چند صدا و یک حنجره
افغانستان و ایران، قلمرو یگانه فرهنگی
ز آغاز تاریخ، ایران و افغان
سرخوان دانش و اخوان نشسته
ز باغی دو سرو روان قد کشیده
به شاخی دو مرغ خوش الحان نشسته
این باغ، دو مرغ خوش الحان دارد. یکی ملکالشعرای بهار و دیگری خلیلاله خلیلی که هر دو در سبک خراسانی شعر فارسی درخشیدند. این سروده مقدمه گفتار خلیلی است در سوگ ملک الشعرای بهار. خلیلی خود چهره پرآوازهای در ایران است تا جایی که کتابهای مستقلی درباره او و ایران نوشتهاند.
در سالهایی که در وزارت فرهنگ و ارشاد بودم، همیشه نویسندگان، ناشران و محققان افغانستان یا کسانی که درباره آنها کار میکردند از جایگاه ویژهای برخوردار بودند. برخی از آنها در مشهد فعالیت میکردند و در میان آنها نسخه شناسهای معتبری وجود دارند. آثار نویسندگان ایرانی بویژه در متون نظم و نثر از کارهای ماندگار آنهاست. از مواردی که همکاری مشترک برای شناسایی، نگهداری، حفظ و انتشار آنها ضروری است همین فهرست نویسی و احیای نسخههای خطی است که میراث مشترک ماست.
بارها بخش ویژه نمایشگاه بینالمللی کتاب یا قرآن کریم، دو کشور فارسی زبان افغانستان و تاجیکستان را در فهرست میهمانان خود داشت. در همان سالها اثر ارزشمند آقای حسن انوشه با عنوان دانشنامه زبان و ادب فارسی در افغانستان منتشر شد و در آن برخی از دانشمندان آن دیار مقالات گرانسنگی ارائه دادند. این در شرایطی بود که کشور افغانستان در اشغال طالبان بود.
یکی از هدایای رئیس جمهوری اسبق ایران، آقای خاتمی، در سفر به کشورهای آسیای میانه و همسایگان حوزه زبان فارسی و مراکز زبان فارسی و ایران شناسی در نقاط دیگر جهان اهدای همین کتاب بود که با همت مشترک دانشمندان ایران و افغانستان و تاجیکستان تدوین شد. این کتاب فایده دیگری هم داشت و آن تشکیل کتابخانه تخصصی درباره افغانستان در دل کتابخانه این دانشنامه بود. و اینک که این پایه استوار نهاده شده بجاست که در این روزگار هم، پژوهشگران ایران و افغانستان کارهای مشترک بیشتری در این زمینه پدید آورند و از تجربیات یکدیگر بهره ببرند. در همان سالهایی که شبکه ISBN (شابک ایران) به ثبت جهانی رسید پیشنهادی مبنی بر ثبت کتابهای فارسی سه کشور فارسی زبان در یک جا در دستور کار قرار گرفت.
این همکاریها سابقه بیشتری هم دارد. از مجموعه انتشارات بنیاد دکتر محمود افشار، سه جلد افغان نامه است به نظر او افغانستان در قلمرو زبان فارسی هم وطن ماست اما نه در مرزهای سیاسی. این کتابها به تاریخ و جغرافیا و فرهنگ و ادبیات افغانستان میپردازد. او گفته است هیچ دو کشوری در جهان نیست که به اندازه ایران و افغانستان به یکدیگر شبیه باشند.
آخرین اثر مهم مشترک ایران-افغانستان فرهنگنامه «فارسی ناشنیدهها» تألیف آقای حسن انوشه و غلامرضا خدابندهلو است که در آن با استناد به آثار فراوانی از نویسندگان افغانستان، 10 هزار واژه فارسی را بیرون کشیدند که در ایران کاربرد ندارد. در واقع این کتاب حاکی از ثروت زبان فارسی در آن سوی مرز، در افغانستان است و ناگفته پیداست که برای کار بزرگی مانند واژه گزینی، این کتاب تا چه حد با ارزش است.
آقای انوشه که 500 منبع برای تألیف این کتاب خوانده است، میگوید کتابهای ایران براحتی در کابل و هرات چاپ میشود و کتابهای افغانستان در مشهد و تهران.
کسانی که اصرار میکنند زبان فارسی را به زبانهای فارسی دری و فارسی تاجیکی و فارسی ایرانی تقسیم کنند، در واقع به دام بیبیسی افتادهاند. در حالی که ما یک زبان فارسی داریم، زبان فارسی زبان میانجی کلیه اقوام ایرانی است و طبیعی است که خرده گویشهایی در آن پیدا شود. از این روست که زبان فارسی لهجههای گوناگون و گاه دور از هم دارد. در کتاب «لهجه تهرانی» تألیف لارزار سیکوف نویسنده روس ترجمه آقای محسن شجاعی ویژگیهایی برای زبان فارسی تهرانی قائل شده و با تحقیقات میدانی و شواهد بسیار آن را جدای از لهجههای شمیران و ری دانسته است. به واقع در یک شهر سه لهجه متفاوت وجود داشته و این جدای از لهجههای اصفهانی و شیرازی و کرمانی و از این قبیل است. مرحوم آقای دکتر رضا میگفت در گیلان ما که همه به فارسی سخن میگویند گاهی لهجهها چنان متفاوت است که اهالی روستایی در این سوی رود سخن روستائیان آن سوی رود را به راحتی درک نمی کنند. پیشترها حتی اصناف واژههای مخصوص به خود داشتهاند که بخشی از زبان حرفهها در کشور ماست که متأسفانه چندان به آن پرداخته نشده است. تاریخ ایران و افغانستان چنان درهم تنیده است که نمیتوان هیچ یک را مستقل از دیگری دانست، با این همه پیوستگی باید پرسید در سخنان اخیر رد و بدل شده که ارتباطی با آن همه دوستی دیرین و امروزین دو ملت ندارد آیا سیاستمداران و سیاستگذاران تأثیر داشتهاند؟ آیا آنها نباید در ناگفتهها و گفتهها، ناکردهها و کردههای خود تجدید نظر کنند و بپذیرند که ایران و افغانستان همسایگانی همزبان و دوستدار هم هستند و همواره کشورهای مهمی بوده و خواهند بود و در کنار غم و شادی یکدیگر خواهند ماند، آنها نه تنها تاریخ مشترک دارند که آینده آنها نیز به هم پیوسته است. استاد خلیلی به درستی میدانست که قدیمیترین مآخذ افغان کتاب اوستاست و به درستی گفته است:
ز آغاز تاریخ ایران و افغان/ سرخوان دانش و اخوان نشسته
ز باغی دو سرو روان قد کشیده / به شاخی دو مرغ خوش الحان نشسته
ز آغاز تاریخ، ایران و افغان
سرخوان دانش و اخوان نشسته
ز باغی دو سرو روان قد کشیده
به شاخی دو مرغ خوش الحان نشسته
این باغ، دو مرغ خوش الحان دارد. یکی ملکالشعرای بهار و دیگری خلیلاله خلیلی که هر دو در سبک خراسانی شعر فارسی درخشیدند. این سروده مقدمه گفتار خلیلی است در سوگ ملک الشعرای بهار. خلیلی خود چهره پرآوازهای در ایران است تا جایی که کتابهای مستقلی درباره او و ایران نوشتهاند.
در سالهایی که در وزارت فرهنگ و ارشاد بودم، همیشه نویسندگان، ناشران و محققان افغانستان یا کسانی که درباره آنها کار میکردند از جایگاه ویژهای برخوردار بودند. برخی از آنها در مشهد فعالیت میکردند و در میان آنها نسخه شناسهای معتبری وجود دارند. آثار نویسندگان ایرانی بویژه در متون نظم و نثر از کارهای ماندگار آنهاست. از مواردی که همکاری مشترک برای شناسایی، نگهداری، حفظ و انتشار آنها ضروری است همین فهرست نویسی و احیای نسخههای خطی است که میراث مشترک ماست.
بارها بخش ویژه نمایشگاه بینالمللی کتاب یا قرآن کریم، دو کشور فارسی زبان افغانستان و تاجیکستان را در فهرست میهمانان خود داشت. در همان سالها اثر ارزشمند آقای حسن انوشه با عنوان دانشنامه زبان و ادب فارسی در افغانستان منتشر شد و در آن برخی از دانشمندان آن دیار مقالات گرانسنگی ارائه دادند. این در شرایطی بود که کشور افغانستان در اشغال طالبان بود.
یکی از هدایای رئیس جمهوری اسبق ایران، آقای خاتمی، در سفر به کشورهای آسیای میانه و همسایگان حوزه زبان فارسی و مراکز زبان فارسی و ایران شناسی در نقاط دیگر جهان اهدای همین کتاب بود که با همت مشترک دانشمندان ایران و افغانستان و تاجیکستان تدوین شد. این کتاب فایده دیگری هم داشت و آن تشکیل کتابخانه تخصصی درباره افغانستان در دل کتابخانه این دانشنامه بود. و اینک که این پایه استوار نهاده شده بجاست که در این روزگار هم، پژوهشگران ایران و افغانستان کارهای مشترک بیشتری در این زمینه پدید آورند و از تجربیات یکدیگر بهره ببرند. در همان سالهایی که شبکه ISBN (شابک ایران) به ثبت جهانی رسید پیشنهادی مبنی بر ثبت کتابهای فارسی سه کشور فارسی زبان در یک جا در دستور کار قرار گرفت.
این همکاریها سابقه بیشتری هم دارد. از مجموعه انتشارات بنیاد دکتر محمود افشار، سه جلد افغان نامه است به نظر او افغانستان در قلمرو زبان فارسی هم وطن ماست اما نه در مرزهای سیاسی. این کتابها به تاریخ و جغرافیا و فرهنگ و ادبیات افغانستان میپردازد. او گفته است هیچ دو کشوری در جهان نیست که به اندازه ایران و افغانستان به یکدیگر شبیه باشند.
آخرین اثر مهم مشترک ایران-افغانستان فرهنگنامه «فارسی ناشنیدهها» تألیف آقای حسن انوشه و غلامرضا خدابندهلو است که در آن با استناد به آثار فراوانی از نویسندگان افغانستان، 10 هزار واژه فارسی را بیرون کشیدند که در ایران کاربرد ندارد. در واقع این کتاب حاکی از ثروت زبان فارسی در آن سوی مرز، در افغانستان است و ناگفته پیداست که برای کار بزرگی مانند واژه گزینی، این کتاب تا چه حد با ارزش است.
آقای انوشه که 500 منبع برای تألیف این کتاب خوانده است، میگوید کتابهای ایران براحتی در کابل و هرات چاپ میشود و کتابهای افغانستان در مشهد و تهران.
کسانی که اصرار میکنند زبان فارسی را به زبانهای فارسی دری و فارسی تاجیکی و فارسی ایرانی تقسیم کنند، در واقع به دام بیبیسی افتادهاند. در حالی که ما یک زبان فارسی داریم، زبان فارسی زبان میانجی کلیه اقوام ایرانی است و طبیعی است که خرده گویشهایی در آن پیدا شود. از این روست که زبان فارسی لهجههای گوناگون و گاه دور از هم دارد. در کتاب «لهجه تهرانی» تألیف لارزار سیکوف نویسنده روس ترجمه آقای محسن شجاعی ویژگیهایی برای زبان فارسی تهرانی قائل شده و با تحقیقات میدانی و شواهد بسیار آن را جدای از لهجههای شمیران و ری دانسته است. به واقع در یک شهر سه لهجه متفاوت وجود داشته و این جدای از لهجههای اصفهانی و شیرازی و کرمانی و از این قبیل است. مرحوم آقای دکتر رضا میگفت در گیلان ما که همه به فارسی سخن میگویند گاهی لهجهها چنان متفاوت است که اهالی روستایی در این سوی رود سخن روستائیان آن سوی رود را به راحتی درک نمی کنند. پیشترها حتی اصناف واژههای مخصوص به خود داشتهاند که بخشی از زبان حرفهها در کشور ماست که متأسفانه چندان به آن پرداخته نشده است. تاریخ ایران و افغانستان چنان درهم تنیده است که نمیتوان هیچ یک را مستقل از دیگری دانست، با این همه پیوستگی باید پرسید در سخنان اخیر رد و بدل شده که ارتباطی با آن همه دوستی دیرین و امروزین دو ملت ندارد آیا سیاستمداران و سیاستگذاران تأثیر داشتهاند؟ آیا آنها نباید در ناگفتهها و گفتهها، ناکردهها و کردههای خود تجدید نظر کنند و بپذیرند که ایران و افغانستان همسایگانی همزبان و دوستدار هم هستند و همواره کشورهای مهمی بوده و خواهند بود و در کنار غم و شادی یکدیگر خواهند ماند، آنها نه تنها تاریخ مشترک دارند که آینده آنها نیز به هم پیوسته است. استاد خلیلی به درستی میدانست که قدیمیترین مآخذ افغان کتاب اوستاست و به درستی گفته است:
ز آغاز تاریخ ایران و افغان/ سرخوان دانش و اخوان نشسته
ز باغی دو سرو روان قد کشیده / به شاخی دو مرغ خوش الحان نشسته
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه