از کمیساریای عالی تا برق
دبیرستان در درس ریاضی خیلی قوی بودم. یادم میآید سوم دبیرستان علیرغم اینکه بمباران بود و ما هم ساکن روستا بودیم در کل سطح آذربایجانغربی اولین نمره ریاضی را در امتحان نهایی کسب کردم. برخلاف میل باطنیام که به رشته پزشکی علاقهمند بودم، با اصرار خانواده به سمت کنکور ریاضی سوق پیدا کردم. سه رفیق بودیم که رشته کمیساریای عالی فرماندهی نیروی دریایی را انتخاب کردیم. پدرم چون نظامی بود از انتخاب این رشته مخالفت کرد. به ناچار سمت رشتههای فنی رفتم. بین دو رشته مهندسی عمران و برق باید یکی را انتخاب میکردم. در کودکی دو بار دچار برق گرفتگی شده بودم برای همین از رشته برق بدم میآمد. بازهم فشار اطرافیان چربید و به بهانه اینکه رشته عمران اشباع شده است به ناچار به سمت رشته برق رفتم. بورسیه وزارت نیرو در رشته برق قدرت شدم. در دانشگاه هم گفتند کسانی که نمرهشان بالا است گرایش قدرت و برعکس کسانی که نمرهشان پایین است گرایش توزیع را انتخاب کنند.
ساعت دیواری هدیه وزیر
چون بورسیه وزارت نیرو بودم بعد از دانشگاه در سال 1377 استخدام وزارت نیرو شدم. چون بعد از مدتی علاوه بر کار در وزارت نیرو کار آزادی هم در شهر ارومیه مرتبط با رشته برق شروع کردم. چون پستهای آذربایجان غربی اشباع شده بود و نیاز نداشتند به اجبار جذب برق منطقهای باختر، یعنی اراک، همدان و لرستان شدم. در کمتر از شش ماه سرپرست پست شدم و بعد از دو سال سرپرست ناحیه نهاوند، ملایر و جوکار شدم. دو و نیم سال در نهاوند ماندم. پدرم بیمار و در نهایت فوت شد. به همین جهت به ارومیه انتقالی گرفتم. در این ایام ازدواج کردم و در بدو ورودم به ارومیه سه ماه روی دستورالعملهای ایمنی که پنجاه سال پیش تدوین شده بود کار کرده و چهار ایراد اساسی را بازتدوین کردم. وزیر نیرو به پاس سه ماه تلاش شبانهروزیام یک تقدیرنامه به همراه یک ساعت دیواری به عنوان هدیه به من ارسال کردند.
شروع از سیم کشی ساختمان
در کنار کار در وزارت نیرو برای زمانهای بیکاری یک دفتر الکتریکی باز کردم. مدتی نگذشت که دیدم هفده نفر از همکارانم در دفتر با من همکاری میکنند. بیشتر کارهای سیمکشی ساختمان انجام میدادم. کارمان خیلی خوب گرفته بود و براین اساس سیمکشی گمرک ارومیه را هم به ما دادند. در این پروژه سرویس ترانسهایشان را هم به ما واگذار کردند. در حین بررسی ترانسها متوجه شدیم که بانکهای خازنیاش منفجر شده است. اجازه گرفتیم تا بانک خازنی آنها را باز کنم. همزمان در شرکت مرغ طیور غرب هم پروژه داشتم. بانک خازنی آنها هم زیاد منفجر میشد. اجازه گرفتم تا بانک خازنی آنها را هم باز کنم. کمکم با ترکیبات و اجزای بانک خازن آشنا شدم. مرغ و طیور غرب در جاده مهاباد هم در مجموعهشان انفجار خازن زیاد بود. اجازه گرفتیم وخازنهای اینها را هم بررسی کردیم.همزمان یکی از دوستانم تعدادی آداپتور کاهنده برق برای فروش وارد کشور کرده بود. وقتی به پریز برق میزدند مصرف برق را کاهش میداد. چند تا از او گرفتم و بررسی کردم. حجم اینها خیلی کوچکتر از نمونههای صنعتی بود. با همان ترکیب تکفاز سه تا از اینها را به هم وصل کردیم و تبدیل شد به سه فاز. اتفاق جالبی افتاد. عملکرد سیستم تکفازی که ساخته بودیم بالاتر از سه فاز صنعتی بود. از سوپرمارکتها شروع کردیم. نمونهها را میدادیم تا عملکرد سیستمهای جدیدمان را بررسی کنیم. به واسطه پدر همسرم که بازنشسته جهادکشاورزی بود و شناخت زیادی به این حوزه داشت، چند نمونه هم در مرغداریها نصب کردیم. عملکردشان خیلی خوب بود.
تمام حقوقم را خرج مقاله میکردم
جرقهای شد تا پیاش را بگیرم. 289 تا مقاله در رابطه با این موضوع مطالعه کردم. آن موقع اینترنت هم خیلی کند بود. برای همین پول میدادم تا برایم مقاله پیدا کنند. ماهی میشد که تمام حقوقم را بابت مقاله خرج میکردم. یکی از اتاقهای خانه را تبدیل به کارگاه و آزمایشگاه کرده بودم. خازنها روغنی دارند که بسیار بد بو است. بعد از مدتی که کار کردم بوی بد روغن موجب شد تا گوشه حیاط برای خودم کارگاهی بسازم. علتهای خرابی خازنها را بررسی کردم. خوشبختانه هر کدام به دلیل خاصی منفجر شده بود. یکی به خاطر ذوب شدن فیلم، یکی داغ شدن روغن، دیگری ذوب شدن نگهدارنده فیلم و.... برای بهینهسازی علل مختلف خرابی، دنبال راهی بودم. در مورد فیلم، دو شرکت در داخل کشور سازنده فیلم هستند. به آنها مراجعه کردم و سفارش فیلم خاصی را دادم تا برایم بسازند. دو نوع خازن داریم: خشک و روغنی. هر دوتا را طراحی کرده و ساختم. وقتی تست کردم متوجه شدم عملکرد خازنهای خشک بهتر از روغنی است. از اسفند سال 1389 به طور جدی شروع به تولید بانک خازنی ابداعی خودم کردم. اوایل اعتماد نمیکردند. برای همین به طور امانی و رایگان در چند تا از مرغداریهای ارومیه نصب کردم. نتیجه به حدی خوب بود که چند مرغداری و شرکت دیگر هم سفارش دادند. اتفاق دیگری هم در این مدت رخ داد. فیشهای برق محلهایی را که بانک خازنیمان را وصل کرده بودیم بررسی کردیم. متوجه شدیم که میزان مصرف برق بشدت کاهش یافته است.
خانه و ماشینم را هم فروختم
عملکرد بهتر خازنها باعث شد تا به سمت ارگانها و شرکتهای دیگر برویم. اما عدم اعتماد اولیه و کمبود سرمایه در گردش خیلی مشکل برایم ایجاد میکرد. برای مثال یکی از خازنها را در بیمارستان آذربایجان نصب کردم که بعد از هشت ماه پولم را دادند. برای ماندن در بازار با سرمایه در گردش جور میکردم. مجبور شدم تا خانه و ماشینم را بفروشم. خانه را که فروختم تن به اجاره نشینی دادیم. کمکم هرچه داشتم را فروختم. این شرایط باعث بروز مشکلات خانوادگی برایم شد. همسرم دیگر نمیتوانست با این شرایط زندگی کند. حق هم داشت. پدر زنم این بار از من حمایت کرد و شغلاش را که در حوزه تولید و فروش داروهای دامپزشکی بود، رها کرد و با من همراه شد.مهرماه 90 تصمیم گرفتم که روی پای خود بایستم. تعداد درخواست کنندهها زیاد شد.
مهرماه 91 مجبور شدم تا طلاهای همسرم و فرش خانهام را که ابریشم خالص بود را هم بفروشم تا به عنوان افزایش سرمایه به شرکت تزریق کنم. خدمات برگشت پول فروش خیلی دیر بود. طول عمر خازنهای موجود در بازار حدود یک ونیم سال بود. خازنهای ما چون خرابی نداشت همینطور تولید کرده و میفروختیم.
به بیمارستان امام خمینی ارومیه 16 خازن دادیم. به بیمارستان آذربایجان 6 دستگاه داده بودیم. برای ما خیلی سنگین بود، چون از جیب خودمان میدادیم. برای اینکه در بازار جا باز کنیم با کمترین سود خازنها را میفروختیم. مشتریها برای اینکه از کیفیت خازنها مطمئن شوند شش ماه خازنها را نگه میداشتند اگر موردی پیش نمیآمد پول ما را میدادند.
سیستمهای اداری هم کمی زمان بر است تا پول را بگیری. دو سال هم خدمات پشتیبانی و تعویض تقبل کرده بودیم. کیفیت محصولمان به قدری بالا بود که خوشبختانه مشکلی پیش نیامد.
فروش شهر به شهر
یک ماشین سمند خریده بودم. میزدم به جاده تا به استانهای دیگر هم سر بزنم. صندلی عقب ماشین برای خودم جای خوابی درست کرده بودم تا در فرصت اندکی که برای استراحت داشتم آنجا بخوابم. یزد، تهران، اصفهان و شهرهای مختلف را با ماشینم سر میزدم. سال 92 بیشترین تولید را تجربه کردیم. در این سال 1850 عدد خازن صنعتی فروختیم.
موفقیت در شیراز و اقبال کشور
گذشت و سال 1395 با آب و فاضلاب شیراز ارتباط پیدا کردم. به طور امانی چند دستگاه خازن را در شیراز نصب کردیم. تا سال 96 مشکلی برای خازنهای ما پیش نیامد. در شیراز 3 موتور 650 کیلووات داشتند. اولی و دومی که وارد مدار میشد ترانسش نمیکشید. سومی هم اصلاً فرصت نمیشد وارد مدار شود. روز تست خازنهای ما مدیر کل آب و فاضلاب استان فارس هم آمده بود. خازنها را نصب کردم. موتور اول را که روشن کردم دومی را هم همزمان استارت کردم. مشکلی پیش نیامد. گفتم سومی را هم روشن کنید. گفتند امکان ندارد، ترانس میسوزد. گفتم نگران نباشید. سومی را که روشن کردن بهت زده شدند. مشکلی پیش نیامد. مدیر قول داد اگر همینطور بدون ایراد کار کند شما را به شبکه آب و فاضلاب کشور وصل خواهم کرد. اردیبهشت سال 96 کنفرانس بینالمللی آب و فاضلاب در شیراز برگزار شد. مدیر آب و فاضلاب فارس 20 دقیقه برای ارائه من زمان گرفت. محصول را که ارائه دادم به قدری برایشان جالب بود که خودشان یک ربع دیگر فرصت دادند در مورد خازنهایمان برایشان توضیح دهم. تمام آب و فاضلاب چون سیستم شان قدیمی است با این مشکل ترکیدگی خازن روبهرو بودند. بعد از آن جلسه هفت منطقه از آب و فاضلاب کشور سفارش خرید دادند.
ثبت اختراع و توسعه بازار
تا سال 1396 به قدری مشغول بازارسازی برای محصولمان بودم که فرصتی برای کارهای جانبی که اساسی هم بودند، پیدا نکرده بودم. در این سال یکی از خازنهایمان را ثبت اختراع کردم. بعد از ثبت اختراع، سیستم اداری را تقویت کردم. پروانه بهرهبرداری، جواز تأسیس، استانداردهای وزارت نیرو و... را گرفتیم. با اینکه تا قبل از سال 96 که شرکت ثبت نکرده بودیم و شکل حقوقی به خود نگرفته بودیم، استقبال صنعت بشدت فوقالعاده بود. بعد از اینکه به عنوان یک شرکت رسمی شناخته شدیم تصمیم گرفتیم وارد صنایع سنگین سیمان و فولاد شویم. برای اولین بار به شرکت صنعتی دُرپاد تبریز که در حوزه تولید محصولات فولادی بود، مراجعه کردیم. اولین بار خازنهای صنعتی را در آنجا تست کردیم. خازنها را نصب کردیم. فردایش تماس گرفتند که خازنتان منفجر شد. بعد از 5 سال این اولین مورد ترکیدگی خازن ما بود. متوجه شدیم که باید تغییراتی را در خازنهایمان ایجاد کنیم. سه خازن را یکی کردیم دیدیم جواب داد. قیمتها رفت بالا اما عملکردشان خیلی بهتر شد.دو شرکت رهشاد الکتریک و رسا خازن تنها تولیدکننده فیلم خازن در کشورهستند. سفارش دادیم تا به جای سه فیلم، یک فیلم مجزا برایمان بسازند. ضخامت فیلم مان را دو برابر کردیم. خازنهای مخصوص صنایع سنگین را اینگونه طراحی کرده و ساختیم. دوباره در درپاد صنعت تبریز نصب کردیم. بعد از 6 ماه جهت بررسی باز کردیم. کوچکترین ضربهای به خازنها وارد نشده بود. بعد از آن به شرکتهای سیمانی ورود کردیم استقبال بینظیر بود. بعد از آن وارد صنعت فولاد شمالغرب شدیم. در یکی از این شرکتهای فولادی که از شرکتهای بزرگ این صنعت است، مدیر کارخانه در برابر 11 نفر از مدیران و هیأت مدیره شرکت ایستاد تا به صورت آزمایشی خازنهای ما را جایگزین نمونههای قبلی که معمولاً هر شش ماه یکبار خراب میشد بکنند. یکی از اعضای هیأت مدیره گفت که ممکن است تجهیزات گران قیمت آسیب ببینند. ایشان ریسک کار را به عهده گرفتند. به لطف خدا خازنهای ما جواب داد و تمامی خازنهایشان را با نمونههای ما تعویض کردند و در طول این شش سال فقط یک مورد خرابی داشتند که جایگزین کردیم.
طرح برگزیده کشور
سال 97 از ما برای شرکت در جشنواره ملی آب و فاضلاب کشور دعوت کرده بودند. درآنجا به عنوان طرح برگزیده کشور انتخاب شدیم. سال 98 مقالهای که برای فن بازار نوشته بودیم، مقاله برتر شد. سال 99 دوباره مقالهای نوشتیم و ارسال کردیم به دانشگاه سبز در اصفهان به عنوان یکی از 10 مقاله برگزیده انتخاب شد.
طراحی اولین خازنهای نامتقارن در دنیا
اواخر سال 97 وارد کشور آذربایجان شدیم. اولین محصول را به سیمان نُرم باکو دادیم. این پروژه باعث شد تا درعرض سه سال بالای 120 خازن به آذربایجان بفروشیم. چند شرکت در آذربایجان متوجه شدیم که سیستم شان نامتقارن است. همه جای دنیا سیستم متقارن استفاده میکنند. آمدیم و اولین خازنهای نامتقارن را در دنیا طراحی کرده و ساختیم. آن را هم ثبت اختراع کردیم و آنجا نصب کردیم. درایران هم یک شرکت فولاد در نطنز اصفهان بود که سیستم آنها هم نامتقارن بود. مشکل آنها را هم حل کردیم. سال 98 در نمایشگاهی در اربیل عراق شرکت کردیم. آنجا هم استقبال بینظیری ازما شد.ورود به فولاد مبارکه خیلی سخت بود. سال 97 برای فروش به فولاد مبارکه کردیم. در دفاع از محصولمان با 7 دکترای برق و 4 مهندس برق بحث کردیم و بالاخره توانستیم توانایی خازنهایمان را برایشان ثابت کنیم. از سال 97 تا اسفند 99 بارها و بارها ما را تست کردند، تا بالاخره در اسفند 99 اولین خازن را از ما خریداری کردند. روز نصب خازن ما مدیر فنی فولاد مبارکه هم آمد تا خازنهای ما را تست کنند. هرگونه تست کردند نمونه ما خیلی بهتر از خازنهای خارجی بود. عملکرد خیلی خوبی از خودمان در فولاد به جا گذاشتیم که باعث پیشرفت کاری ما شد.
پیشرفت درعین ناملایمات
البته در این مدت ناملایمتیهای زیادی هم دیدهایم. در یکی از شرکتهای بزرگ که به جهت اتلاف زیاد برق مشکل داشتند خازنمان را با نمونه خارجی جایگزین کردیم. شرطمان این بود اگر بعد از گذشت چند ماه مصرف انرژیشان کاهش پیدا کرد و به تبع آن جرایمشان بخشیده شد، خازن را از ما خریداری کنند. بعد از چند ماه که دوباره به شرکت مراجعه کردیم در میان جمع، ما را کلاه بردار معرفی کردند. علت را جویا شدیم. گفتند کنتور برقمان را دستکاری کردهاید. جلسهای ترتیب دادیم و دلایل علمیمان را ارائه دادیم، اما توجیه نشدند.با اینکه پیشرفت خوبی داشتهایم، واحد تحقیق
و توسعه شرکت همچنان پویا است. به دنبال ارتقای محصولات و طراحی و ساخت نمونههای به روزتر هستیم.