در حاشیه نمایش «زمستان/داخلی/خانه عروسک»
لذت راه رفتن روی لبه تیغ
یحیی نطنزی
برگ برنده «زمستان/داخـــــــلی/خــــــانــــــه عروسک» ایده و اجرای جاهطلبانهاش است؛ ایده و اجرایی که قرار است مخاطب را غافلگیر کند و همین غافلگیری با تمام جذابیتهایش میتواند به پاشنه آشیل نمایش هم تبدیل شود. واکنشهای ضد و نقیضی که در این چند روز نثار این نمایش شده دلیلی ندارد جز همین وضعیت دوگانه. عدهای (از جمله نگارنده) از ایده رادیکال نمایش و وفاداری کامل به قواعد پستمدرنیسم لذت بردهاند و عدهای دیگر اجرای آوانگارد آن را برنتابیدهاند و از اینکه فرصت تماشای یک نمایش متعارف از آنها دریغ شده دلخور شدهاند. بخشی از این واکنشها لازمه هر تجربه ضدجریانی است و از قبل قابل پیشبینی بوده.
بخشی دیگر هم به ریسکپذیری سازندگان نمایش و استقبال از یک چالش واقعاً دشوار برمیگردد؛ چالشی که در آن اصلیترین ابزارهای ارتباط با متن از بازیگران (و البته مخاطب) گرفته شده تا در نتیجه آن فرصت حضور در یک بستر نمایشی کاملاً متفاوت در اختیارشان قرار بگیرد. در این بستر که بر اساس فاصلهگذاری فزاینده طراحی شده از بازیگران انتظار میرود با به کارگیری تخیل شنیداری و بصری حضور متفاوتی در صحنه (و پشت صحنه!) داشته باشند و فضای نمایشی متفاوتی برای تماشاگران خلق کنند؛ فضایی که در آن از تماشاگر هم انتظار میرود به قواعد بازی جدیدی که سازندگان نمایش برایش طراحی کردهاند تن بدهد و انتظاراتش را هم بر اساس همین قواعد تطبیق دهد.
طبیعی است «زمستان/داخلی/خانه عروسک» با اینکه از حضور چهرههای توانمندی مثل مریم پالیزبان بهره میبرد و نامهای دیگری مثل مجید آقاکریمی و وحید راد (بازیگران فیلم تماشایی «همچنان که میمردم») و بازیگران دیگری مثل داریوش موفق و سهیلا گلستانی در آن حضور دارند و با اینکه در تماشاخانه ایرانشهر بهعنوان یکی از اصلیترین مراکز نمایشی پایتخت روی صحنه رفته، عامدانه خودش را از ابزارهایی قابلانتظار تئاتر که میتوانسته در اختیار بگیرد محروم کرده. به جایش ترجیح داده با وامگیری از ابزارهای هنرهای دیگری مثل پرفرمنس آرت و کانسپچوال آرت و تلفیق آنها با ایدههای نمایشی خود به یک تجربه بدیع برسد. همین تجربه است که میتواند تماشاگر را سر ذوق بیاورد و فرصتی برای حضور در یک موقعیت کمتر تجربهشده در اختیارش بگذارد. این همان موقعیتی که چهرههایی مثل شهرام مکری و عبد آبست در سینما دنبال کرده بودند و حالا پگاه طبسینژاد هم در تئاتر تجربهاش کرده است.
«زمستان/داخلی/خانه عروسک» را دو بار دیدهام. یک بار بهعنوان تماشاگر در صحنه و یک بار هم بهعنوان اولین تماشاگر خانه نورا در پشت صحنه. تجربه اول هدفش را برای خلق یک اتمسفر منحصر به فرد بدرستی انجام میداد. تجربه دوم اما یک موقعیت ابزورد بود که به مخاطب امکان میداد شاهد اجرای تکنفره نورا (مریم پالیزبان) باشد و بیشتر از حضور در صحنه با قواعد فاصلهگذارانه مواجه شود و به شکل فزایندهتری از تخیلش کمک بگیرد. مهمترین هدف «زمستان/داخلی/خانه عروسک» شاید همین بدعتها و چالشها باشد. بدعتها و چالشهایی که میتواند هم برای سازندگان نمایش و هم برای مخاطبان حکم راه رفتن روی لبه تیغ داشته باشد؛ به همان اندازه پرخطر و البته هیجانانگیز.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه