای حامی مستضعفان ارائه میشود ما بهراحتی از بین اطلاعات جمعآوریشده خروجی میگیریم و پروژه را کاملاً علمی قبول کرده و پیش میبریم. حتی مصداقیتر بخواهم بگویم مثلاً یک خیر در تهران نذر میکند جهاز یک دختر یتیم را بدهد، اشراف اطلاعاتی ما به این حد است که می دانیم 5 دختر یتیم داریم که در شرف ازدواج هستند و به دلیل مشکلات تأمین جهیزیه هنوز به منزل تأهل وارد نشدهاند. این اشراف اطلاعاتی و توانایی پردازش در لحظه اطلاعات یک منطقه نسبتاً بزرگ، مزیت گروه جهادی شهید برونسی است.
گام ششم هم طراحی نقشه پیشرفت و آبادانی منطقه بود که 4 سال طول کشید و در حال حاضر گروه شهید برونسی به یک حلقه میانی بین مردم و مسئولین مربوطه تبدیل شده است.
با توجه به حجم کار و نفر- ساعتی که برای شناسایی منطقه مورد استفاده قرار گرفت و موفقیتی که در توسعه منطقه به دست آوردیم، این تجربه را در قالب یک طرح موفق به جشنواره ملی جهادگران ارسال کردیم. از بین 8000 طرح رسیده به دبیرخانه این جشنواره، طرح قرارگاه جهادی شهید برونسی طرح برگزیده انتخاب شد.
یک اتفاق جالب و شاید خندهدار که از این مراحل عرض کنم این است، سال 97 و 98 که شناسایی منطقهمحور را انجام میدادیم، تعدادی از بچههای گروه هم خانمها و هم آقایان را میفرستادیم این نهاد و این سازمان که اطلاعات منطقه را دربیاوریم. شهرداری، فرمانداری، بخشداری، همه را میرفتیم. یک نمونه فرم داشتیم که سؤالات مشخص و دقیق و پژوهشی داشت برای کسب اطلاعات که این خانمها و آقایان حین مراجعه به آن سازمان پر میکردند. جالب بود که این فرمها در هر سازمان داده متفاوتی به ما میداد! مثلاً میزان جمعیت منطقه چقدر است؟ این به نظر میرسد که با توجه به سرشماریها باید عدد مشخصی داشته باشد ولی اینطور نبود، هر کدام از این ارگانها یک عدد به ما اعلام میکردند. از این دست تفاوتها زیاد بود و ما در تحلیل منطقه به مشکل برمیخوردیم. ما 6 ماه با چالش این تفاوت اطلاعات درگیر بودیم. نمیدانم اشتباه کردیم یا کار درستی بود، ولی بعد گفتیم عیب ندارد ما می رویم به سمت معتمدین و فعالان اجتماعی منطقه و اینطوری اطلاعات دقیقتری به دست میآوریم. اکثراً سعی میکردیم افراد مطلع با گرایشهای انقلابی را انتخاب کنیم و باز هم جالب است که بگویم به نتیجه دلخواه نرسیدیم. یک سال وقت از دست رفت و ما خودمان کف میدان وارد عمل شدیم و اطلاعات دقیقی را به دست آوردیم، این وسواس در جمعآوری اطلاعات دقیق، الان ما را مرجع آماری اطلاعاتی منطقه کرده است.
سال 99 بود که در رویداد گنج خوزستان با احمد نوروزی آشنا شدم، ایشان در منطقه خودشان بررسی و پایش انجام داده بودند. 700 سنجه هم از ایشان گرفتیم و اینها را پس از جلسات مختلف گزینش و بومی کردیم و راحتتر توانستیم محلات را پلاک به پلاک شناسایی کنیم. این چالش شناسایی اینطور برای ما حل شد. هر خانواده با دیدگاه خودش شناختی را که از محله داشت در قالب این سنجهها توضیح میداد. 7500 خانوار را اینطوری جمعآوری اطلاعات کردیم. اطلاعاتی که قابل ارجاع و تصمیمسازی است. بهطور مثال عرض کنم که مثلاً تعداد معتادین منطقه را سازمان هدف میگفت 190 نفر ولی در بررسی و پایش خانه به خانه ما 700 معتاد را شناسایی کردیم.
شبکهسازی بهعنوان کاتالیزگر
سالها بود که در مورد معضلات اجتماعی منطقه با مسئولین صحبت میکردیم و سازمانهای مختلف جلساتی را با گروه ما و سایر فعالین برگزار میکردند و طبق معمول خروجی نداشت. حتی اینطور شده بود که متوقع شده بودند و میگفتند پیگیری مسائل اجتماعی وظیفه گروههای جهادی است! کار این سازمانها و نخبگان شده بود برگزاری جلسات و برنامههای فرهنگی، گزارشی که هیچ نتیجهای هم نداشت. همینطوری مشکلات روی مشکلات تلنبار میشد و هیچ راهکار و برنامهریزی وجود نداشت و بیتوجهی به این مسائل بر نخبگان چیره شده بود. ما به این نتیجه رسیدیم که کلاً شاید همین نخبگان و سازمانهای منطقه اهم مشکل ما هستند. برای همین در فرایند چندساله خودمان فهمیدیم که باید روی پای خودمان بایستیم و اگر موتور محرک اصلاح شرایط منطقه ما نباشیم هیچکسی از بیرون برای ما کاری انجام نمیدهد. ما آمدیم و فراخوان دادیم و در تمام محلات افراد دغدغهمند و به بیانی نخبه محلی را شناسایی کردیم. در ابتدا این افراد چون در عمق مشکلات محله وجود داشتند با ما به چالش میخوردند و از ما مطالبه میکردند و همراهکردنشان برای ما کار سختی بود. طول کشید، سخت بود، آموزش نیاز داشت، ولی بعد از چند ماه ما یک جمع یکدست از محلات مختلف داشتیم که میتوانستند پیگیر کار محله خودشان شوند. به آنها در منطقه خودشان جایگاه اجتماعی و مسئولیت دادیم و چون این افراد مسلط بودند بر مشکلات منطقه و همچنین مردم از آنها شناخت داشتند کارها با سرعت معجزهآسایی جلو افتاد. اکنون ما یک تیم نخبگان محلی داریم و خودشان بر اساس مشکلات منطقه برنامههای فرهنگی اجتماعی طراحی میکنند، اجرا میکنند و کمکی هم از گروه جهادی ما نیاز داشته باشند ما پشتیبانی میکنیم. اگر خودمان با نفرات گروه جهادی خودمان میخواستیم برای مشکلات اقدام کنیم چند مشکل به وجود میآمد؛ ما مسلط بر محله نبودیم، تعدادمان کم بود، مردم سخت ما را قبول میکردند و این تشکیلات و شبکهسازی کاتالیزور پیشرفت منطقه شد.
فعالیتهای جانبی
این یک خلاصه از زحمات بیش از 14 ساله جمعی از جهادگران بوشهری در مجموعه جهادی شهید برونسی بود. گروهی که اکنون آنچنان در دل مردم منطقه جا کرده است که فرزندان دختر و پسر خود را برای تربیت و رشد به آنها میسپارند. این جهادگران هم کم نمیگذارند و برای همه ردههای سنی کارگاه و دوره و مشاوره برگزار میکنند. دوره آموزشی مادر خانواده و دختر خانواده، دوره اعتمادبهنفس، مهارتهای زندگی، خودشناسی، هنر زن بودن برای دختران و برای پدر و پسر خانواده هم از طریق مسجد و هیأت همسرداری، سبک زندگی و مهارتهای زندگی آموزش داده میشود.دختران در این گروه همه این آموزشهای لازم را میبینند تا آماده وارد جامعه بشوند. آموزشهای روانشناسی، عقیدتی و حتی آموزش کامپیوتر و خیاطی.
جهادگران این گروه مهمترین تمایز فعالیتهای خودشان را جامع بودن، مردم پایه بودن، تمرکز عملیاتی داشتن، اولویت بر مستضعفان، مسألهمحور و نهادساز بودن میدانند. مهمترین هدف برای آنان در این پایداری امنیت اجتماعی با مشارکت هستههای مردمی، حل مشکلات مردم است.