بچهها درباره مهاجرت چه میگویند؟
من دوست ندارم از ایران بروم اما...
خیلی سال پیش وقتی یک بچه دبستانی بودم، یک روز معلممان، فرگُل، یکی از بچههای کلاس را صدا زد که بیاید پای تخته. فرگل دختر آرام و درسخوانی بود و همه بچهها دوستش داشتند. فرگل ساکت جلوی تخته سیاه ایستاده بود. معلم جلو رفت و دستی به سر او کشید و بعد رو به ما گفت:«بچهها، فرگل دارد بههمراه خانوادهاش به کشوری دیگر مهاجرت میکند. این آخرین روزی است که او در میان ماست.» ما با تعجب به فرگل نگاه کردیم. توی سرمان دنبال معنی مهاجرت بودیم که بعداً معلم برایمان توضیح داد که به معنای رفتن از یک مکان به مکان دیگر است. ما فهمیدیم فرگل از ما خیلی دور میشود و دیگر نمیتوانیم مثل قبل با هم درس بخوانیم و بازی کنیم. آن روز خیلی گریه کردیم. فرگل رفت و ما دیگر او را ندیدیم.
نمیدانم شما هم اطرافتان دوست یا فامیلی داشتهاید که مهاجرت کرده یا نه، اصلاً آیا خودتان از مهاجرت خوشتان میآید و دلتان میخواهد از شهر یا کشورتان مهاجرت کنید؟ این سؤالها را از تعدادی از بچهها پرسیدیم که میتوانید در ادامه نظرهایشان را بخوانید.
بامداد دیانتی 6 ساله است، او میگوید:«من میدانم مهاجرت کردن یعنی چی، مهاجرت یعنی از یک جا بروی یک جای دیگر. من دوست دارم یک روز مهاجرت کنم چون دوست دارم چیزهای بیشتری در دنیا ببینم.»
پارسا شادمان 9 سال و نیمه هم میگوید:«من دوست دارم تا دانشگاه نرفتم بروم انگلستان، آنجا من زودتر به آرزوهایم میرسم و راحتتر میتوانم به باشگاه فوتبال منچستر یونایتد بروم.»
آرزو ویســـــــی دختر 12 سالهای است که میگوید چند سالی است مادر و پدرش در تلاش هستند تا همگی باهم به استرالیا بروند اما نمیشود که نمیشود چون هر بار مشکلی برایشان پیش میآید که رفتن شان را کنسل کرده است. آرزو میگوید:«من خیلی هم دوست ندارم از ایران برویم اما دوست دارم در جاهای مختلف زندگی کنم. مثلاً دوست دارم برای چند سال برویم کردستان پیش خانواده پدرم.»
نینا نیکنام کلاس اول است. او میگوید: «من تا حالا به مهاجرت کردن فکر نکردم اما شاید بزرگتر که شدم تصمیمهایی بگیرم. من دوست دارم اگر یک روزی خواستم مهاجرت کنم به یک کشور با آب و هوای سرد بروم چون عاشق برف و اسکیام.»
امیرعلی پیرزاده 10 ساله میگوید:«من از مهاجرت خوشم نمیآید چون از دوستهایم دور میشوم. دلم نمیخواهد مدرسهام را عوض کنم و به زبان دیگری حرف بزنم چون خیلی سخت است و آدم فارسی یادش میرود و بعد مجبور است یک جور بدی فارسی حرف بزند.»
کیانا 12 ساله، هم مهاجرت را دوست دارد و هم نه. او میگوید:«اگر آدم به یک جای نزدیک برود، اشکالی ندارد چون میتواند وقتی دلش تنگ شد زود سوار هواپیما شود و به ایران برگردد. اما جای دور را دوست ندارم چون دیگر نمیشود زود به زود آمد مثل خالهام که به کانادا رفته و چند سال یک بار میآید. کانادا دورترین جاست. آنجا هم خیلی سرد است و به نظرم هوای کشور خودمان بهتر است.»
سپنتا 9 ساله هم دلش نمیخواهد از ایران برود اما میگوید مادرش گفته باید بروند انگلیس. سپنتا یک عکس از انگلیس دیده که مال یک پارک است و یک چرخ و فلک خیلی بزرگ دارد. او از آنجا خیلی خوشش آمده اما به نظرش اگر یک چرخ و فلک بزرگ در تهران درست کنند، از انگلیس قشنگتر است.
حالا که نظر تعدادی از بچهها را درباره مهاجرت خواندید، بهتر است خودتان هم فکر کنید و ببینید در این باره چه فکر میکنید. میتوانید نظراتتان را برای ما بفرستید و بگویید دوست دارید مهاجرت کنید یا نه؟ بگویید چرا ایران را دوست دارید و از چه چیز آن بیشتر خوشتان میآید.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه