در پنجم بهمن ۱۳۶۵ میان صدای توپ و تانک و موشک دختری از دیار آبادان به دنیا آمد و «آیه حمداوی» نام گرفت. پدرش فارغالتحصیل رشته نیروی دریایی از ایتالیا و راننده هاورکرافت بود، به دلیل شغل ارتشی پدر، آیه سالهای تحصیل خود را در جزیره خارک، بندر ماهشهر، بندر امام، اهواز، تهران و بندرعباس گذراند و تقریباً هرسال از شهری به شهر دیگر در سفر بود.
در ایام دبیرستان آیه در نمایشگاه با مفهوم بازیافت آشنا شد، با تحقیق درباره بازیافت بهطورجدی این عمل را شروع کرد. در همان دوران کاغذهای باطله و... خود را جمعآوری و زیر تخت انبار میکرد، از همکلاسیهایش نیز کاغذ میگرفت و به ذخیره زیر تخت خود اضافه میکرد؛ بااینکه خانواده با این عمل مخالفت میکردند و میگفتند: «آشغالجمعکنی؟» آیه باز هم به این کار ادامه میداد.
پس از اتمام دبیرستان و اخذ مدرک دیپلم، آیه تصمیم گرفت مثل پدر به ایتالیا مهاجرت کند و در آن کشور ادامه تحصیل بدهد. به دلیل روابط حسنه بین ایران و ایتالیا سختگیری زیادی برای قبول درخواست نبود، فقط بلد بودن زبان ایتالیایی شرط لازم بود، آیه مثل سایر دانشجوهای ایرانی بهقصد تحصیل در رشته کشاورزی و زیتونشناسی به این کشور رفت، اما دست روزگار چیز دیگری رقم زد و او در شهر رم به تحصیل زیستشناسی پرداخت. پس از ۴ سال تحصیل به ایران بازگشت و به دلیل علاقه زیاد به زبان ایتالیایی رشته مترجمی را برای ادامه تحصیل در ایران انتخاب کرد. او در این سالها ازدواج کرد، برای زندگی به شیراز مهاجرت کرد و مدیر یک آژانس گردشگری شد که در کنار آن به تدریس ایتالیایی نیز میپرداخت.
همهچیز بهخوبی و خوشی در حال اتفاق افتادن بود که ناگهان آیه متوجه شد به بیماری لوپوس مبتلاست. با این اتفاق برخلاف سایرین، آیه روحیه خود را از دست نداد و با یوگا و ورزش و رژیم غذایی سالم به زندگی ادامه داد و پس از آشنایی با طب سنتی، با یک روند درمانی ششماهه بهسلامت جسمی رسید.
با درمان و یافتن راهکارهای آن، به انجمنهای لوپوس سر زد تا از تجربه خود در این زمینه صحبت کند، تجربیاتی که مهمترین عامل در آن، مصرف مواد غذایی سالم بود؛ اما پرسش اصلی این است که مواد غذایی سالم و ارگانیک را به چه صورت باید تهیه کرد؟ در شیراز تنها یک مغازه برای فروش مواد غذایی ارگانیک وجود داشت و این، کار را برای مبتلایان سخت میکرد. پس آیه سفر خود را برای یافتن منابع تهیه مواد غذایی شروع کرد.
تمرکز اصلی خود را بر روی نان گذاشت، زیرا نان قوت غالب سفره ایرانیان است. بااینکه شیراز بهترین گندم را داشت اما نان خوبی نداشت؛ به همین دلیل یک سال کامل به نانگردی و سفرهای استانی پرداخت. پس از آن در تابستان ۹۷ به مازندران سفر کرد و با نانی معطر و لذیذ روبرو شد؛ اما این نان نه با آرد سفید و نه با سبوس گندم پخت میشد.
او اینترنت را در جستجوی همین نان زیر و رو کرد که ناگهان به تیتری با عنوان «مازندران کمربند سرطان گوارش ایران» روبرو شد. با تعجب فراوان به تحقیق پرداخت، او به مازندران سفرکرده بود چون فکر میکرد با هوای خوب و طبیعت زیبای مازندران میتواند به بهبود بیماری خود کمک کند؛ اما تمامی محصولات غذایی مازندران به دلیل آلودگی به شیرآبههای صنعتی، بیمارستانی، شیمیایی و … نهتنها بهسلامت کمک نمیکند بلکه دستگاه گوارشی انسان را در شرف نابودی قرار میدهد.
آیه با تفکر در این موضوع دریافت که پیدا کردن مواد غذایی سالم و ارگانیک هدف اصلی نیست؛ بلکه محصول سالم در گروی محیط زیستی سالم است و برای داشتن مواذ غذایی سلامت باید فکری به حال زبالهها و شیرآبه آن کرد.
کمی بعد بحرانی دیگر سر از شکاف تاریخ در آورد. محصولات بهداشتی و سلولزی مورد تحریم قرار گرفت، کمیاب شدن پوشک بچه، دستمالکاغذی، گوش پاککن و … باعث شده بود قیمت آن سر به فلک بکشد. پس از این اتفاق آیه گفت: «نباید تسلیم شوم» این اتفاق سال قبل هم برای رب گوجهفرنگی افتاد، سال قبلتر هم برای سیبزمینی، قبلتر از آن پیاز، قبلتر از آن نیز برای قند و شکر. جستجوی خود را برای محصولی جایگزین آغاز کرد، باکمی تحقیق فهمید که میتوان محصولات پارچهای را جایگزین محصولات یکبارمصرف کرد.
باکمی جستجوی بیشتر به کمپینی برخورد کرد که «پسماند صفر» نام داشت، ایده اولیه این کمپین را یک خانم فرانسوی - آمریکایی در سال ۲۰۰۰ مطرح کرده بود که با جایگزینی محصولات پلاستیکی یکبارمصرف با محصولات پارچهای، شیشهای و … میتوان به تولید زباله صفر در زندگی دست پیدا کرد. این کمپین، فصلی نو در زندگی آیه حمداوی بود و روند زندگی محیطزیستمحورانه او را دچار تغییر و تحول کرد.