ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام علی علیه السلام:
بردباری، مانعی در برابر آفت هاست.
عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 24، ح 228
حسین انتظامی: اخراج نکنید تا حمایت شوید
استفاده سینماها و سایر مراکز خدماتی سینمایی از حمایتها، تسهیلات و منابع سازمان سینمایی (اعم از مستمر و مصوبات ویژه کرونا) منوط به آن است که همکاران خود را اخراج نکنند.
توئیت رئیس سازمان سینمایی درباره شرایط بهرهمندی سینماداران از حمایتهای جبران کرونا
عبدالجبار کاکایی: بار مشکلات را با اتحاد از دوش خود برداریم
این دست از اتفاقات و بلایای عمومی -کرونا- سبب میشود به مشارکت مدنی بیش از گذشته فکر کنیم و بیندیشیم چگونه با اتحاد وهمبستگی بارموانع و مشکلات را از روی دوش خود برداریم.
بخشی از پیام این شاعر و ترانهسرا در شبکههای اجتماعی
چرا ترانه بوی عیدی در خاطر تاریخ مانده است
زمزمه دیروز و امروز
سلمان یداللهی شاعر
بازخوانی ترانهی «کودکانه» یا همان «بوی عیدی» با شعری متفاوت توسط بنیامین بهادری در برنامه «دورهمی»، حواشی زیادی را در تعطیلات نوروزی بههمراه داشت و با شکایت رسمی ترانهسرا و نامه سرگشاده آهنگساز روبهرو شد. البته که بهادری این کار را ۹ سال پیش با شعری از فرید احمدی خوانده بود اما بازپخش آن در تلویزیون سبب شد در این ابعاد دیده شده و حواشی بسیاری حول آن ایجاد شود. اما چه چیز این ترانه با صدای فرهاد مهراد چنان ماندگار است که تغییردر شعر یا بازخوانیاش به دست خوانندهای دیگر چنین بازتابی ایجاد میکند؟
سال که نو میشود، آغاز بهار و بوی عید، حس و حال خاصی در مخاطب برمیانگیزد. هنرمندان به عنوان بخشی از جامعه، همواره در توصیف این احوال، آثار ارزشمندی خلق نمودهاند. در این میان هنرمندان عرصه موسیقی با شناخت از ظرفیتهای بالای این هنر و خلق آثاری در توصیف بهار و عید، توانستهاند نقش مهمی در برانگیختن حس انتظار و استقبال از آن داشته باشند.
یکی از ترانههایی که به خوبی توانسته در حافظه موسیقیایی ما به عنوان یک بهاریه شنیداری خوش بنشیند ترانه «بوی عیدی» از زندهیاد فرهاد است. یک اثر ماندگار که علیرغم نزدیک به نیم قرن از شنیدن آن، هنوز مثل خود عید، بوی تازگی میدهد. ترانه این اثر به زیبایی اعتقادات مذهبی، آیینها و سنتهای اصیل ایرانی، بازیهای بومی، شادی و ذوق و شوق کودکانه و همه آن چه را که مربوط به حال و احوال ما در آستانه نوروز است به تصویر کشیده. آهنگساز این اثر نیز به خوبی غم و شادی ما در پایان یک سال را روایت میکند. غمهایی که به سبب مرگ، شکست، جدایی و هر ناگواری دیگری نتوانستهایم فراموش کنیم و شادی رفتن به سال نو و امید به برآورده شدن آرزوهای پیش رو را در خاطر آوریم. استفاده از دستگاه شور برای القای این حس دوگانه انتخابی هوشمندانه بوده است چرا که آهنگهای ساخته شده در این دستگاه را نه میتوان غمگین به حساب آورد و نه شاد. موسیقی ترانه «بوی عیدی» این غم و شادی را به شایستگی حکایت میکند. یک دوگانگی مشهود اما دلنشین که آیینه تمام نمای احوال ما از همین روزهاست و شنونده با همه وجودش با آن همراه میشود.
ترانه «بوی عیدی» اگر در آستانه نو شدن هر سال به بخشی از عیدانه ما تبدیل شده بیتردید تأثیر جادوی صداییست که این اثر در روح و روان ما باقی گذاشته است. صدای منحصر به فرد فرهاد با آن بغض ذاتیاش آن چنان به دل مینشیند که این ترانه را در حافظه ما حتی به اندازه همخوانی چند خط از آن، ماندگار کرده است. ترانهای که به سبب اقبال عمومی و جایگاه ارزندهای که در نزد مردم دارد، موجب گردیده خوانندگان زیادی به بازخوانی آن بپردازند. برخی نیز با تغییر متن ترانه سعی داشتهاند شکل دیگری از آن را ارائه دهند که متأسفانه در هیچکدام از اشکال آن موفق نبودهاند.
دلیل ماندگاری یک ترانه از میان صدها اثر مشابه هم عصر خود و حتی بعد از آن نمیتواند اتفاقی باشد. راز و رمز یک اثر ماندگار، همنشینی مجموعهای از بهترینهاست که اگر این مجموعه به احوال مردم زمانه خویش نزدیکتر باشد میتوان به ماندگار شدن آن اثر ایمان آورد. اتفاقیکه در این ترانه به خوبی روی داده است. ترانهسرا، آهنگساز و خواننده، هر کدام به سبب همین توانایی و نزدیکی، نقشی بسزا در ماندگاری این ترانه خاطره انگیز به یادگار گذاشتهاند.
درباره کتابی که این روزها بسیار خوانده میشود
بلای بیتفاوتی
اصغر نوری
مترجم ادبیات فرانسه
آنهایی که «طاعون» آلبر کامو را خواندهاند می دانند در حال و هوایی مشابه این روزهای خودمان نوشته شده. اصغر نوری، مترجم سرشناس ادبیات فرانسه، ترجمه زندهیاد رضا سیدحسینی از این رمان مشهور را که به همت نشر نیلوفر در دسترس علاقه مندان قرار گرفته، پیشنهاد خوبی برای این روزها و نگرانیمان از گرفتاری به ویروس ناخواندهای می داند که سایهاش بر اغلب کشورهای جهان سنگینی می کند.
در شهر اُران الجزایر طاعون شیوع پیدا میکند و هر روز تعداد مردهها بیشتر میشود. فرمانداری برحسب ضرورت دستور میدهد دروازههای شهر را ببندند و مردم را مجبور به ماندن در قرنطینه کنند. این فرمان، ابتدا زنجیرهای از واکنشهای اعتراضی برمیانگیزد اما با طولانی شدن قرنطینه، این اعتراضها جای خود را به نوعی بیتفاوتی میدهد که روزبهروز عمیقتر میشود. اران از دنیا جدا میماند و مردمش «زندانی طاعون» میشوند، زندانیهای محکوم به مرگی که از زمان اجرای حکمشان بیخبرند. رفتهرفته، طاعون از بلایی که سر بخشی از مردم میآید، به «مسألهای جمعی» تبدیل میشود و حتی کسانی که به این بیماری کابوسوار مبتلا نشدهاند، در قلبشان آن را حس میکنند.
روایت بر عهده یک راوی ناشناس است که روی شخصیت دکتر ریو تمرکز میکند. تکنیک روایت اجازه نمیدهد احساسات شخصی دکتر فاش شود و همواره فردیت او را مقابل سیل احساساتی که همنوعانش برمیانگیزند پنهان میکند، طوری که انگار آلبر کامو این شخصیت را با الهام از کاراکتر خودش ساخته است. دکتر ریو در عین درگیری با همه حوادث، فاصلهای نگه میدارد که مناسب زمان طاعون است. در این برهه زمانی، او کارش را با جدیت دنبال میکند، دست به همه کار میزند تا مریضها درمان شوند و خانوادههاشان تسلی یابند، اما نه آنقدر که سلامتی خودش به خطر بیفتد و یا تعادل ذهنیاش فدای محبتهای پرشور شود. با اینهمه، پشت این روحیه حرفهای سرسختانه که به ما اجازه میدهد روز به روز در جریان گسترش بیماری و همه عواقب وحشتناک آن باشیم، تهدید بزرگتری نمایان میشود؛ تهدیدی بزرگتر از طاعون. و اینجا، این سئوال مطرح میشود که آیا رمان «طاعون»، فقط درباره طاعون است؟
با اینکه اکثر مردم اران به همدیگر اعتماد ندارند و باید خودشان را در خانه قرنطینه کنند، هر بار که کسی مبتلا میشود، دکتر دیگر نمیتواند احتیاط کند و باید سراغ او برود. از اولین روز تا روز آخر اپیدمی ـ البته اگر روز آخری وجود داشته باشد ـ شغل او این امکان را برایش فراهم میکند که آدمها را بهتر بشناسد. هم بیمارها را بیشتر میشناسد و هم شخصیتهایی مثل پدر پانو و فرضیه بلای الهیاش، رمون رامبر و وسوسههای گریزش، ژوزف گران و علاقه دیوانهوارش به دستور زبان و یا خانم ریور، مادر دکتر، که همزاد مادر واقعی آلبر کامو است. اما دکتر هیچوقت اجازه نمیدهد که تحت تأثیر حالتهای روحی افراد قرار گیرد و همیشه در قامت یک متخصص فیزیولوژی رفتار همنوعانش و حتی رفتار خودش را تشریح میکند. از اینرو، او ما را از همه باورهامان به وجود هویت شخصی برای هر فرد جدا میکند. ما هیچ فرقی باهم نداریم، همهمان تحت تأثیر قوانینی داخلی هستیم که کنترلشان دست ما نیست اما تحریکمان میکنند که میان بلاها بهترین ترفند را برای طولانیتر کردن عمر خودمان پیدا کنیم.
انگار کامو میخواهد به همینجا برسد. ترسناکی طاعون از اینروست که مرضی نامرئی است که در بیتفاوتی کامل همه قشرهای مردم را مبتلا میکند، همه ما این را میدانیم و هر کدام از ما میتوانیم این موضوع را به نوعی بپذیریم. اما دکتر ریو انگار نمیتواند جو بیتفاوتی را که کمکم بر اران حاکم میشود بپذیرد. طاعون نماد بلای دیگری میشود که روحها را آلوده میکند و نام این بیماری، بیتفاوتی است. طاعون ما را دورتر از جایی میبرد که تصورش را میکردیم. حتی وقتی از بین میرود، عوارضش را روی روحهایی که با نیستی آشنا شدهاند به جا میگذارد. بعد از ریشهکنی بیماری، مسأله اصلی بازیافتن انسانیت است، به روشی که آلبر کامو در هر صفحه از رمان «طاعون» با بیتفاوتی نسبت به آن میجنگد. رمانی که به ترجمه رضا سیدحسینی و از سوی نشر نیلوفر دردسترس علاقه مندان قرار دارد.
برگزاری مسابقه بین المللی کارتون«ما کرونا را شکست می دهیم»
مسعود
شجاعی طباطبایی
کاریکاتوریست
مسعود شجاعی طــباطــبایـی کاریکاتوریست و گرافیست پسشکسوت دراین روزهای قرنطینه هم پرکار است.او دبیری یک جشنواره بین المللی بزرگ را برعهده دارد. مسابقه بین المللی کارتون «ما کرونا را شکست می دهیم» تاکنون از ۸۰ کشور، شرکت کننده داشته است و تا ۲۱ فروردین ماه هم ارسال آثار ادامه دارد.
دراین مدت زمانی که از شیوع کرونا می گذرد تا این لحظه ۱۴ اثر خلق کردم که ۱۱ اثر از آن در اینستاگرام و صفحات مجازی من منتشر شده است. ۳ کار دیگر من در اختیار بعضی از سازمان ها و نهادها قرار گرفته است. مثلاً کاریکاتوری داشتم در ارتباط با بحث تحریم و کرونا که خیلی زود و به خوبی هم دیده شد. در عین حال درگیر یک مسابقه بین المللی با عنوان ما کرونا را شکست می دهیم هستم که استقبال خوبی از آن به عمل آمده است. من دبیر آن جشنواره هستم. تا به حال بیشتر از ۳۰۰۰ اثر از ۸۰ کشور دنیا به این مسابقه رسیده است. می توانید فراخوان مسابقه بین المللی کارتون ما کرونا را شکست می دهیم و نیز لیست شرکت کنندگان و نیز بخشی از آثار منتخب را که نزدیک به ۱۴۰۰ اثر میشود در سایت ایران کارتون ببینید. اکنون من دائماً درگیراین جشنواره هستم و با هنرمندان دنیا ارتباط دارم. ۵ روز دیگر از فراخوان این مسابقه باقی مانده است. یعنی تا ۲۱ فروردین ماه.فکر می کنم این بزرگترین رخداد درعرصه بین الملل در حوزه فرهنگی و هنری باشد.ان شاالله کرونا را به زودی شکست می دهیم.
گفتوگو با توفیق سبحانی در هفتادونهمین سالگرد درگذشت پروین اعتصامی
شاگرد خلف بزرگان ادبیات کلاسیک
هفتاد و نه سال قبل در چنین روزهایی پیکر یکی از مشهورترین زنان کشورمان در آغوش خاک آرام گرفت؛ پروین اعتصامی، شاعری که تنها سی و چهار- پنج سال زندگی کرد با این حال موفق به خلق دیوانی شد که بسیاری از بزرگان روزگارش باور نکردند که سروده او باشد. البته در این بین اساتیدی همچون علامه دهخدا و ملک الشعرای بهار به دفاع از پروین برخاستند؛ با این حال او در شرایطی با زندگی وداع کرد که همچنان متهم بود که شعرها به خودش تعلق ندارند؛ هر چند که در نهایت نام این شاعر در تاریخ ادبیات ایران به عنوان یکی از بزرگ ترین زنان ادیب درج شد. گفته های توفیق سبحانی، نویسنده، پژوهشگر و استاد دانشگاه که کتابی پژوهشی درباره دیوان پروین اعتصامی نوشته را به همین مناسبت می خوانید.
مریم شهبازی
خبرنگار
چه ویژگــــــی خاصی در سرودههای پروین اعتصامیست که از او به عنوان یکی از بزرگترین شاعران زن کشورمان یاد می کنند؟
پروین اعتصامی زمانی با زندگی وداع گفت که سی و پنج سال بیشتر نداشت و شاید همین مرگ زودهنگام را بتوان خوش شانسی اش دانست. نکته ای که درباره تنها دیوان به یادگار مانده از او مطرح است سن کم اوست. شعرهایی که به گمانم برای زنی شاعر آن هم با موانع اجتماعی و از سویی تلاش جامعه ادبی آن روزگار برای پس زدن شاهکارهایش بیشتر به معجزه می ماند.
حاضر جوابی پروین در مناظره هایش را می توان یکی از ویژگی های خاص شعر او دانست؟
بله، چراکه پروین از توانایی خاصی در این زمینه برخوردار بوده و دیوانی ارزشمند در سنی کم خلق کرده. البته نباید فراموش کرد که از این سی و پنج سال عمر بخشی صرف روزگار کودکی و تحصیل شده، بخشی هم برای گرفتاریهای ازدواج نافرجام. در آخر هم مبتلا به بیماری حصبه می شود که جانش را می گیرد.
زمانه پروین چندان دور از روزگار ما نیست؛ با این حال چرا هیچ نسخه ای به خط خود پروین از دیوانش در دست نیست؟
پاسخ سؤال تان را نمی دانم؛ هرچند که نباید شرایط اجتماعی روزگار پروین را هم فراموش کنید؛ پدر پروین علیرغم تأثیر بسیاری که در کسب جایگاه ادبی او داشته تا پیش از ازدواج و حتی طلاق، به او اجازه نشر دیوانش را به دلیل نگرانی از برخی تفکرات اشتباه نمی دهد.
مقدمه ملک الشعرای بهار بر دیوان پروین تأثیری در تغییر نگاه جامعه ادبی و رفع اتهام از او نداشته؟
اتفاقاً در همان روزگاری که دیوان پروین با مقدمه بهار منتشر می شود بسیاری به او خرده می گیرند که چرا چنین کاری کرده؛ کسی باورش نمی شد که آن اشعار به شاعری زن، آن هم با آن سن و سال تعلق داشته باشد. ما در ایران با چهره های درخشانی روبه رو هستیم. اما در میان زن ها، به ویژه در روزگار گذشته با کمتر زنی مواجه می شویم که قادر به عبور از تفکرات جامعه مردسالار شده باشد. البته نه این که نداشته باشیم، در اواخر قرن پنجم و سال های آغازین قرن ششم شاعر زن مطرحی به نام «مَهسَتی گنجوی»که اشعار محدودی از او باقی مانده هم بوده اما هیچ کدام موفق به کسب شهرتی همچون پروین نشده اند. در دوران معاصر شاعران زن دیگری هم نظیر سیمین بهبهانی و فروغ فرخزاد موفق به کسب جایگاهی والا شده اند که خوشبختانه آنقدر خوش شانس بوده ام که هر دو آنها را دیده ام. فروغ هم نظیر پروین روزگار چندان خوشی نداشت، او نیز بسیار جوان بود که با زندگی وداع کرد. البته این دو تفاوت مهمی با پروین داشتند، این که فروغ و سیمین بهبهانی در زمان حیاتشان هم مشهور بودند اما پروین تازه بعد از مرگش بود که کم کم از سوی جامعه ادبی پذیرفته شد.
بازگردیم به سؤال ابتدایی گفت و گو و این که شعر او برخوردار از چه ویژگی هایی ست؟
شاهکارهای به یادگار مانده از پروین در قالب های قصیده، قطعه و مثنوی هستند، با این حال مهارت مثال زدنی اش در مناظره گویی را می توان یکی از مهم ترین ویژگیها در پاسخ به سؤال شما دانست. نکته مهم دیگری که نباید فراموش کرد این است که سروده های پروین به گونهای هستند که انگار امضای او بر آنهاست و حتی بدون درج نامش هم می توان فهمید که فلان بیت یا شعر از سرودههای او هستند.
با وجود همه بی مهری ها و اتهاماتی که متوجه پروین بوده او از حمایت افرادی همچون علامه قزوینی هم برخوردار بوده.
بله حتی علامه قزوینی در نامه ای به پدر پروین از این گفته که:«شکی نیست که در خصوص جنبه صنعتی و فنی شعر، یعنی جنبه فصاحت لفظی این خنسای عصر و این رابعه دهر( خنسا و رابعه عدویه از مشهورترین شاعران زن جهان عرب هستند.) مدیون توجه و عنایت پدری فاضل همچون شما است.» او در جای دیگری از این نامه گفته:«به طور قطع تاکنون هیچ زنی در این زبان، مانند پروین و به خوبی او شعر نگفته است.» این نقلقولی ست که در هفتمین شماره مجله مهر در دوره رضا شاه منتشر شده است. اما دلیل گفته علامه قزوینی درباره نقش پدر پروین در چیست؟ او شعرهای برجسته شاعران خارجی را ترجمه کرده و برای پروین می خوانده و او را از سن خردسالی به تنظیم آنها به نثر تشویق می کرده است.
افرادی نظیر علامه دهخدا و ملک الشعرای بهار چقدر در معرفی پروین به جامعه مردسالار آن روزگار نقش داشته اند؟
در نقش این دو که هیچ تردیدی نیست، البته منتقدان پروین و جامعه ادبی نقد بسیاری هم به دهخدا و بهار داشته اند؛ حتی وقتی بهار مقدمه دیوان پروین را مینویسد به او ایراد گرفتند که تو بی سوادی، چراکه تشخیص نداده ای این اشعار به خود پروین تعلق ندارد و سرودههای دیگران را دزدیده و به نام خود زده. پروین سال های آخر عمرش به کتابخانه دانشسرای عالی که حالا به مرکز تربیت معلم تبدیل شده می رفته، از همین طریق هم شرایط آشنایی نزدیک او با دهخدا و بهار که گویا آنجا تدریس می کرده اند فراهم می شود.
شما چرا پروین اعتصامی را شاگرد خلف بزرگان ادبیات کلاسیک فارسی دانستهاید؟
بگذارید قبل از پاسخ به این سؤال نکته ای بگویم، اگر شعرهای پروین را بخوانید و توجهی هم به شرایط او داشته باشید به منتقدانش حق می دهید که گمان کنند شعرها کار خودش نبوده است. به گمانم پروین از آن دسته افرادی ست که خداوند به آنان لطف خاصی داشته وگرنه چطور می توان در آن سن کم چنان شعرهای پختهای گفت. مضامین اشعار پروین بیشتر به نقد شرایط اجتماعی بازمی گردد، به بیان آنچه بر طبقه ستمدیده گذشته بوده و این در حالی ست که او به خانواده ای مرفه تعلق داشته، هر چند که علیرغم شرایط خانوادهاش همواره در تلاش برای دیدن آنچه بوده که بر مردم می گذشته است. پروین طی سال های کوتاه زندگی اش موفق به دیدن چیزهایی شده که امروز هم دیده می شود، هرچند که شاید اغلب ما بی تفاوت از کنارشان عبور کنیم. به عنوان نمونه :«کودکی کوزه ای شکست و گریست.» نظیر این کودک هنوز هم هست، کودکان کاری که تا کمر در سطل های زباله خم می شوند و ... مهم ترین فرق پروین با ما در این است که ما همه اینها را می بینیم و میگذریم؛ اما او همه اینها را دید و بی تفاوت عبور نکرد. به گمانم پروین را می توان یکی از بهترین شاگردان بزرگان ادبیات کلاسیک مان دانست، او حرف هایی را شنیده که کمتر کسی توان شنیدنش را داشته است.
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
# کرونا
شروع رسمی کار در بسیاری از مراکز باعث شد تهران ترافیک زیادی داشته باشد و البته این شرایط همه را نگران کرد. خیلیها با انتشار عکسهایی از شلوغی مترو و بزرگراهها از خطر شیوع موج جدید بیماری کرونا مینوشتند و انتقاد میکردند که چرا تعطیلات و قرنطینه به شکل جدی ادامه پیدا نکرده است: «ناراحتی آدم از اینجا میاد که میبینه حالا حالا این ماجرا ادامه داره با این وضع.»، «قابل پیش بینی بود... ملت باید به کسب و کار خود برگردد... دولت یا باید به مردم هزینه زندگی بدهد یا اینکه مردم به دنبال روزی خواهند رفت»، «بفرماااا، رئیس زنگ زد دختره رو از کرج کشوند شرکت. بعد شما دستور میدی یک سوم تون برید سرکار.»، «خب من امروز بعد از بیست و چند روز اومدم سر کار و بگم که مدرس از میرداماد به پایین ترافیکِ نهچندان روان تا هفتتیر و مابقی هم کم و بیش به همین صورت. به نظرم لغو «طرح ترافیک» در تهران در کنار باز بودن ادارات دولتی و بانکها، کار درستی نیست. تخفیف برای ورود قبل از هشت صبح و خروج بعد از پنج بعدازظهر که کارمندانِ موظف از آن استفاده کنند، بهتر و مؤثرتر است. لغو کردن، عملاً تشویق به حضور برای انجام کارهای اداری حتی غیرضروری است»، «اینجوری نمیشه، کل دنیا در یک حرکت هماهنگ باید به مدت ۳ هفته همه جا رو تعطیل و همهکس رو خونه نشین کنه وگرنه این فاجعه به این زودیها و این شکلی جمع نمیشه.»، «امروز صبح ۳ کارمند و ۲ کارفرما با من تماس گرفتند که سرمایه هرکدام، هزاران برابر خانواده ماست. »، «خب به نظر میرسه با این ترافیک اول صبح تهران ماهایی که کل عید خودمون رو قرنطینه کردیم کار بیهودهای انجام دادیم و بدهکار اونایی شدیم که سفرشون رفتن حالا هم دارن زندگی عادیشون رو انجام میدن شدیم»، «خونه ما توی منطقه اداری و کارمندان همه آمدن که حماسهای دیگر بسازند، توی کوچه جای پارک نیست.»، «تا میاد یه ذره اوضاع بهتر شه یه تصمیم غلط دیگه میگیرن و همه زحمات قبلی رو میشوره میبره! بیچاره مردمی که مایلن رعایت کنن ولی اسیر این تصمیمهای اشتباهن.نرن سر کار اخراج میشن، برن احتمال مبتلا شدنشون میره بالا.»، «ما که هرکی رو دور و برمون دیدیم امروز رفته بود سر کار.»، «من فقط یه نفر رو دیدم که شرکتشون همچنان تعطیل بود، اونم امروز مشتریهاشون زنگ زدن که ما اومدیم سر کار و فلان چیز رو میخوایم و باید باز کنید.مجبورن از فردا برن سر کار چون بقیه شرکت ها تعطیل نکردن! مثل یه زنجیره شده که چون اونا باز کردن و کارهاشون مونده اینا هم باید باز کنن.»، «با تجمع امروز مردم تهران در مترو و بیآرتیها باید منتظر رشد فزاینده مجدد کرونا در ۱۰ روز آینده در پایتخت باشیم. »، «وقتی ادارات، دادگاهها، بانکها، مغازهها تعطیل نیستند؛ وقتی که بسته حمایتی به افراد داده نمیشه، چه انتظاری دارید؟!»، «یکی از ادارات به من نامه داده باید امروز فلان جا باشی، رفتم هیچ کاری انجام نشده برگشتم، گفتن فردا باید دوباره بیای! خب بابا برای چی ملت رو میکشید بیرون از خونه؟!»، «به دلیل شرایط شغلی تا روز آخر سال قبل سر کار رفتم و در تهران رفت و آمد داشتم. امروز هم سر کار آمدم و بر مبنای مشاهدات شخصی میگویم که امروز وضع رفت و آمدها در تهران بسیار خطرناکتر از قبل از عید است. شهر آشکارا شلوغ و ترافیک در بزرگراهها. موج دوم کرونا در راه است....»، «متوجه نمیشم اگر قرار بود امروز اینقدر شلوغ باشد، چرا سفر، زیارت، نماز جماعت و سیزده بدر و کافه تعطیل شد؟ اگر الان همهگیری مهار شده که ما هم بریم دنبال کار و کاسبی.»
«همسفر» در «پایتخت»
سکانس پایانی سریال پایتخت واکنشهای زیادی همراه داشت، بلافاصله بعد از پخش، خیلیها در شبکههای اجتماعی با انتشار تصویری از موتورسواری رحمت و همسرش این سکانس را به فیلم «همسفر» با بازی بهروز وثوقی و فائقه آتشین شباهت دادند و از شباهت بخشی از آن به فیلم «ممل امریکایی» گفتند. ارجاعی که به نظر بعضیها بامزه بود و بعضیها هم از آن حسابی انتقاد کردند: «صدا و سیما با سریال پایتخت نشون داد که بهترین و ساده ترین راه برای جلب نظر جامعه، کپی کردن از کارهای موفق گذشته است»، «دیشب تو پایتخت شاهد فیلم همسفر و ممل امریکایی بودیم! ایشالا همین جمع، فردا شب شاهد فیلم قیصر و داش آکل»، «به سکانس پایانی پایتخت و موتور و قایق ایراد گرفتن که واویلا کپی کاری از یه فیلم قبل انقلابیه. هموطن تو بیا بگو اون فیلمو کجا دیدی که انقدر اطلاعاتت زیاده»، «احتمالاً سانسورچی پایتخت فیلم ممل امریکایی رو ندیده بوده»، «قسمت آخر پایتخت فکر کنم اینجوری شروع بشه که بهبود میفهمه رحمت میخواسته با زنش عروسی کنه میره تو آرایشگاه یه چاقو تو شکم رحمت میزنه، رحمت داد میزنه رحمان رحیم کجایید که داشتونو کشتن، رحمان رحیمم میرن بهتاش و بهروز رو میکشن.»، «با تماشای سریال پایتخت سفری در زمان به گذشته داشتم. ایده و قصه ندارید مجبورید کپی کنید و فیلم بی محتوا بسازید.»، «صداسیما از پایتخت۶ ، درآمد ۳۰۹ میلیارد تومانی داشته. در تایملاین دیدم برآورد ساخت پایتخت را ۲۰ میلیارد تومان گفته بودند. با این حساب صداوسیما حدود ۲۸۹ میلیارد تومان سود داشته است. البته ۲۰میلیارد برای ۴ تا تیکه و بازسازی همسفر گوگوش و بهروز وثوقی خیلی گران است.»، «تنابنده دریافته است که بعد از الوند، نقی دیگر معمولی است و به پایان پایتخت رسیده است. این چراغ روشن کردنها برای این است که با ژست قهرمان، پایتخت تمام نشود، تعطیل شود.»، «حضور یک نهاد انقلابی مانند سازمان رسانه ای اوج را در پایتخت 5 به وضوح دیده شد و یاد مدافعان حرم زنده گردید ولی در پایتخت6 به منظور بیشتر دیده شدن و خندیدن مردم، همه ارزش ها را لگدمال و از دیالوگ های قبحشکن در فضای مجازی و فیلم های قبل از انقلاب کپی برداری شد»، «آخر فیلم پایتخت۶ دقیقاً کپی از فیلم همسفر بهروز وثوقی و گوگوش بود. دیالوگ های سخیف(لامپ)، موتورسواری تو جاده و حتی آهنگ پس زمینه. تهش هم پایان بی محتوا و نامعلوم. به نظرم صدا و سیما این پولی که خرج ساخت این فیلم کرده رو آتیش زده..»، «ولی خوش به حال خودمون که نه «همسفر» دیدیم نه میدونیم «ممل امریکایی» کدومه نه دیدن تصاویر یه سریال ما رو یاد چیز دیگه میندازه !»
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
حسین انتظامی: اخراج نکنید تا حمایت شوید
-
عبدالجبار کاکایی: بار مشکلات را با اتحاد از دوش خود برداریم
-
زمزمه دیروز و امروز
-
بلای بیتفاوتی
-
برگزاری مسابقه بین المللی کارتون«ما کرونا را شکست می دهیم»
-
شاگرد خلف بزرگان ادبیات کلاسیک
-
شهروند مجـــازی
اخبارایران آنلاین